آرش معدنیپور، زادهی خردادِ ۱۳۶۰
مجموعهشعرهای چاپشده: «صدای غارغار کلاغی از دور» نشر ثالث، ۱۳۸۶ «منطقهی عبور حیوانات وحشی»، نشر مروارید، ۱۳۹۴ «نود و شیش»، نشر کتاب فانوس، ۱۳۹۶ «نود و هشت»، نشر کتاب فانوس، ۱۳۹۸
سُمضربهی هزاران اسبِ تنها
تنها
سطلهای فلزی بهمثابهی خوان های گُسترده
بارِ عام است در خیابانها
میهمانانی که عمیقتر شنا کنند غذای لذیذتری نصیبشان میشود
وگر شراب خوری جرعهای فشان بر سطل
در سطل
هر سطل
قُل قُل قُل
ترازویی شکسته
مشقهایی ننوشته
فالهایی نخوانده
یوسفِ گُمگشته بازآید به کنعان غم مخور
وگر که غم بخوری اندکی فشان بر سطل
قُل قُل قُل
هدفون را از گوشهایت دربیاور
بشنو آوازِ اسبان را
سگان را
شبهای بارانی جان میدهد برای پیادهروی
در واگنهای مترو اسبها مثل سگ میدوند
نفس بگیر و دوباره فرو برو
غذاهای چرب و سنگین آن پایین بیشترند
یارانِ موافق آنطرف بیشترند
در هر صورت لبخند زیباست
این را خمیردندانهای حرفهای بهتر میدانند
اما اخلاق سگی چسبِ کاسپین است
لامصب ولکن نیست
اسبها وقتی مثل سگ میدوند از خوشحالی عرعر میکنند
وگر فرو نروی ارّهای نشان بر سطل
قُل قُل قُل
بوف کور هم مُجوز گرفته و باز عدهای غُر میزنند
عدّه نگه دار خواهرم
نگه نگه دار برادرم
شبهای بارانی جان میدهد برای جویدن
طناب را به دندان گیر
گیرهها را روی طناب به ترتیبِ قد بچین
چیدنیها کم نیست
وقتی که من بچه بودم کم بود
ولی دیگر خودکفا شدهایم
خانمها
آقایان
صدایی که میشنوید
اعلام خطر
یا وضعیت قرمز است
و معنی و مفهومِ آن این است که
محلِ کارِ خود را ترک
و به پناهگاه بروید…
قُل قُل قُل.
زمستانِ هزار و چهارصد