علی باباچاهی: «ای…» – و دو شعر دیگر
شیفتهی حکومت جبارانم من! زیرخاکیهاشان زودا و به زود! به فروش میرسد و جسد به جسد و تفرعن سرش را بالا گرفت: (که من از) ما از جمجمههای شماهای به تماشا آمدهاید که چه؟
شیفتهی حکومت جبارانم من! زیرخاکیهاشان زودا و به زود! به فروش میرسد و جسد به جسد و تفرعن سرش را بالا گرفت: (که من از) ما از جمجمههای شماهای به تماشا آمدهاید که چه؟
کانون نویسندگان ایران در سالگرد تأسیساش: ناوابستگی به قدرت و ارادهی جمعی راز دوام و سربلندی تشکلی است که ۵۵ سال برای تحقق آزادی بیان برای همگان و برچیده شدن بساط سانسور رودرروی حکومتها، خواه حکومت شاه خواه حکومت جمهوری اسلامی، ایستاده است.
رمان «ژان» به قلم پیمان یاریان که نشر روناک در هلند آن را به تازگی منتشر کرده رمانی است درباره تاریخ معاصر کردستان ایران در سالهای بعد از انقلاب ۵۷، با تأکید بر جنگ ۲۴ روزه سنندج از منظر دانای کل و با شخصیت های متعدد.
زایرخلف در کومه را باز کرد و بیرون آمد. باد سرخی که از سمت هور میوزید، دیوارهی خاک را تا آسمان بلند کرده بود. حجم ترسناک خاک، مثل هیولایی خونسرد، آرام آرام نخلستان تشنه را میبلعید و پیش میآمد.
در این نوشتار با واکاوی داستانهای «توی دشت بین راه» و «گلدان» از قاضی ربیحاوی نشان میدهم که در جهان داستانی او، مسئلۀ آوارگی/پناهندگی چگونه از یک عارضه سیاسی در دل وضعیتِ اضطرار به امری عاطفی بدل میشود و همچنین چرا شخصیتهای این داستانها به «آوارگی درونی» تن میدهند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، الهه محمدی، خبرنگار بازداشتی بعد از شش ماه که از دستگیری او میگذرد همچنان در زندان قرچک ورامین در بازداشت و بلاتکلیفی به سر میبرد.
بهرامی خوب سنتور میزند. با حافظی هم دست میدهم. ملیح تار میزند. کاوه هنوز نیامده. آن بالا روی سن، بر روی تختی که رویش گلیمی قشقایی با زمینه نارنجی پهن است، کمانچه هجده ترک استادم بیصدا خوابیده. کاسه شیری رنگ با هجده خط سیاه. سی و پنج سال بیشتر است که ندیدهامش.
رضا علامهزاده، فیلمساز، نویسنده و مترجم نامآشنا در صفحه فیسبوک خود خبر داده که کتاب تازهای از او در راه است: «گشت و گذاری در حکایتهای هزار و یک شب». به گفته علامهزده او در حال بازخوانی و آماده کردن این اثر برای انتشار است.
گفته بود: «این ذغال مال منه آقا، خوب نگا کن …» یک حرف به این کوچکی چطور کیف آدم را کور میکند. خوب نگا کن… که بعد شک ورت نداره. خونِ بینیاش کنار دهان چرکش خشکیده بود. بر پشتش هم کولهای بزرگ بود…
همانقدر که جهان درون میتواند یک موهبت باشد، این امکان هم هست که یک لعنت، یک جهنّم باشد، وسعت اُو. بِنَر برای اولین بار در ادبیات ترکیه برای این موضوع بیان ادبی یافت.
جشنواره فیلم کن همواره در سالهای اخیر با این انتقاد مواجه بود که از فیلمسازان زن غفلت میکند. تییری فرمو اعلام کرد که این بار شش کارگردان زن در بخش اصلی حضور دارند.
رویکرد نویسنده در این داستانها اجتماعگرایانه است. نامجو در تلاش است که به نیاز اجتماعی یک دوران خاص پاسخ دهد و برای این منظور از خانه خارج میشود و ما را به خود به درون اجتماع میبرد.
داستانهای کوتاه مهشید امیرشاهی ما را به یک جهان چندمعنایی رهنمون میکنند. جهانی که با همۀ تلخی، شیرین است، چون از جنس زندگــی ماست، گاه مــا را میخنداند، گاه به تفکر وامیداردمان و گاه غمگینمان میکند.
اردبیل مثل همیشه سرد بود. تا آنوقت دیگر همه میدانستند که دختری کشته شده است و خونشان به جوش آمده بود. دختری از جنس خودشان با آرزوهای خودشان و به همان زیبایی که بچه و بزرگ، زن و مرد، پسر و دختر تجسمی از زیبایی در ذهن داشتند. یک زیبایی بینهایت معصوم.
۲۰۰ روز از بازداشت نیلوفر حامدی، خبرنگار روزنامه شرق میگذرد. حامدی در بند هشت زندان قرچک ورامین زندانیست، تاریخ رسیدگی به پرونده او را اعلام نکردهاند و وکیل هم پرونده را ندیده است.
کیومرث پوراحمد در یک فایل صوتی افشا شده: «عشق، نان شب و نفسم فیلمسازی است، همه زندگی برای من ابتدا فیلم است و بعد جنبههای دیگر، ولی دیگر نمیتوان فیلم ساخت و شرایط بهشدت بد شده است.»
نرمهلرزی پوستام را سوزنسوزن میکند. پیرهنم چشم بهراه همآغوشیِ کاپشن پاییزه است. نیمکت، نیمکت شهریور نیست. با پشت و کفلام چنان سرد تا میکند . میگذاریم میرویم.
آمادبوس داستان شخصیت است که می رود تا یک تیپ اجتماعی را نشان دهد. تمرکز داستان هم به روی این سازه که وجه غالب روایت است، قرار دارد.از این جهت دیگر سازه های داستان در خدمت همین ویژگی قرار می گیرند.و هنر نویسنده در شناخت و شخصیت سازی داستان خود را از طریق کاربرد زبان به معنای کلی آن به رخ می کشد.
خویشکاری او از روزی که گذارش برای گزارشی افتاد به بلوچستان، شد دالانداری فرهنگ ایرانی. عزم نوشتار که میکرد، جهان چنانش تنگ میشد که نمیتوانست ننویسد؛ گو با دست لرزان و حافظهی گریزپا.
گروهی از اعضای کتابخانه ملی در اعتراض به حجاب اجباری و تعلیق برخی اعضا به علت حجاب، در محوطهی کتابخانه تحصن کردند. برخی اعضای مرد نیز در همبستگی با زنان روسری سر کرده و در آخر روسریها را در حوض پرتاب کردند.
روز پنجشنبه، بیستونهم مرداد سال شصتوهفت است و تو قرار است بیستویک سال بعد، توی یکی از روزهای خرداد یا تیر، همهی تن و بدنت عرق کند و ناگهان درد بکشی. رازی که سگ به تو گفت و بویش تا سالها بعد بهت چسبید.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.