
رمانی استرالیایی به نام «پروتکل تورینگ» نوشته نیک کرایدون، به دلیل به تصویر کشیدن خیالی آلن تورینگ، ریاضیدان و رمزگشای مشهور بریتانیایی – که از او به عنوان «پدر هوش مصنوعی هم یاد می شود – جنجالهای زیادی به پا کرده است. این کتاب واقعیتی جایگزین را ارائه میدهد که در آن تورینگ، که در تاریخ به دلیل همجنسگراییاش مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود، به عنوان مردی دگرجنسگرا به تصویر کشیده شده که با جوآن کلارک، همکار واقعی و نامزد کوتاهمدت او فرزندی دارد. این بازآفرینی، که شامل سفر در زمان و تغییر وقایع تاریخی نیز میشود، به شدت به دلیل «دگرجنسگراسازی» میراث تورینگ و حذف هویت او به عنوان یک مرد همجنسگرا مورد انتقاد قرار گرفته است.
منتقدان استدلال میکنند که این روایت، آزار و اذیتی که تورینگ به دلیل گرایش جنسیاش در زندگی واقعی متحمل شده بود را تضعیف میکند و شرایط غمانگیز مرگ او را با تغییر آن از خودکشی (پس از محکومیت تحت قوانین ضد همجنسگرایی) به یک قتل خیالی توسط کمونیستها تحریف میکند. این واکنشها شامل محکومیت گسترده در پلتفرمهای نقد و بررسی بوده و برخی نویسنده را به سوءاستفاده از داستان تورینگ برای ایجاد اثر دراماتیک متهم کردهاند. بسیاری معتقدند که چنین تغییراتی نه تنها به حافظه تورینگ بیاحترامی میکند، بلکه خطر تحریف درک عمومی از تاریخ جامعه الجیبیتیکیو+ را نیز به همراه دارد.

این جنجال، تنشهای جاری در ژانر داستان تاریخی را برجسته میکند، بهویژه زمانی که نویسندگان تغییرات چشمگیری در زندگی شخصیتهای واقعی برجسته ایجاد میکنند. مدافعان رمان، از جمله نویسنده، ادعا میکنند که هدف آن کاوش در فشارهای اجتماعی آن دوران بوده است، اما بسیاری از خوانندگان و منتقدان معتقدند که این تغییرات حقیقت و تراژدی زندگی واقعی تورینگ را به خطر میاندازد.
این جنجال بهوضوح نشان میدهد که پایبندی ادبیات به «حقیقت بنیادین» زندگی شخصیتهای تاریخی، یک ضرورت اخلاقی و هنری است. هنگامی که داستانپردازی به بازنویسی و تحریف جنبههای اساسی هویت یک فرد (مانند گرایش جنسی تورینگ که بهطور مستقیم با آزار و اذیت و تراژدی زندگی او پیوند خورده) میپردازد، مرز تخیل خلاقانه را زیر پا گذاشته و به «پاکسازی تاریخی» تبدیل میشود. چنین اقدامی نه تنها به یاد و شرافت آن فرد احترام نمیگذارد، بلکه مسئولیت نظامهای ستمگر را کمرنگ کرده و درک عمومی از مبارزات تاریخی گروههای بهحاشیهراندهشده را مخدوش میکند. از این منظر، وظیفه ادبیات داستانی در قبال شخصیتهای واقعی، بازنمایی و تعمیق درک ما از حقیقت آنهاست، نه جایگزینی آن با روایتی سادهتر یا دراماتیکتر. احترام به این حقیقت بنیادین که شامل هویت، رنج و میراث آنهاست پایه اصلی اعتبار اثر است و به داستان اجازه میدهد تا حتی در اوج تخیل، همچنان نگهبان اصیلی برای تاریخ و بیانگر شرایط انسانی باشد.