علیرضا بهنام: روایت بی‌روایت

علیرضا بهنام، پوستر: ساعد

علیرضا بهنام شاعر، نویسنده و منتقد معاصر در تهران زندگی می‌کند. او در سال ۱۳۵۲ در همین شهر به دنیا آمده و تحصیلات عالیه را در رشته‌های کارگردانی سینما و مهندسی عمران به پایان برده است. شعرها مقالات نقد ادبی و ترجمه‌های او از دهه ۷۰ در نشریات ادبی و فرهنگی داخل و خارج از ایران منتشر شده است. بهنام تا کنون در داخل کشور هشت مجموعه شعر منتشر کرده و دو مجموعه شعر او نیز در آلمان و فرانسه منتشر شده‌اند همچنین گزیده‌ای دو زبانه از ترجمه اشعار او به زبان دانمارکی توسط انتشارات افترهند منتشر شده است. اشعار بهنام به زبان‌های مختلفی ترجمه و منتشر شده‌اند که از آن میان می‌توان به زبان‌های انگلیسی، فرانسه، آلمانی، سوئدی، نروژی، دانمارکی و فنلاندی اشاره کرد.

خودم را فرستادم لرز بخورد صوت بر شعر بخورد در بلاد دور

شعرم را فرستادم عجین شود با من در کف خیابانی زیر مشت و دودهای پر آب چشم

تو را فرستادم با فرستاده ای از شعر به پشتیبانی نیزارهای همیشه سوزان شط

تشدید را بزن

بزن بر گلوله هایی که شعر نمی دانند و بی هوا فرو می روند در نیزار

متنم منم تنم

بتنم بر تن این ژنده شعر فرو شده در چشم

بتنم بر متن های سرطان بر چشم تیز فرو شده در خون در بلاد درکه

تو شاعر نبودی شعر نبود خیابان می رفت توی دوایر درهم پیچنده می رفت به صدات

تو شاعر نبودی شعر می شد صدات از امواج بیرنگ می رسید به گوش پهلوان‌های آویزان

شعر نبود خون صدات کلمات

وقتی جاری می شدی سوی نیزارهای مخفی آتش می گرفتی در تراز دود و سرکیف می

رفتی تا پشت درختچه ها در سوسنگرد موضع بگیری

کش آمدند  از خود مردان و زنان زندگی ام بر تخت مرده شورخانه

اینجا مرض شلتاق می کند با باد

من اینجا چروک خورده بودم و بوی نا گرفته بودم در نحسی دودهای گریه دار

یک پرواز بی سرانجام

شمع روشن می کردم رفیق جان شمع

می فهمی؟

اسمع افهم یا رفیق به بهرام بدون گور برسان سلام ما را

اسمع افهم یا شعر

دفنت کنم زیر این همه شفق سرخ پیچیده بر دم دمای غروب در در در درکه یا سرطان

یا برسانمت به شعری که رفیقی یک شب گفت با امضا با ورسیون های متکثر و

همیشه در تردید

برسانمت به شهر بگذارم تو را آب ببرد

بگذارم تورا نی بزند نیزار سوخته در هور

صوت من کم می شود خم می شود برعکسی فروافتاده در آب

متبلور می شود در زبانه های سرطان

فرو می رود در شعر تری که انگیزه اش را جسته اند نیافته اند جسته اند نیافته اند

و نیابند بر خطوط

بر سرخ

بر این بی روایت

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی