نشر آفتاب در نروژ به تازگی «سمر سهیار» مجموعهای از سه داستان پیوسته با نامهای «بودیار»، «ماهیار» و «دلیار» نوشته وحید ذاکری را منتشر کرده است. نشریه ادبی بانگ در بررسی این کتاب میزگردی برگزار کرده است که به زودی منتشر میشود. در این میزگرد علاوه بر نویسنده دکتر فرزان سجودی و امیر حسین یزدانبد حضور دارند.
ذاکری در آغاز این میزگرد در پاسخ به این پرسش که فکر اصلی او در این سه داستان چه بوده است میگوید در «بودیار» او به مسالهی جاودانگی و در «ماهیار» به رها شدن از گذشته و رو کردن به آینده و سرانجام در «دلیار» به عشق و جنبههای پنهانش نظر داشته است.
اسفندیار کوشه، منتقد و نویسنده که این کتاب را خوانده است در مقالهای در رادیو زمانه (+) مینویسد:
«سمر سهیار یک عاشقانهی آرام است در توالی واژههای رنگ یافته از خاطرات دور. سمر سهیار با بازگشت به خانه آغاز میشود. نویسندهیی پس از سالها دوری به کشور خود باز میگردد و با دوستانی که سالها ندیده، دیدار میکند. بهترین دوست او، بودیار است رفیقی که راوی را برای دیدار فراخوانده. بودیار آدمی درویشمسلک است که به افتخار راوی چند دوست دیگرش را هم دعوت میکند و با هم راهی یک سفر پرماجرا میشوند.
او راوی را کنار میکشد و با او از یک تجربهی معنوی حرف میزند که زندگیاش را دگرگون کرده سپس او را به آن تجربه فرامیخواند. راوی میپذیرد و در یک شب تاریک به کلبهی جنگلی میرود؛ کلبهیی که درونی سرخ و خونرنگ دارد. او یکشب در آنجا زندانی میشود و وقتی بازمیگردد، رفیق چندینسالهاش، بودیار رفته است. بودیار در سفری بیبازگشت به دریا زده است.
داستان دوم، ماهیار، روایت شکلگیری یک نمایش است. دوستان قدیمی راوی و بودیار و اردوان، یعنی امیرحسین و نوشین این نمایش را به صحنه میبرند. نویسنده پشت میز تحریرش نشسته و به یاد میآورد زمانی را که برای یادبود بودیار به ایران رفته است. آنجا با دارا آریان سردبیر مجلهی درفش کاویان آشنا میشود و به نمایشگاه نقاشیاش دعوت میشود و یک تابلو را از او خریداری میکند تا بر دیوار خانهاش بیاویزد. متن ماهیار را امیرحسین با الهام از شعر بودیار نوشته؛ غامض و رازآلود. برهمنی که ماه خود را به مسلخ میبرد. نمایش هم تصویری از شلیک تیر به قلب ماه است و خاموش کردنش.
داستان سوم اما داستان ماجراجویی عاشقانهی راوی با معشوقی پریپیکر است که در همان سطرهای آغازین عاشق را در میان یک کافه تنها گذاشته و رفته است. اما در ادامهی داستان مخاطب با او به سفری ماجراجویانه میرود؛ حتا تا بستر همآغوشی و لذتهمخوابگی.»
از ذاکری پیش از این در نشریه ادبی بانگ داستانهای «دلیار»، «سرور بیپایان سیاما» و «نارمک و همسانها» منتشر شده است.