از تجربه تا تخیل – لیلا راعی: ناتمام

در داستان «ناتمام»، لیلا راعی با خلق موقعیتی فراواقعگرایانه، مسئولیت اخلاقی نویسنده در قبال شخصیت‌های خلق‌شده و پیامدهای رها کردن اثر را به پرسش می‌گیرد. «مراد» که روزی طرحی ناتمام در ذهن نویسنده بوده، اکنون به موجودی مستقل و معترض بدل شده که برای به پایان رساندن سرنوشت خود، به جهان واقعی نویسنده هجوم آورده است. این تقابل استعاری، نه تنها رابطهٔ پیچیدهٔ نویسنده با آثار ناتمامش را نمایان می‌سازد، که به بار مسئولیت‌های رها‌شده در جامعۀ ایران نیز اشاره دارد. داستان را با صدا و اجرای نویسنده می‌شنوید:

شاهرخ تندرو صالح: «مهتابکاران کلمات» -درنگی بر جهان داستان پردازی و روایت نگاری رمان مسعود نقره کار

مسعود نقره‌کار در رمان «روسپیان صادق‌ترین معشوقه‌های عالم‌اند» با پرسشگری مداوم و توصیف‌های عمیق، زخم‌های آرمان‌زدگی، پوچ‌پویی و اضطراب وجودی انسان معاصر را در بستر تاریخ و فرهنگ ایران کاوش می‌کند و با نگاهی انتقادی، از دل واقعیت‌های تلخ اجتماعی و روان‌شناختی، روایتی روشنگرانه از چالش‌های روشنفکری و جستجوی معنا در جهان مدرن ارائه می‌دهد.

از تجربه تا تخیل – رضا باقری: زیرزمین

گاهی چیزهای به ظاهر پیش‌پاافتاده می‌توانند تنهایی، مرزهای نامرئی بین انسان‌ها و رازهای پنهان را برملا کنند. نویسنده در این داستان به ما نشان می‌دهد که چگون جامعه، به ویژه در بافت فرهنگی خاص، افراد را مجبور می‌کند رنج‌ها و شکست‌هایشان را مانند «ننگ» پنهان و در «زیرزمین» وجود خود دفن کنند؛ این رازها اگرچه سنگین و آزاردهنده هستند، اما رویارویی با آن‌ها و پذیرش تنهایی ناشی از آن‌ها ممکن است به رهایی شخصی بینجامد.

علی عبادی: یک رویای ساده

نویسنده از طریق توصیف روند قضایی ناعادلانه، تجربه تلخ بازداشت و زندان، و به ویژه سوءاستفاده جنسی از سحر توسط یک مأمور حکومتی، نشان می‌دهد که چگونه این ساختارهای ظالمانه، کرامت، آزادی و جان یک انسان را می‌گیرند و چگونه مقاومت و اعتراض او (خودسوزی) به نمادی برای جنبش زن، زندگی، آزادی تبدیل می‌شود تا صدایی برای دادخواهی باشد.

از تجربه تا تخیل – هدیه کازرونی: مُلان

«مُلان» روایتی است از تلاقی تجربه‌های شکست خورده و تخیل‌های نجات‌بخش. این داستان، مرز میان واقعیت و وهم را نه در ذهن یک راوی، که در دل تاریخ یک خانواده و جغرافیای یک سرزمین جستجو می‌کند. همراه می شویم با داستانی که عکس‌های قدیمی، کلیدهای قفل شده و نام‌های فراموش شده، در آن بار حافظه جمعی ما را بر دوش می‌کشند.

آموزه‌های داستان‌نویسی -فرانتس ک. اشتانتسل: بُعد تاریخی نظرگاه‌گرایی در داستان‌نویسی

رمان‌های قدیمی‌تر تمایل آشکاری به شیوه روایت بی‌نظرگاهی داشتند. تقریباً تمام نویسندگان بزرگ دوره ویکتوریا، مانند دیکنز، تاکری، جورج الیوت، ترولوپ، و همچنین هم‌عصرانشان مانند بالزاک، ژان پل، تولستوی و دیگران، به جز چند استثنای کوتاه، به شیوه بی‌نظرگاهی (Aperspektivismus) روایت می‌کردند. تغییر به سمت نظرگاه‌گرایی (Perspektivismus) با رمان‌های فلوبر و هنری جیمز آغاز شد و سپس در رمان‌های مدرن به سبک غالب تبدیل گردید.

دونالد بارتلمی: «پاراگوئه » به ترجمه نادر افراسیابی

در داستان «پاراگوئه»، بارتلمی مفاهیم آرمانشهر (Utopia) و ویرانشهر (Dystopia) را به شکلی پیچیده و مبهم بررسی می‌کند. پاراگوئه‌ی توصیف‌شده در داستان، هم می‌تواند به عنوان یک آرمانشهر و هم به عنوان یک ویرانشهر تفسیر شود. از یک طرف، این مکان به عنوان یک دنیای جدید و ناشناخته، امکاناتی برای کشف و تجربه‌های جدید ارائه می‌دهد. از طرف دیگر، ویژگی‌های عجیب و غریب آن، مانند سیستم‌های عقلانی‌سازی هنر و حرکت براونی، می‌توانند نشان‌دهنده‌ی نوعی ویرانشهر باشند که در آن انسان‌ها درگیر بی‌نظمی و ازخودبیگانگی هستند.

بهروز چناری‌زاده: «زیستن و نوشتن در سایه روشن»؛ بررسی تاثیرات انتوان چخوف بر آثار سه نویسنده انگلیسی زبان

مقاله حاضر تأثیرگذاری چخوف بر کاترین منسفیلد، جان چیور و ریموند کارور را مورد واکاوی قرار می‌دهد. این پژوهش نشان می‌دهد که چگونه اصول سه‌گانه روایت چخوف (ایجاز و عینیت تا شفقت انسانی) در بافتارهای اجتماعی و تاریخی متفاوت، بازخوانی و بازآفرینی شده‌اند. منسفیلد با نگاهی امپرسیونیستی به درون‌مایه‌های زنانه، چیور با نقادی جامعه حومه‌نشین آمریکا و کارور با تصویرگری تلخ فروپاشی روانشناختی طبقه متوسط، هر یک وجوهی از میراث چخوف را در تقابلی خلاق با جهان مدرن و پسامدرن به نمایش می‌گذارند. این مقاله با پیگیری ردپای چخوف در گذار از سنت به مدرنیته و سپس به پسامدرنیته، در نهایت به این پرسش بنیادین می‌پردازد که آیا این «سایه» روشن، به بازتولید وفادارانه سبک محدود شده یا به خلق امکاناتی نو در داستان‌نویسی معاصر انجامیده است؟

آموزه‌های داستان‌نویسی – فرانس ک. اشتانتسل: «تغییر زاویه دید از اول شخص به سوم شخص»

جستار حاضر تحلیلی از چگونگی تغییر ارجاع بین ضمایر «من» و «او» در روایت اول‌شخص و سوم‌شخص ارائه می‌دهد. این تحلیل به‌ویژه بر روی فاصله‌گیری راوی اول‌شخص از تجربیات گذشته‌اش و همچنین نقش این تغییر ارجاع در ایجاد فاصله‌ی عاطفی و روانی در داستان‌نویسی تمرکز دارد.

ناصر تقوایی، روایتی ناتمام

ناصر تقوایی، اگرچه به عنوان یکی از پیشگامان موج نوی سینمای ایران شناخته می‌شود، بیش از هر چیز، ریشه در ادبیات داشت. خاستگاه هنری او نه در کلاس‌های سینما، که در دل داستان‌نویسی و فضای روشنفکری دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شکل گرفت. تقوایی با انتشار داستان‌های کوتاهش در مجلاتی چون «آرش» و سردبیری «جُنگ هنر و ادبیات جنوب»، خود را به عنوان نویسنده‌ای صاحب سبک با نثری متأثر از مکاتب آمریکایی تثبیت کرد. مجموعه داستان «تابستان همان سال» که تنها اثر او در زمینه ادبیات داستانی است در عرصه ادبیات کارگری و ادبیات اقلیمی جنوب به یاد ماندنی و از اثار شاخص ادبیات معاصر ایران است.

ادبیات مهاجرت: بازتعریف هویت و مقاومت در روایت‌های جابجایی

نشریه ادبی بانگ از اردیبهشت‌ماه با اختصاص دوسیه‌ای به «ادبیات مهاجرت»، نه‌تنها به معرفی آثار این حوزه می‌پردازد، بلکه با کاوش در مفهوم این ژانر، آن را از ادبیات تبعید و دیاسپورا متمایز می‌کند. این مقاله با نگاهی به نظریه‌های هومی بابا، پل ریکور و ادوارد سعید، نقش روایت‌های مهاجرت را در بازسازی هویت، مقاومت زبانی و چالش با ساختارهای قدرت جهانی بررسی می‌کند و دعوتی است برای تأمل عمیق‌تر در این حوزه پویا.

  ادبیات داستانی آمریکا در قرن بیستم – به کوشش حسین نوش‌آذر

در قرن بیستم، نویسندگان آمریکایی مانند هنری جیمز، ارنست همینگوی و تونی موریسون با نوآوری‌های فرمی و محتوایی، داستان کوتاه را به عنوان یک فرم ادبی مستقل و غنی تثبیت و آن را به ابزاری برای بیان تجربیات فرهنگی و هویتی تبدیل کردند. جلوه هایی از این تلاش در بانگ.

بایگانی

بانگ - نوا

شعر

از دست ندهید

بهروز شیدا: «که از تکرار پرسش‌ها گمان ساخته‌ایم» -نخی بر دوازده قطعه‌ی غریبه

«نخی بر دوازده قطعه‌ی غریبه» نوشته بهروز شیدا یک «انقلاب مینیاتوری» در خوانش متون است. اثری که مرز بین «نظریه» و «اجرا» را می‌زداید و نشان می‌دهد که تفکر خود می‌تواند فرمی هنری باشد. در این جستار، نویسنده با انتخاب تئوری فردریش کیتلر به عنوان سنگ محک، و بسط آن به فرضیه‌هایی نو شبکه‌ای از گفت‌وگوهای میان‌متنی می‌آفریند که بارگاس یوسا را به سیلویا پلات، مکتب فرانکفورت را به رمان مدرس صادقی پیوند می‌زند. حاصل، متنی است شاعرانه، پویا و عمیقاً انسانی که نه تنها الگویی برای تحلیل متون ارائه می‌دهد، بلکه درکی تازه از شرایط پیچیده انسان معاصر را نیز پیش چشم ما می‌گذارد.

آموزه‌های داستان‌نویسی -فرانتس ک. اشتانتسل: بُعد تاریخی نظرگاه‌گرایی در داستان‌نویسی

رمان‌های قدیمی‌تر تمایل آشکاری به شیوه روایت بی‌نظرگاهی داشتند. تقریباً تمام نویسندگان بزرگ دوره ویکتوریا، مانند دیکنز، تاکری، جورج الیوت، ترولوپ، و همچنین هم‌عصرانشان مانند بالزاک، ژان پل، تولستوی و دیگران، به جز چند استثنای کوتاه، به شیوه بی‌نظرگاهی (Aperspektivismus) روایت می‌کردند. تغییر به سمت نظرگاه‌گرایی (Perspektivismus) با رمان‌های فلوبر و هنری جیمز آغاز شد و سپس در رمان‌های مدرن به سبک غالب تبدیل گردید.

دونالد بارتلمی: «پاراگوئه » به ترجمه نادر افراسیابی

در داستان «پاراگوئه»، بارتلمی مفاهیم آرمانشهر (Utopia) و ویرانشهر (Dystopia) را به شکلی پیچیده و مبهم بررسی می‌کند. پاراگوئه‌ی توصیف‌شده در داستان، هم می‌تواند به عنوان یک آرمانشهر و هم به عنوان یک ویرانشهر تفسیر شود. از یک طرف، این مکان به عنوان یک دنیای جدید و ناشناخته، امکاناتی برای کشف و تجربه‌های جدید ارائه می‌دهد. از طرف دیگر، ویژگی‌های عجیب و غریب آن، مانند سیستم‌های عقلانی‌سازی هنر و حرکت براونی، می‌توانند نشان‌دهنده‌ی نوعی ویرانشهر باشند که در آن انسان‌ها درگیر بی‌نظمی و ازخودبیگانگی هستند.

بهروز چناری‌زاده: «زیستن و نوشتن در سایه روشن»؛ بررسی تاثیرات انتوان چخوف بر آثار سه نویسنده انگلیسی زبان

مقاله حاضر تأثیرگذاری چخوف بر کاترین منسفیلد، جان چیور و ریموند کارور را مورد واکاوی قرار می‌دهد. این پژوهش نشان می‌دهد که چگونه اصول سه‌گانه روایت چخوف (ایجاز و عینیت تا شفقت انسانی) در بافتارهای اجتماعی و تاریخی متفاوت، بازخوانی و بازآفرینی شده‌اند. منسفیلد با نگاهی امپرسیونیستی به درون‌مایه‌های زنانه، چیور با نقادی جامعه حومه‌نشین آمریکا و کارور با تصویرگری تلخ فروپاشی روانشناختی طبقه متوسط، هر یک وجوهی از میراث چخوف را در تقابلی خلاق با جهان مدرن و پسامدرن به نمایش می‌گذارند. این مقاله با پیگیری ردپای چخوف در گذار از سنت به مدرنیته و سپس به پسامدرنیته، در نهایت به این پرسش بنیادین می‌پردازد که آیا این «سایه» روشن، به بازتولید وفادارانه سبک محدود شده یا به خلق امکاناتی نو در داستان‌نویسی معاصر انجامیده است؟

آوا و نوا – روایتی از فروپاشی هویت در «ناگهان عبدالحسین خان» محمد کلباسی – با اجرای گندم

در سالروز درگذشت محمد کلباسی، به سراغ یکی از درخشان‌ترین آثار مدرن فارسی می‌رویم؛ داستانی که مانند آینه‌ای شکسته، تصویر انسان معاصر را در مواجهه با ماشین بوروکراسی بازمی‌تاباند. «ناگهان عبدالحسین خان» نه فقط روایت یک کارمند ساده اداره، بلکه کالبدشکافی روحی خردشده در نظامی است که انسان را تا سطح یک شماره قابل تعویض تقلیل می‌دهد. با شنیدن این پادکست، به درون ذهن پریشان کارمندی قدم می‌گذارید که مرزهای واقعیت و خیال در جهانش محو شده، و هویتش همچون میزش به تصاحب دیگری درآمده است.

آموزه‌های داستان‌نویسی – فرانس ک. اشتانتسل: «تغییر زاویه دید از اول شخص به سوم شخص»

جستار حاضر تحلیلی از چگونگی تغییر ارجاع بین ضمایر «من» و «او» در روایت اول‌شخص و سوم‌شخص ارائه می‌دهد. این تحلیل به‌ویژه بر روی فاصله‌گیری راوی اول‌شخص از تجربیات گذشته‌اش و همچنین نقش این تغییر ارجاع در ایجاد فاصله‌ی عاطفی و روانی در داستان‌نویسی تمرکز دارد.

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی