شهریور ۱۷, ۱۴۰۱

از ما

مرتضی خبازیان‌زاده: دشنه‌های بغدادی

وقتی با صدای آسمان بیدار شدم، آمینه در اتاق را باز کرده بود و باد نمناک بارانی خواب را از سرم برد. بعد با صدای بلند که عصبانیت از آن می‌بارید، گفت: دم در کارت دارند. نمی‌دانم در خواب‌بیداری صدایش را شینده بودم که با ابراهیم حرف می‌زد یا انتظار دیدن کسی غیر از او را نداشتم.

ادامه مطلب »
شعر

علیرضا بهنام: روایت بی‌روایت

تشدید را بزن/بزن بر گلوله هایی که شعر نمی دانند و بی هوا فرو می روند در نیزار/متنم منم تنم/بتنم بر تن این ژنده شعر فرو شده در چشم/بتنم بر متن های سرطان بر چشم تیز فرو شده در خون در بلاد درکه

ادامه مطلب »