بهرام معصومی: یاد بکتاش آبتین
با کدام روزِ کدام ماهِ کدام فصل قیاسات کنم؟
تو زیباتر از آنی.
جوانههای آذر خواهد شکوفید
در زمستانی که هی دارد کوتاهتر میشود
در زیباییِ تو که هی دارد زیباتر…
ایستادی
در زمهریرِ ظلمت و سخن گفتی از گرمای نور.
از سُرب نبودی
گوشت بودی و پوست و استخوان و خون
با هزاران رویای عاشقانه در سر
و افتادی در شیارهای مدورِ زمان
شتاب گرفتی و به گلوله بدل شدی
گلولهای که خنیاگرانِ جهالت را نشانه رفته است.
تو مرگ را برای خود خواستی
پس، مرگ تو هر مرگی نیست
تو زندگی را برای ما خواستی
پس، مرگ تو هر مرگی نیست
تو شاعری و در واژهها ادامه مییابی
پس، مرگ تو هر مرگی نیست
بهرام معصومی، ۱۳۵۴
شاعر، مترجم و پژوهشگر ادبی
نرگس الیکایی: به یاد بکتاش آبتین عزیز
نرگس الیکایی – پوستر: ساعد
نرگس الیکایی :شاعر ، قصه نویس و نقاش از استان مازندران ، نوشهر ، ساکن تهران .
آثار منتشر شده : پدیدههای صبور – چون عقربهای جهان را به حرکت در میآورد – درختان صلح – تا چیدن آفتابگردان – شراب صلح – زنی به اندازه شعرهایش – ستون پنجم کائنات – شعر با من حرف میزند ( دو زبانه)- شعر زیباترین پیراهن من است ، این النگوها را کجا میبرید زنان هزاران سال با آن رقصیدهاند.
تو را نشانه گرفتند
تیر مرگ به خطا نرفت
یکصدا گفتیم بیدار شو!
آبتین بیدار شو!
نیمی از راه را
آبِ رفته بودی
این دریا رسیدن نداشت
تو خود را به زیستنی عادت دادی
که شکوفائی بود
در تو رازهایی ظهور میکردند
همجنس شعور
سرو رویت را میشستن
طبعت آرام میگرفت
بی آنکه چیزی از لبخند و اندوهت کاسته باشد
حالا هر چه به آزادگی فکر میکنم
شجاعت تو پاسخگوست.