جواد اسحاقیان: «مرگ نور در تازمامارت»، استعلای انسان در ادبیات زندان

رمان «مرگ نور» طاهر بن جلون، روایتی است از هجده سال مرگ تدریجی در زندان مخفی تازمامارت؛ جایی که تاریکی مطلق، شکنجه‌ی جسمی و روانی، و فراموشی اجباری، زندانیان سیاسی را به مرز جنون می‌رساند. اما همین سیاه‌چال، برای «سلیم» – قهرمان اثر – به فرصتی برای خودکاوی عمیق، مقاومت معنوی، داستان‌گویی نجات‌بخش، و در نهایت، استعلای انسانی تبدیل می‌شود. بن جلون با الهام از خاطرات واقعی احمد مرزوکی، نه تنها جنایات رژیم حسن دوم را افشا می‌کند، بلکه نشان می‌دهد چگونه نوشتن و آگاهی، حتی در گور زنده، می‌تواند پیروزی بر سرکوب باشد.

احمد خلفانی: «عشق ناکام، افسردگی زن و ادبیات» – «زن ‌سی‌ساله» اثر اونوره دو بالزاک

بالزاک در این رمان، افسردگی زن را نه به عنوان یک بیماری فردی، بلکه به مثابه «شورشی خاموش» علیه نظامی توصیف می‌کند که عشق را به وظیفه و شور را به قانون تبدیل می‌کند. ژولی، در میانه دوگانگی وظیفه و میل، به نمادی از زنانی بدل می‌شود که صدایشان در تاریخ رسمی ناشنیده مانده است. به تعبیر کریستوا، بالزاک در این رمان «گفتار مادری» را در دل زبان پدرانه جای می‌دهد و رنج بی‌نام زن را در قالب داستان به تصویر می‌کشد. مرگ تدریجی ژولی نیز در این اثر، نه یک شکست، که صورتی از رهایی و مقاومت در برابر نظامی است که خواستار انطباق کامل زن با نقش‌های ازپیش‌تعیین‌شده است.

از تجربه تا تخیل- س. ر. مجتهدی: کبوترخان هزار توی مسموم

«کبوترخان هزار توی مسموم» نوشته س.ر.مجتهدی، فراداستانی است که در تقاطع ادبیات، روان‌کاوی و تاریخ ایستاده است. این اثر، ماجرای راوی‌ای را روایت می‌کند که با خرید نسخه‌ای مرموز از کتاب «موسی و یکتاپرستی» فروید، درگیر شبکه‌ای از رازها می‌شود که او را به سمت کشف حقیقتی باستانی و خطرناک دربارهٔ اخناتون، خلیفهٔ فاطمی «الحاکم بامرالله» و هزارتوهای یک کبوترخانهٔ متروک سوق می‌دهد. روایتی رویامانند که در آن، جستجو برای معنا به بهایی گزاف تمام می‌شود: نابینایی.

سپهر علیمحمدلو: انقلاب و فراموشیِ ریشه‌ها- بازاندیشی در نسبت سنت، نظم و توسعه

انقلاب، در تاریخ اندیشه‌ی سیاسی و اجتماعی، همواره دو چهره داشته است: یکی نویدبخش آزادی، دیگری ویرانگر نهادهای تاریخی و فرهنگی. این نوشتار با نگاهی تحلیلی و انتقادی، به مسئله‌ی «گسست از سنت» در بستر تجربه‌ی ایرانی می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه فقدان درک تاریخی و روانی از ریشه‌های فرهنگی، جامعه را از مسیر توسعه‌ی متوازن دور می‌کند.

رضیه انصاری: «مأموریت» – بریده‌ای از یک رمان در دست تالیف

در فضای مه‌آلود «نظمیه» دوران قاجار، «ماموریت» ما را به دیداری تنش‌زا با «میرزا» می‌برد؛ مأموری زیرک و خسته که از مأموریت بازگشته است. رضیه انصاری در این فصل از رمان در دست تألیف خود، در دل گفت‌وگویی ساده دربارۀ یک «کلاه»، ژرف‌ترین دغدغه‌های یک جامعه در آستانۀ تحول – از نوسازی آمرانه تا کشمکش سنت و تجدد – را به تصویر می‌کشد. این برش از رمان، داستانی کامل، پرکشش و غرق در فضای تاریخی است که پایان شگفت‌انگیز آن، خواننده را با خود همراه می‌کند.

جان آپدایک: «معشوق‌ات هم‌الان زنگ زد» به ترجمه میترا داوودی

آنچه این داستان را جاودانه کرده، پایانِ بازِ نفس‌گیر آن است: تلفن بار آخر زنگ می‌زند، چهار بار، یک بار، سپس دوازده بار مصمم و غم‌انگیز… و هیچ‌کس جواب نمی‌دهد. خواننده تا لحظه‌ی آخر نمی‌داند خیانت واقعی بوده یا فقط توهمِ یک ذهن عاشق و مضطرب؟ آپدایک قضاوت نمی‌کند؛ فقط زندگیِ واقعیِ طبقه‌ی متوسط آمریکا را، با تمام ریاکاری، تنهایی و میلِ سرکوب‌شده‌اش، زیر ذره‌بین می‌گذارد.

دو داستان کوتاه از مارتین بریل به ترجمه فروغ تمیمی

بزرگترین دستاورد بریل، توانایی او در تبدیل امور عادی و پیش‌پاافتاده به موضوعی شاعرانه و عمیق بود. او ثابت کرد که برای خلق داستانی تاثیرگذار، نیازی به سوژه‌های دراماتیک یا شخصیت‌های استثنایی نیست. در داستان «گل کلم»، نوشیدن یک آبجو در کافه به نمادی از آزادی و مقاومت در برابر زندگی یکنواخت تبدیل می‌شود، و در «پدری برای آخر هفته»، یک گفتگوی ساده والدین و فرزند، نمایانگر شکاف نسلی و پیچیدگی‌های روابط انسانی است.

آموزه‌های داستان‌نویسی -فرانتس ک. اشتانتسل: بُعد تاریخی نظرگاه‌گرایی در داستان‌نویسی

رمان‌های قدیمی‌تر تمایل آشکاری به شیوه روایت بی‌نظرگاهی داشتند. تقریباً تمام نویسندگان بزرگ دوره ویکتوریا، مانند دیکنز، تاکری، جورج الیوت، ترولوپ، و همچنین هم‌عصرانشان مانند بالزاک، ژان پل، تولستوی و دیگران، به جز چند استثنای کوتاه، به شیوه بی‌نظرگاهی (Aperspektivismus) روایت می‌کردند. تغییر به سمت نظرگاه‌گرایی (Perspektivismus) با رمان‌های فلوبر و هنری جیمز آغاز شد و سپس در رمان‌های مدرن به سبک غالب تبدیل گردید.

دونالد بارتلمی: «پاراگوئه » به ترجمه نادر افراسیابی

در داستان «پاراگوئه»، بارتلمی مفاهیم آرمانشهر (Utopia) و ویرانشهر (Dystopia) را به شکلی پیچیده و مبهم بررسی می‌کند. پاراگوئه‌ی توصیف‌شده در داستان، هم می‌تواند به عنوان یک آرمانشهر و هم به عنوان یک ویرانشهر تفسیر شود. از یک طرف، این مکان به عنوان یک دنیای جدید و ناشناخته، امکاناتی برای کشف و تجربه‌های جدید ارائه می‌دهد. از طرف دیگر، ویژگی‌های عجیب و غریب آن، مانند سیستم‌های عقلانی‌سازی هنر و حرکت براونی، می‌توانند نشان‌دهنده‌ی نوعی ویرانشهر باشند که در آن انسان‌ها درگیر بی‌نظمی و ازخودبیگانگی هستند.

  ادبیات داستانی آمریکا در قرن بیستم – به کوشش حسین نوش‌آذر

در قرن بیستم، نویسندگان آمریکایی مانند هنری جیمز، ارنست همینگوی و تونی موریسون با نوآوری‌های فرمی و محتوایی، داستان کوتاه را به عنوان یک فرم ادبی مستقل و غنی تثبیت و آن را به ابزاری برای بیان تجربیات فرهنگی و هویتی تبدیل کردند. جلوه هایی از این تلاش در بانگ.

ادبیات مهاجرت: بازتعریف هویت و مقاومت در روایت‌های جابجایی

نشریه ادبی بانگ از اردیبهشت‌ماه با اختصاص دوسیه‌ای به «ادبیات مهاجرت»، نه‌تنها به معرفی آثار این حوزه می‌پردازد، بلکه با کاوش در مفهوم این ژانر، آن را از ادبیات تبعید و دیاسپورا متمایز می‌کند. این مقاله با نگاهی به نظریه‌های هومی بابا، پل ریکور و ادوارد سعید، نقش روایت‌های مهاجرت را در بازسازی هویت، مقاومت زبانی و چالش با ساختارهای قدرت جهانی بررسی می‌کند و دعوتی است برای تأمل عمیق‌تر در این حوزه پویا.

ناصر تقوایی، روایتی ناتمام

ناصر تقوایی، اگرچه به عنوان یکی از پیشگامان موج نوی سینمای ایران شناخته می‌شود، بیش از هر چیز، ریشه در ادبیات داشت. خاستگاه هنری او نه در کلاس‌های سینما، که در دل داستان‌نویسی و فضای روشنفکری دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شکل گرفت. تقوایی با انتشار داستان‌های کوتاهش در مجلاتی چون «آرش» و سردبیری «جُنگ هنر و ادبیات جنوب»، خود را به عنوان نویسنده‌ای صاحب سبک با نثری متأثر از مکاتب آمریکایی تثبیت کرد. مجموعه داستان «تابستان همان سال» که تنها اثر او در زمینه ادبیات داستانی است در عرصه ادبیات کارگری و ادبیات اقلیمی جنوب به یاد ماندنی و از اثار شاخص ادبیات معاصر ایران است.

بایگانی

بانگ - نوا

شعر

از دست ندهید

از تجربه تا تخیل- س. ر. مجتهدی: کبوترخان هزار توی مسموم

«کبوترخان هزار توی مسموم» نوشته س.ر.مجتهدی، فراداستانی است که در تقاطع ادبیات، روان‌کاوی و تاریخ ایستاده است. این اثر، ماجرای راوی‌ای را روایت می‌کند که با خرید نسخه‌ای مرموز از کتاب «موسی و یکتاپرستی» فروید، درگیر شبکه‌ای از رازها می‌شود که او را به سمت کشف حقیقتی باستانی و خطرناک دربارهٔ اخناتون، خلیفهٔ فاطمی «الحاکم بامرالله» و هزارتوهای یک کبوترخانهٔ متروک سوق می‌دهد. روایتی رویامانند که در آن، جستجو برای معنا به بهایی گزاف تمام می‌شود: نابینایی.

نگین ساسان فر: «آقای سلیم و فروپاشی ذهن» – کاوشی در ناخودآگاه روایت و زیبایی‌شناسی رنج در جهان غزاله علیزاده

این مقاله با تکیه بر نظریه‌های روایت‌شناسی ژنت و بارت و نیز روان‌کاوی فروید و لاکان، نشان می‌دهد که چگونه علیزاده با ساختارشکنی روایی و آفرینش زبانی حسی-جسمانی، مرزهای واقعیت، رؤیا و ناخودآگاه را در هم می‌نوردد. در این خوانش، بیماری استعاره‌ای از انحطاط روح و مرگ میل است، بیمارستان صحنه تقابل واقعیت و ناخودآگاه ، و خود متن به «نوشتار رنج» بدل می‌گردد، چنانکه بدن بیمار به زبان متن تبدیل شده و هر زخم، نشانی از کوشش سوژه برای نوشتن خود در آستانه نابودی است.

بهروز چناری‌زاده: ارجاع به تاریخ با کدام هدف؟ – مقایسه اجمالی ارجاعات تاریخی احمد اخوت و بورخس در داستان‌های کوتاه این دو نویسنده

آیا احمد اخوت، «بورخس اصفهانی» است؟ این ادعایی است که برخی با استناد به فرم روایی مشابه و حجم انبوه ارجاعات تاریخی مطرح می‌کنند. اما نگارنده در تحلیلی تطبیقی، با واکاوی داستان‌های این دو نویسنده، به نتایجی متضاد می‌رسد و نشان می‌دهد که تاریخ در دستان بورخس، ابزاری برای خلق شگفتی و زیبایی‌شناسی ناب است، در حالی که اخوت از آن برای واکاوی واقعیت‌های اجتماعی و طرح پرسش‌های انتقادی بهره می‌برد. این نوشتار، مرزهای این دو نگاه کاملاً متمایز را ترسیم می‌کند.

امیرمحمدی‌ ون‌‌یار: تای‌ تأنیث

یک عشق ممنوعه و نافرجام در بستر یک جامعه سنتی و سرکوبگر. نویسنده نشان می‌دهد که چگونه تابوها و ساختارهای پدرسالارانه نه تنها تمایلات انسانی را سرکوب می‌کنند، بلکه با نادیده گرفتن کرامت و آزادی های فردی (به ویژه برای زنان)، سبب‌ساز نابودی کامل معشوق و زخم خوردن ابدی راوی عاشق می‌شوند. این روایت، که با نمادهای فراوان آمیخته شده، سوگی است بر از دست رفتن معصومیت، زیبایی و شور زندگی تحت سنگینی سنت‌ها و قیدوبندهای تحمیلی.

محمدرفیع محمودیان: «فروپاشی نوید»، شعر اخوان ثالث

مهدی اخوان ثالث، شاعر «شکست» خوانده شده است؛ اما پرسش بنیادین این است که این شکست، شکست از چه چیزی و در چه عرصه‌ای است؟ این مقاله با گذر از خوانش رایج از اشعار اخوان به مثابه بازتابی از ناکامی‌های سیاسی و تاریخی، استدلال می‌کند که شکست محوری در جهان شعری او، «شکستی معنایی» و «فروپاشی نوید» در برابر «جسمیت جهان» است. این مقاله نشان می‌دهد که اندوه اخوان، فراسوی تاریخ و سیاست، در آگاهی به شکست معنا در رویارویی با عینیتِ بی‌رحم جهان ریشه دارد.

بهروز شیدا: «که از تکرار پرسش‌ها گمان ساخته‌ایم» -نخی بر دوازده قطعه‌ی غریبه

«نخی بر دوازده قطعه‌ی غریبه» نوشته بهروز شیدا یک «انقلاب مینیاتوری» در خوانش متون است. اثری که مرز بین «نظریه» و «اجرا» را می‌زداید و نشان می‌دهد که تفکر خود می‌تواند فرمی هنری باشد. در این جستار، نویسنده با انتخاب تئوری فردریش کیتلر به عنوان سنگ محک، و بسط آن به فرضیه‌هایی نو شبکه‌ای از گفت‌وگوهای میان‌متنی می‌آفریند که بارگاس یوسا را به سیلویا پلات، مکتب فرانکفورت را به رمان مدرس صادقی پیوند می‌زند. حاصل، متنی است شاعرانه، پویا و عمیقاً انسانی که نه تنها الگویی برای تحلیل متون ارائه می‌دهد، بلکه درکی تازه از شرایط پیچیده انسان معاصر را نیز پیش چشم ما می‌گذارد.

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی