داستان

ژوان ناهید - پوستر: ساعد
از ما

ادبیات مهاجرت – ژوان ناهید: بانویی با قاقُم

این داستان به شکلی هنرمندانه تجربه تلخ مهاجرت را از منظر یک زن مهاجر لهستانی روایت می‌کند. اولگا با از دست دادن هویت اصلی خود در سرزمین جدید مواجه است – از دست دادن زبان مادری، از دست دادن فرزند، و حتی از دست دادن شوهرش که او را در سرزمین غریب رها کرده است.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

آلیس واکر: «استفاده روزمره» به ترجمه میترا داوودی

در این داستان، تضاد بین سنت و مدرنیته را می‌توان به عنوان نمادی از تقابل بین فرهنگ بومی آفریقایی-آمریکایی و فرهنگ مسلط سفیدپوستان آمریکایی دید. دی (وانگرو) با تغییر نام خود و تلاش برای فاصله گرفتن از ریشه‌های خود، سعی می‌کند هویت جدیدی برای خودش بسازد که با معیارهای مدرن و غربی هماهنگ باشد، در حالی که مامان و مگی به سنت‌ها و میراث خانوادگی وفادار هستند. این تقابل نشان‌دهنده‌ی تنش بین هویت فردی و هویت جمعی است.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

شارلوت پرکینز استتسون: «کاغذ دیواری زرد» به ترجمه تهمینه زاردشت

این داستان یک اثر کلاسیک فمینیستی، بیانگر فروپاشی روانی یک زن جوان به دلیل انزوای اجباری و درمان‌های سرکوبگرانه مردسالارانه است. این اثر مرجع به نقد پزشکی زن‌ستیز قرن نوزدهم و شیوه‌های درمانی مانند «درمان وایر میچل» می‌پردازد که زنان را وادار به سکوت و انفعال می‌کرد. پایان تلخ داستان به نمادی قدرتمند از مقاومت در برابر نظام‌های سرکوبگر تبدیل شده است.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

قاضی ربیحاوی: پنج روایت کوتاه

روایت های قاضی ربیحاوی با بهره‌گیری از ایجاز و «تمرکز بر لحظه‌های بحرانی»، از الگوهای کلاسیک داستان‌نویسی فاصله می‌گیرند. این متون با زبانی کمینه‌گرا و تکیه بر دیالوگ‌های ناتمام، بدون شرح اضافی، جهانی از معنا می‌آفرینند.

ادامه مطلب »
از ما

انوش صالحی: به وقتِ پنج عصر

گمگشتی‌ها در این داستان نه تنها یک غیبت فیزیکی، بلکه نمادی از گسست، عدم ارتباط و جستجوی معنا و هویت در دنیایی است که شخصیت‌های داستان در آن احساس بیگانگی و سردرگمی می‌کنند.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

جین تومر: «تئاتر» به ترجمه نادر افراسیابی

داستان «تئاتر» در سالن تماشاخانه‌ای به نام هاوارد اتفاق می‌افتد. در آنجا زندگی سیاه‌پوستان با رقص‌های پرجنب‌وجوش و موسیقی جاز به درون دیوارهای تئاتر نفوذ می‌کند. این فضا پر از انرژی و شور است و نویسنده با توصیفات دقیق، خواننده را به قلب این محیط پرتلاطم می‌برد. شخصیت‌های اصلی، جان و دوریس، درگیر رابطه‌ای پیچیده و پرتنش‌اند که بازتاب‌دهنده‌ی مسائل عمیق‌تری مانند عشق، هویت و نژاد است.

ادامه مطلب »
از ما

قباد آذرآیین: حکم

شما در سراسر دوران پاک و پرثمرمعلمی‌تان، نمونه بودید. این را تنها من به عنوان کسی که افتخارشاگردی شما را در سال‌های دور، داشته است، نمی‌گویم، گمان نمی‌کنم در این مورد، کسی با نظر من کوچک ترین مخالفتی داشته باشد. حضورشاگردان پرشمارکلاس‌های درس شما در بهترین دانشگاه‌ها و مراکز علمی این جا و غرب، گواه این گفته‌ی من است.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

گوشه‌های بانگ- گوشه یازدهم: «نقطۀ روز» نوشتۀ مریم رئیس دانا

نقطه‌ی روز در نگاه اول حکایت نامرادی زنی است در بی‌وفایی معشوق. معشوق/ همسر؛ مردی بوده که زندگی‌ زن در او تعریف می‌شده است. از اندرون اندوه و ملال راوی، نویسنده ما را به اندرونی دیگری می‌برد در خانواده‌ای دیگر با روابط غریب و دختر نوجوانی عاصی، پدری تازه درگذشته و مادری که گوش به غرولندهای دخترک نوجوانش بسته است تا خود را و او را و زندگی را سرپا نگه دارد همانطور که وقتی پدرش زنده بوده نیز همین کار را می‌کرده.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

زورا نیل هورستون: «اسپانک» به ترجمه میترا داوودی

اسپانک، شخصیت اصلی داستان، مردی بی‌پروا و جسور است که بدون ترس از هیچ‌چیز، به خواسته‌هایش می‌رسد. او با تصاحب لنا، همسر جو، و سپس کشتن جو در یک درگیری، قدرت و تسلط خود را به نمایش می‌گذارد. جو، در مقابل، نماد ضعف و ترس است، اما حتی در مرگ نیز حضور خود را از طریق افسانه‌ها و باورهای مردمان حفظ می‌کند. این تقابل بین قدرت و ضعف، جسارت و ترس، یکی از محورهای اصلی داستان است.

ادامه مطلب »
از ما

علی شبابی: فرانکلین تنهاست

یک صبح نسبتا سرد پاییزی، کنج تخت لم داده بودم که دخترم هراسان پرید توی اتاق و آن‌قدر بابا ‌‌بابا کرد و بازوانم را کشید تا چرت من پاره شد و وحشت را در صورت زیبایش دیدم. سارا وقتی هیجان‌زده می‌شود زبانش می‌گیرد.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

شروود اندرسن: «می‌خواهم بدانم چرا»، به ترجمه نادر افراسیابی 

داستان “می‌خواهم بدانم چرا” اثر شروود اندرسن، از منظر اول شخص و از زبان یک نوجوان بیان می‌شود. این نوجوان، که نامش در داستان ذکر نشده، عشق عمیقی به اسب‌های مسابقه دارد و این عشق به عنوان محور اصلی داستان، هم روایت و هم شخصیت‌پردازی را شکل می‌دهد. راوی با زبانی ساده و صمیمی، تجربه‌ی خود از سفر به مسابقات اسب‌دوانی در ساراتوگا را بازگو می‌کند. این روایت، علاوه بر توصیف جزئیات مسابقات و اسب‌ها، به کشف ناگهانی راوی از واقعیت‌های تلخ زندگی بزرگسالان می‌پردازد.

ادامه مطلب »
از ما

پیمانه ملازهی: جمعه خونینی که به رقص آزادی بدل شد

هنوز مشتِ گره کردۀ ما به آسمان نرفته بود، هنوز شعارمان را نداده بودیم که تیرباران شروع شد. ازآسمان با هلی‌کوپتر روی سقف خانۀ مردم یا از روی زمین تیرباران می‌شدیم. مردم مثل نخل‌های تبر خورده به زمین افتادند.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

قاضی ربیحاوی: فتنه

این داستان در گره‌گاه دو موضوع «عشق و تنهایی» و «مرگ و زندگی» با روایتی نمادین و سرشار از عناصر فولکلور و اساطیری، به زندگی شخصیتی به نام حاتو می‌پردازد که درگیر مسائل عاطفی، اجتماعی و فلسفی است. داستان در فضای رئالیسم جادویی اتفاق می‌افتد و مرز بین واقعیت و خیال را محو می‌کند.

ادامه مطلب »
از ما

گوشه‌‌های بانگ- گوشه دهم: «رنج متبرک» نوشته مریم پژمان

این داستان به چالش‌های زنان در مواجهه با انتظارات اجتماعی و شخصی می‌پردازد. سارا، شخصیت اصلی، با تصمیم دشوار بارداری برای خواهرش، مسئولیت‌های خانوادگی و فشارهای درونی خود را مدیریت می‌کند. او تلاش می‌کند تا بین احساس وظیفه، عشق به خانواده و نیاز به احترام به خود تعادل برقرار کند. داستان همچنین نشان می‌دهد که زنان چگونه در موقعیت‌های پیچیده، با حفظ آرامش و قدرت درونی، به دنبال تحقق اهداف بزرگ‌تر هستند، حتی اگر این به معنای تحمل رنج و نادیده گرفته شدن احساساتشان باشد.

ادامه مطلب »
از ما

امیر محمدی ون‌یار: باهودگی

چرا می‌ترسیدند همه؟ وقتی سوران پاشنه‌هاش را از زمین می‌کَند و دست‌هاش را چفت چهارچوبم می‌کرد تا منِ آویزان به گردنش را جلو روشان بگیرد، جوری جا می‌خوردند که انگار وحشت است که نشانشان داده می‌شود، نه تصویر خودشان.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

مهرنوش حدادی: دخمه

شخصیت اصلی، فردی منزوی و پریشان‌حال، درگیر با گناهان گذشته است. فضای داستان، که در محیط‌های بسته و تاریک مانند اتاق خواب و آشپزخانه جریان دارد، بازتابی از وضعیت ذهنی اوست: احساس خفگی، تنگنا و سردرگمی.

ادامه مطلب »
از ما

خورشید رشاد: «کُت»

بویی که در خانه پیچیده بود، بوی موش یا گربه‌ی مرده نبود. به بوی جسد هیچ حیوان مرده‌ای شباهت نداشت. سهراب در و پنجره اتاق را بسته بود. پشت در اتاق را با کت قهوه‌ای خوب درز گرفته بود. اما تعفن سمج لاشه‌ی بابا مراد از کت و در و دیوار می‌گذشت و تمام خانه را پرمی‌کرد.

ادامه مطلب »
از ما

گوشه‌های بانگ- گوشه نهم: «خر داغ می‌کنند» نوشتۀ مریم مطلبیان

داستان تلاش زنی است از طبقات پایین اجتماع که برای رهایی از سلطه خانواده‌ی و زورگویی‌های مکرر پدر ترک خان و مان کرده تا روی پای خود بایستد. استقلال اقتصادی گرچه در ابتدای راه برای او راهی به رهایی بوده است ولی به‌مرور در جامعه‌ای که زن را زیبا و دلبر می‌خواهد، دوباره راه رهایی خود را در سلطه‌پذیری مردانه می‌داند.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

سمیه کاظمی حسنوند: بخت سیاهِ ماهی

رودخانه خروشان و پرآبی بود و از کنار روستا می‌گذشت. کوله پشتی‌ام را روی زمین گذاشتم. بعد دست و صورتم را توی آب شستم. آب سرد بود و مثل تیغ صورتم را می‌خراشید. دم بهار بود اما هنوز برف در حاشیه دیوارها و حصارها، به چشم می‌خورد. شکوفه‌های هلو و گیلاس تازه ترکیده بودند. آفتاب گرمی روی سر درخت‌ها، چمنزارها و ساحل سنگلاخی رودخانه می‌تابید. تفنگ، روی دوشم بود. صدایی از پشت سرم بلند شد.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

جویس کرول اوتس: «سرماخوردگی خفیف» به ترجمه میترا داوودی

سال‌ها تلاش کرده بود صاحب فرزندی شود، اما این تلاش‌ها بی‌نتیجه ماند و ازدواجش هم به شکست انجامید. البته شاید عبارت «به شکست انجامید» بیان درستی نباشد، زیرا او با اشتیاقی سوزان و — همان‌طور که برخی ناظران (از جمله شوهرش) اشاره کرده‌اند، با بی‌خردی تمام آرزوی داشتن فرزند را در سر می‌پروراند.

ادامه مطلب »