
ایرج جنتی عطائی ترانهسرای مبارز تبعیدی در بستر بیماری
ایرج جنتی عطایی در بیمارستان بستریست. کانون نویسندگان و انجمن قلم ایران (در تبعید) با انتشار بیانیه مشترکی برای این هنرمند متعهد آرزوی بهبودی کردهاند. بیانیه را میخوانید:
ایرج جنتی عطایی در بیمارستان بستریست. کانون نویسندگان و انجمن قلم ایران (در تبعید) با انتشار بیانیه مشترکی برای این هنرمند متعهد آرزوی بهبودی کردهاند. بیانیه را میخوانید:
پیتر هاندکه، نویسنده اتریشی برنده نوبل، در اثر جدیدش «برف دیروز، برف فردا» خواننده را به سفری آرام و تأملبرانگیز در مناظر برفی دعوت میکند. هاندکه در ۸۲ سالگی، با نجواهایی اندوهگین و خشم ملایم یک پیرمرد، ترازنامهای شاعرانه از زندگی ارائه میدهد که خواننده را به درنگ وامیدارد.
«پیامبر درختان» نوشته صفا صفایی اثری عمیقاً طبیعتگرایانه و عرفانی است که در آن شاعر خود را نه پیامبر انسانها، بلکه پیامبر درختان، حیوانات و عناصر طبیعی معرفی میکند. این شعر با نگاهی پرشور به جهان طبیعت، از زبان موجوداتی سخن میگوید که اغلب نادیده گرفته میشوند: درختان، پرندگان، سنگها و رودها.
سفر شعله به آفریقا نهتنها یک سفر فیزیکی، بلکه سفری وجودی برای بازسازی هویت و بازنگری در آرمانهای جوانیاش است. او که در جوانی آرزوی خدمت به جوامع محروم از طریق «لژیون خدمتگزاران بشر» را داشته، با مشاهده فقر و شیوه زندگی ابتدایی قبیله هدزابی، با تناقضهای درونی خود مواجه میشود. پرسش او از راهنما درباره عدم مداخله دولت در بهبود شرایط زندگی بومیان و واکنش او به پروژههای سازمانهای غیرانتفاعی، نشاندهنده نگرش انتقادیاش به راهحلهای غربی برای مسائل جوامع غیرغربی است.
کتاب «فن گفتن و نوشتن»، دومین اثر از مجموعه تصحیح انتقادی آثار میرزا آقاخان کرمانی، شامل سلسله مقالات منتشرشدهی این نویسنده در روزنامه اختر استانبول است.
در میزگردی تحلیلی، سه صاحبنظر با واکاوی شخصیتهای داستان آلیس واکر، پرسشهای بنیادینی دربارهٔ هویت، میراث فرهنگی و دوگانگی نسلها مطرح کردند. این گفتوگو نشان میدهد که تقابل میان «سنتِ زنده» و «میراث موزهای» چگونه بازتابی از تنشهای اجتماعیِ گستردهتر است. آیا دی، با تمام نمایشی بودنش، قربانی گسست تاریخی است؟ یا مگی و مادر، با پایبندی به سنتهای کاربردی، تنها راه حفظ اصالت را نمایندگی میکنند؟ پاسخ این پرسشها فراتر از یک داستان، به درکی جهانی از هویت و تعلق خاطر میانجامد.
این اشعار با تصاویر تلخ و نمادین، جنگ را نه به مثابه رویدادی سیاسی، بلکه به عنوان زخمی عمیق بر پیکره انسانیت روایت میکنند؛ از عادیشدن خشونت تا مقاومت امید در دل تاریکی
در این داستان ماجرا از زبان عبدالحلیم در مرز بین رؤیا و بیداری روایت میشود. گذشته با خاطراتی از جنگ و ماهرخ و زمان حال با آلودگیهای نفتی درهم میآمیزند و حس گمگشتگی راوی را تقویت میکنند. عناصری مثل آهو، که نماد طبیعت بیپناه است، جانور نفتی، که صنعت ویرانگر را نشان میدهد، و سوراخ گلوله در قاب عکس، که زخمهای جنگ را تداعی میکند، به روایت عمق مفهومی میدهند. استفاده از زبان محلی و تکگوییهای درونی، عبدالحلیم را به چهرهای باورپذیر و انسانی تبدیل میکند که صدایش در ذهن خواننده طنینانداز میشود.
این داستان، روایتی هولناک و روانکاوانه از مواجههی نویسنده با یک مهاجم ناشناس است. رفتار عجیب مهاجم، از جمله درخواست مکرر «حقیقت» و حمل یک جلد دائرهالمعارف، نشاندهندهی نوعی آشفتگی روانی است که در عین ترسناک بودن، حس همذاتپنداری مبهمی را در راوی برمیانگیزد. صحنههای تنشزا، مانند شکستن پنجره و تعقیب و گریز در خانه، با جزئیاتی واضح و تقریباً سینمایی روایت میشوند و خواننده را در فضایی میان واقعیت و کابوس قرار میدهند.
این نویسنده ژاپنی چه روی صفحه کاغذ و چه در برابر آینه سراسر عمر خود را صرف پرورش زیبایی کرد، تنها برای اینکه آن را با خودکشی به سبک سامورایی پایان دهد. هر دو عمل از وسواسی دیرینه حکایت دارند.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.