سروده‌ای تازه از علی باباچاهی

علی باباچاهی، پوستر: ساعد

علی باباچاهی، شاعر سرشناس بوشهری در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۱ این شعر را سروده است در بیان یک وضعیت اضطرار: فردا شدنی بود و شد/ و من هم‌زمان در چند مکان متواری و/ ربوده شدم و یا/ در یکی از سپیده‌دمان تیرباران و یا….
علی باباچاهی در سال‌های بعد از انقلاب نظریه «شعر در وضعیت دیگر» را مطرح کرد که به بحث‌های بسیاری دامن زد. از او تاکنون حدود ۳۰ کتاب شعر و نقد و تحقیق، به چاپ رسیده‌ است.
باباچاهی در ماجرای اتوبوس ارمنستان در سال ۱۳۷۵ و در جریان قتل‌های زنجیره‌ای در فهرست چهره‌های فرهنگی اعزامی بود که می‌بایست به قتل برسند.

هوایی بود!

به یکصد و چند ضربه که —-

بشمار! و شمرد

گزیدن لب پایین شروع شد

و قطع برق

تصدیق تاریکی!

اجبار و

جمع کردن چیزی شبیه نور بود

از پشت دریچه‌ی سلولش!

محبوب من چرا گل شب‌بو می‌کاشت

زیر سنگی دشوار

و فکر می‌کرد به جفتگیری عقرب‌ها؟

فردا شدنی بود و شد و من هم زمان

در چند مکان متواری و

ربوده شدم و یا

در یکی از سپیده‌دمان

تیرباران و یا

خبر اما داغ و برشته بود و

عقرب‌های زرد و سیاه را

به تنور می‌چسباندند شاط‌رها

نان سرشته به عقرب بلعیدن داشت!

مرده بودم و

از ترس ولی سر از پنجره در آوردم

یک دقیقه و اسمش را گذاشتم آزادی!

تیرهوایی به اختیار بود!

هل داد مرا وسط وسط‌های جمعیت

ترس

از جان خودش ترسیده بود

بعد دوباره

دست به دست و دستگیر شدم به جرم قطعه قطعه شدن -‌ها

‌ها!

فراقی اگر نیفتاده بود وسط ما شاید

چشم‌های خندانش را می‌گذاشت

این وسط و شاید

و هی—-

۲۴ تیر ماه ۱۴۰۱

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی