داستان

از ما

آرش دبستانی: شِیکِر

این حرف‌ها نیست. من کله‌م که گرم می‌شه می‌رم تو خودم. یادت که هست؟ اصلاً همین جوری‌ام. به پیک دوم نرسیده، رو هوام. اینام که دستشون به کم نمی‌ره. همچین توپول برات می‌ریزن که یه دونه‌ش کله‌پات می‌کنه.

ادامه مطلب »
از ما

کیهان خانجانی: بند محکومین

بند محکومین، بیست‌‌وپنج اتاق داشت و دویست‌‌وپنجاه محکوم. تمام این‌‌ها هم نه روی کاکلِ رئیس‌‌ و پاسِ ‌‌اصلی و زیرِ هشت یا وکیلِ بند، که روی کاکلِ دوربین و آزمان و آخان می‌‌چرخید.

ادامه مطلب »
از ما

آوات پوری: چاله‌های تودرتو

رنگ‌ها را تنها در تاریکی می‌توان دید… چپیدن توی اعماق شب و زل زدن به نقطه‌ای که تاریکی‌اش متمایزترست از تاریکی‌های دور و اطراف. بعد از توی آن حفرکردن چاهی که بشود از تهش به خودت زل بزنی…

ادامه مطلب »
از ما

بانگ -نوا: «بشکن دندان سنگی را» با اجرای یاسمین رویین

“بشکن دندان سنگی را” روایت جامعه‌ای است پَست و شَقی،‌ ایستا، دشمن نوآوری، فقیر و بخیل که دشمنی در آن حرف اول را می‌زند؛ جامعه‌ای که قربانی می‌طلبد نه برای پیشرفت، که برای آنکه درجا بزند یا عقب برود.

ادامه مطلب »
از ما

محمد رضا شادگار: استاد

ناگزیرم‌ به‌ عرضِ عالی‌ برسانم‌ که‌ بنده‌ هنوز که‌ هنوز است‌، نفهمیده‌ام‌ این‌ چه‌ دور است‌ که‌ درختِ چناری‌ جانی‌ را چنگ‌ بزند و بعد هم‌ در مندلِ آتشش‌ خود بسوزد، و دیگرانی‌ کَکشان‌ هم ‌نگزد که‌ نه‌ انگار آدمی‌، در همان‌ حلقه‌ که‌ گِردش‌ بودند، زمانی‌ زنده‌ بوده است.

ادامه مطلب »
از ما

قباد آذرآیین: نینا

آسانسوریک سال بعد، به هم‌کف رسید، نینا پیرزن را تند کنار زد و خودش را انداخت بیرون و نفسش را آزاد کرد… در آسانسور بسته شد. پیرزن پیاده نشده بود…

ادامه مطلب »
از ما

امین انصاری: خواب یک آدمِ دیگر

فرازی از رمان «به شهادت یک هرزه» درباره حافظه تاریخی و فجایع اجتماعی در سال‌های اخیر در ایران در مناسبات عاطفی نسل جوان، حاصل خلوت چهار ساله نویسنده برای روشن کردن شمعی در دل تاریکی‌ها.

ادامه مطلب »