فانوس بهادروند: گریه نکن مریم جان
گریه نکن مریم جان، گیسوانت را بشوی با آب ِ لبریز از گل مریم، آنها را بباف در دو ریسهی بلند توری سفید بپیچ بر، یکی را قیچی کن،برای مادر بکتاش بفرست
گریه نکن مریم جان، گیسوانت را بشوی با آب ِ لبریز از گل مریم، آنها را بباف در دو ریسهی بلند توری سفید بپیچ بر، یکی را قیچی کن،برای مادر بکتاش بفرست
علیرضا آبیز: برای گفتوگو پیرامون شعر هوشنگ چالنگی، از سهتن از صاحبنظران، آتفه چهارمحالیان، مهدی گنجوی و فرشاد سنبلدل دعوت کردم و در یک گفتوگوی آنلاین در اسکایپ از شعر و میراث ادبی چالنگی سخن گفتیم.
به تازگی نشر چشمه در ایران مجموعه داستانی با عنوان «کلاهی که پس معرکه ماند» به قلم محمد کشاورز منتشر کرده است. نغمه کرمنژاد در مقالهای چند داستان از این مجموعه از جمله «اصطبل تشریفات»، از نخستین داستانهایی که در نشریه ادبی «بانگ» منتشر شد را بررسی کرده است.
نوشته بود که «دستهایت را دوست دارم و آن کتفهای لختت را و آن پارچههای تُنُک که سینههایت را از نور و نم دور کردهاند. چشمان شورَت را دوست دارم آنها فکر میکنند که من بوی دریا را نمیفهمم.»
قتل تبهکارانه بکتاش آبتین در زندانهای همیشه کرونایی جمهوری اسلامی موجی از همدلی و دریغ را در میان شاعران ایرانی برانگیخته است. دو شعر دیگر در گرامیداشت یاد عضو به قتل رسیده کانون نویسندگان ایران.
حافظ موسوی، از شاعران برجسته ایران و از اعضای کانون نویسندگان ایران در مصاحبه با عسل عباسیان، روزنامهنگار میگوید بکتاش آبتین با اشعار تغزلی آغاز کرد اما به تدریج به شعر اجتماعی روی آورد.
سطلهای فلزی بهمثابهی خوان های گُسترده/بارِ عام است در خیابانها/میهمانانی که عمیقتر شنا کنند غذای لذیذتری نصیبشان میشود/وگر شراب خوری جرعهای فشان بر سطل/در سطل/هر سطل/قُل قُل قُل
یکی از مهمترین مشکلات در محیط تبعید، فقدان منابع و شناختنامههای قابل اتکا برای درک خدمات و آثار چهرههای تبعیدی است. به دلیل نفوذ و دخالت جمهوری اسلامی برای تداوم بخشیدن به «حذف» مخالفان و دگراندیشان، رد بسیاری از چهرههای تأثیرگذار تبعیدی را حتی در ویکیپدیای فارسی هم نمیتوان سراغ گرفت.
یاران آبتین در کانون نویسندگان ایران، به دلیل فضای امنیتی حاکم بر مراسم خاکسپاری نویسنده به قتل رسیده ایرانی نتوانستند پیام همبستگی را بر مزار او قرائت کنند. این پیام را اکنون کانون نویسندگان ایران منتشر کرده است.
ظهر دیماه هزار و چهارصد است و باد موهات را میآشوبد و زنجیر از پاهات میگسلد بکتاش. ظهر دیماه هزار و چهارصد، سوزی به سوزانندگی آذر هفتاد و هفت، صدا را به خون میکشد در حلقوم بریده، در تن زنجیرشده به تخت و نگاه بهتزدهٔ شاعران.
دکتر براهنی یک روشنفکر فرهنگی است که به نقد خردورزانه وضعیت فرهنگ و هنر عصر خود میپردازد با این امید که ساختارهای کهنه را بشناسد و فروکوبد و به معماری جدید خلاقیت ادبی رهنمون شود. اما در کشور ما روشنفکر فرهنگی وظیفهاش به تکاپوی تخصصی در عرصه فرهنگ محدود نمیشود.
«بیباد، بیپارو» مجموعهای از ۱۲ داستان است که هر یک سرگذشت زنی را روایت میکند. این کتاب را نشر چشمه در سال ۱۳۹۵ منتشر کرده است.
مادر با یک رویکرد مذهبی ریاکارانه به بهانه رستگاری در پی ارضای خودخواهی بیانتهایش است و از فرزندش لاجرم غافل میماند. فرزند او اکنون روایتگر این ریاکاری مذهبی است.
پزشکزاد در رمان «دایی جان ناپلئون» موفق به برنمودن یک دوران رو به زوال از طریق شخصیتهای داستانی خودش میشود. دورهای که بیمارگونگیاش از طریق نوکرِ ارباب به دورههای بعد انتقال مییابد. دوره «مشقاسمها». سالها پیش ایرج پزشکزاد در نشست انجمن فرهنگ آزاد در پاریس سخنانی درباره طنز ایراد کرد. میخوانید:
ندانیان سیاسی در دو زندان تهران بزرگ و رجاییشهر در دو بیانیه جمهوری اسلامی را مسئول مرگ بکتاش آبتین، شاعر و فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران دانستند و از «بیتوجهی» نهادهای بینالمللی به کشتن زندانیان سیاسی در ایران انتقاد کردند.
کنایهی تلخی است مرگ/شاعر نمیخواست بمیرد/دل به طوفان اقیانوس زد و /تمام کلمات به جایی رفتند/تا دوباره بیاشوبند.
جلسه محاکمه احمد زاهدیلنگرودی، نویسنده، شاعر، روزنامهنگار و مستندساز عضو کانون نویسندگان ایران، چهارشنبه ۲۲ دی در شعبه ۱ دادگاه کیفری (مطبوعات) شهرستان رشت برگزار میشود.
این جستار، پژوهش کوتاهی است تا به واکاوی لایههای زیرین رمان عقربکِشی بپردازد. فرضِ پیشاپیش پذیرفته شده این جستار این است که، متن دارای نوعی ناخودآگاهی است و منتقد ادبی مانند یک روانکاو به ناخودآگاه متن توجه میکند. حتا به آنچه که گفته نشده و لاجرم واپس زده شده است.
بر سنگ حک کن و بر دل نِه که حتا مجال بُهتسوگ بکتاش نیز دست نداد/بیقراری از پیِ بیقراری بود… /خندان و باژن و گنجی و یاران /بارانباران/بر سقف فروچکانِ میانِ ما و آنان فرومیباریدند…
مدیر و ۲۲ تن از داوران جایزه مهرگان به مرگ دلخراش شاعر و هنرمند آزادیخواه ایران بکتاش آبتین اعتراض کردند. کانون نویسندگان ایران (در تبعید) و انجمن قلم از ایرانیان آزادیخواه دعوت کردند در یک تجمع اعتراضی در ونکوور شرکت کنند.
زیر فشار مأموران امنیتی خاکسپاری بکتاش آبتین را یک روز جلو انداختند. مثل این است که میخواستند هرچه زودتر تصویر پابندهای او زیر خاک برود مبادا که صدای اعتراض بلندتر شود. صدای شاعر را از سطرهای شعر او میشنویم: زخمی ندارد این درد، برگرد ای وهم دورهگرد!
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.