به گزارش خبرگزاری آلمان، بهزاد کریمخانی، نویسنده ایرانی مقیم برلین یازدهمین جایزه «خانه بودنبروک» لوبک را به خاطر رمان «سگ، گرگ، شغال» به دست آورد. خانه بودنبروک با انتشار بیانیهای اعلام کرد: نویسنده در این رمان موفق شده است با زبانی شاعرانی تردیدهای سه شخصیت اصلی داستانش در شرایطی متزلزل را بیان کند. در این رمان، نویسنده داستان دو برادر را روایت میکند که در جریان کشتار ۶۷ مادر آنها اعدام شده و حالا آنها همراه با پدرشان در حومه برلین در یک محله مهاجرنشین پر از خشونت زندگی میکنند. کریمخانی در سال ۱۳۵۵ در تهران متولد شده و در نوجوانی، در سالهای جنگ ایران و عراق به همراه خانوادهاش به آلمان مهاجرت کرده است. او که در رشته روزنامهنگاری تحصیل کرده در محله کرویتسبرگ برلین زندگی میکند و در آنجا یک کافه دارد. جایزه خانه بودنبروک از جوایز معتبر ادبی آلمان است که از سال ۲۰۰۳ تاکنون هر سال به یاد و برای بزرگداشت رمان بودنبروکها نوشته توماس مان به یک نویسنده اهدا میشود.
ترجمه گزارش نورددویچهروندفونک آلمان درباره این رمان در مصاحبه با بهزاد کریمخانی را میخوانید:
بهزاد کریم خانی در سال ۱۳۵۶ در تهران به دنیا آمد، او در سال ۱۹۸۶ به همراه خانواده به آلمان گریخت و سالهاست در برلین کروزبرگ زندگی میکند و در آنجا صاحب کافه لوگوسیست. کریمخانی سال ۲۰۲۳ در جشنواره اینگبورگ باخمن در کلاگنفورت گزیده و فرازی از نخستین رماناش را خواند.
دو برادر، دو راه متفاوت
سام و برادر کوچکترش نریم هنوز بچه بودند که بعد از اعدام مادرشان در هیاهوی انقلاب ایران مجبور شدند همراه پدرشان از ایران فرار کنند. آنها در حومه برلین در محله نویکولن زندگی مختصری برای خودشان فراهم کردند. پدر خانواده که پایش را در یک سوءقصد از دست داده است، تاکسی میراند، پسرانش مسیرهای بسیار متفاوتی را در پیش میگیرند: در حالی که نریم به دبیرستان میرود، سام که حساس و خیالباز است در روز اول مدرسه با بچههای شرور سر رفاقت را بازمیکند، به شرارت و کارهای خلاف روی میآورد و در نهایت هم به زندان میافتد. خانی در مصاحبه با نورددویچهروندفونک میگوید:
«سام بچه سرسختیست با کودکی دشوار. یک پسر بسیار ظریف و حساس که اتفاقات خاصی برایش میافتد، و او مصائب را پشت سر میگذارد و تبدیل به یک هیولا میشود. موضوع کتاب من کرامت انسانیست. او مستعد خشونت است و ظرفیت و توانایی انجام آن را هم دارد، سام اراده معطوف به قدرت دارد اما نه به خاطر نیاز به تسلط بر دیگری بلکه بیشتر به خاطر شکل دادن به دنیای خودش.»
بهزاد کریمخانی به شخصیتهایش عمق میبخشد
کریمخانی میگوید سام و نریم را قطعاً میتوان دو قلب دانست که در سینه او میتپد. کریمخانی که مدتی در رشته هنر تحصیل کرده، خود گذشتهای خشونتبار دارد و با رویکرد به خشونت در دوران نوجوانی در حومه شهرهای بزرگ جهان آشناست. سام، شخصیت داستان او که شاهد اعدام مادرش بوده و مصائب جنگ را هم به چشم دیده، به تخیلاتش پناه میبرد. کریمخانی میگوید:
«من با شخصیتهایم رفتاری کردم که معمولاً در رمانهای اجتماعی سراغ نداریم. شخصیتهای من دارای درون هستند، باهوشاند و میتوانند مستقل فکر کنند و این دقیقاً همان چیزیست که در کف خیابان هم میتوان دید. بچههای مهاجر باهوشی که خود را با محیط زندگی خود تطبیق میدهند و این البته به معنای انطباق با جامعه اکثریت آلمان نیست، بلکه به معنای انطباق با واقعیتهای جاری و ساری در زندگی آنهاست.»
یک رمان هیجانانگیز و پر انرژی
«سگ، گرگ، شغال» الهامگرفته از زندگینامه بهزاد کریمخانیست: یک داستان فوقالعاده قدرتمند و گیرا در مورد از دست رفتگان و بازندگانی که در حاشیه جامعه زندگی میکنند. کریمخانی فقر و خشونت را رمانتیک جلوه نمیدهد. او به شخصیتهایی مثل جمشید، پدر خانواده که همه چیزش را از دست داده ترحم نمیکند، بلکه شخصیت او را به عنوان یک مبارز سیاسی تبعیدی به دقت ارزیابی میکند. کریم خانی میگوید:
«وقتی چنین رمانی مینویسی، زبانات رو به تصنع میرود. من نمیتوانم چنین رمانی را با زبان کوچه و بازار بنویسم و در همان حال نمیخواهم از منظر دانای کل همهچیزدان به رویدادها با فاصله نگاه کنم. بنابراین زبانی را انتخاب کردم که زبان من است.»
زبان کریمخانی در حد فاصل بین زبان نوشتار و گفتار شکل میگیرد. حاصل کار رمانیست مهیج و پرانرژی که مثل موسیقی رپ روایتگر دنیای تبهکاران است.