
ابوالقاسم فقیری، نویسنده، روزنامهنگار و فارسشناس برجسته، در ۱۳ خرداد ۱۳۱۶ در محله لبآب شیراز متولد شد و در آبان ۱۴۰۴ درگذشت. او از چهرههای ماندگار استان فارس و پیشکسوت قصهنویسی جنوب ایران بود و فعالیتهای گستردهای در زمینه فرهنگ عامه و فولکلور مردم فارس داشت. فقیری نقش مهمی در جمعآوری و حفظ فرهنگ شفاهی این منطقه ایفا کرد و آثارش به شناساندن ارزشهای فرهنگی اقوام فارس کمک شایانی نمود.
از آثار پژوهشی او میتوان به «قصههای مردم فارس»، «بازیهای مردم فارس»، «آداب و رسوم نوروزی در فارس»، «سیری در ترانههای محلی»، «عروسی در فارس» و «باورهای سرزمین مادریام» اشاره کرد؛ همچنین کتابهای داستانی مانند «اجاق کور»، «خانه خانه خودمان»، «دیو»، «با خودم در راه»، «بارونی»، «ننه پیرزن و عمو نوروز»، «آهو بچه خواب من» و «مردی که به حراج رفت» از جمله آثار ادبی اوست. فقیری در سال ۱۳۹۲ به پاس نیم قرن فعالیت در فارسشناسی تجلیل شد و به عنوان سرمایهای فرهنگی و الگویی ماندگار شناخته میشود. شخصیت انسانی و اخلاقی او نیز بسیار مورد احترام بود و مراسم تشییع پیکرش در آرامگاه سعدی، جایگاه والایش در فرهنگ ایران را برجسته کرد.
علی حسینی در نوشته کوتاه زیر از تأثیر مستقیم و انسانی او به عنوان یک معلم و آشنایی دانشآموزان با کتاب «اجاق کور» و اولین مواجههشان با یک «نویسندهٔ واقعی» صحبت میکند در روزگاری که هنوز نویسندگی معنا داشت:
به یاد آقای ابوالقاسم فقیری…
آقای ابوالقاسم فقیری در روز ۲۰ آبان در شیراز از دنیا رفت. او نویسنده، روزنامهنگار و فارسشناس پرکاری بود که با عشق و علاقه و بدون جار و جنجال عمرش را صرف جمعآوری آداب و رسوم مردم فارس کرد. روزنامهنگاری کرد و با روزنامهها و مجلات مختلف نیز همکاری داشت و برای اولین بار تحقیقاش را در مجلهٔ کوچه به سردبیری احمد شاملو به دست چاپ سپرد. بدون فعالیت او، که به گمانم یکی از اولین کسانی بود که در فارس به جمعآوری آداب و رسوم همت کرده بودند، بسیاری از این سرمایههای باارزش ملی و فرهنگی ما کمرنگ و یا گم شده بود. غرض از این یادداشت، اشاره به نقش ادبی و فرهنگی آقای فقیری نیست، چه که در آن رابطه در شبکهٔ اینترنت اطلاعات بسیاری در دسترس هست. آنچه که در یادداشتهای رسمی و شبکههای اجتماعی نمیتوان به راستی دید، نقش او به عنوان آموزگار است و تأثیر مستقیمی که بر شاگردانش میگذاشت؛ و من در اینجا دوست دارم به عنوان دانشآموز وی در کلاس نهم، در مدرسهٔ تازهتأسیس جم در شهرستان مرودشت، به یاد و خاطرهٔ او ادای احترام کنم. او برای یک سال آموزگار ادبیات ما بود و کتاب تازهچاپشدهاش، «اجاق کور»، را که فکر کنم اولین کتابش بود برای ما آورد و ما را با آن آشنا کرد. در آن سال بود که من و همکلاسیهایم برای اولین بار در زندگیمان با نویسندهای روبهرو میشدیم. یقین دارم که از آنجا بود که خواندن و توجه به کتاب در من قوت گرفت. یاد او و خاطرهٔ آن روزها از ذهن بسیاری از ما پاک نخواهد شد.







