دورهی چهارم کلاسهای هنرکدهی هنرپیشگی آناهیتا که در سال ۱۳۴۰، شصت و دو سال پیش، تشکیل گردید، از یک جنبه بسیار شاخص است، و آن حضورچند نفر در این دوره بود که امروز از نام آوران عرصهی تئاتر و ادبیات ما هستند. از بین بیست تا بیست و پنج نفر که معمولاً در هر دوره پذیرفته میشدند، حداقل شش نفر در این دوره از نامهای برجسته گردیدند. این شش نفر عبارتند از محسن یلفانی، ابراهیم مکی، سعید سلطانپور، محمود دولتآبادی، پرویز خضرایی و شکوه نجمآبادی. امروز میتوان ادعا کرد که هر یک از این افراد، تئاتر را بهعنوان حرفه یا هنری برای حرفهی سراسر زندگی خود انتخاب کرده بودند.
از میان این شش نفر، محسن یلفانی و ابراهیم مکی بیش از یک سال در آناهیتا دوام نیاوردند و بهزودی آنجا را ترک کردند، ولی کار تئاتر را نه. هم محسن یلفانی و هم ابراهیم مکی بیشتر به نمایشنامهنویسی تمایل داشتند تا بازیگری، و هنرکدهی هنرپیشگی آناهیتا، همانطور که از نامش پیداست، برای تربیت بازیگر بر پایهی سیستم استانیسلاوسکی، و تقویت و تکمیل گروه بازیگران تئاتر آناهیتا دایر شده بود.
روش مدیریت تئاتر آناهیتا که از ابتدا به شکل فردی پی ریخته شده بود و پاسخگوی هیچکس نبود، مهمترین عامل در از دست دادن بازیگران و همکاران خود بود. میتوان گفت که تقریباً تمام کسانی که به تئاتر آناهیتا گرویدند در آغاز با شور و شوق و هیجانی استثنایی، و برخی با کمی توّهم، به آناهیتا آمدند و با سرخوردگی و تأسف و غبن از آناهیتا رفتند. برخی کوشش کردند که کار تئاتر را با تشکیل گروه ادامه دهند و برخی که شغل و کار و زندگی جاافتادهای داشتتد لقایش را به بقایش بخشیدند و پی کار خود گرفتند.
سالها بعد، پس از آن که هنرمندان آناهیتا، بسیاری پیش از من، تعدادی همزمان با من و دیگرانی پس از من، آناهیتا را ترک کردند و هر یک بهطور پراکنده و جداگانه یا گروهی، اینجا و آنجا دست به تجربههایی زدند، سعید سلطانپور و محسن یلفانی و من، در یک نقطه بههم گرویدیم؛ در انجمن تئاتر ایران.
با این مقدمه، اکنون میخواهم موضوعی را در اینجا مطرح کنم که در عرصهی اجتماعی یکی از مهمترین مسایل جامعهی ما، و در عرصهی هنر مهمترین اصل در کار و همکاری هنری است؛ و آن اِتیک یا اخلاق هنری است.
برای من در طول شصت و اندی سال تجربهی کار جمعی در تئاتر، محسن یلفانی شاخصترین شخصیت در همکاری هنری از نظر رعایت همهی اصول اخلاقی از جنبهی معرفتی و الگوهای تکنیکی از جنبهی حرفهای بوده است، چه در همکاری جمعی در بیرون از صحنه، و چه در ارتباط با همبازی (پارتنر) خود در صحنه؛ جز آن، محسن، با درک حساسیتهای فردی در کار جمعی تئاتر، تا درجهی وسواسآمیزی مرزهای این گونه حساسیتها را، که گاه از باور شخصی یک هنرمند نسبت به خود سرچشمه میگیرد، رعایت میکرد. خارج از عرصهی همکاری هنری، بهعنوان یک دوست، رفیق، و یا در هر رابطهای دیگر، در مقام یک انسان، فردی منصف و عادل در تبادل اجتماعی است.
در شخصیت محسن یلفانی عنصری نهفته است که عموماً به او یگانگی، یکپارچگی، وحدت، هماهنگی، توازن، تعادل و بهطور خلاصه وقاری میبخشد که در برخورد با او بیدرنگ اعتماد آدم را جلب میکند. و این اعتماد ناشی از خلوصی است که با جان او عجین گشته است. گویی این خلوص و ناب بودن صفتی ذاتی در اوست که در تلاطمهای روحی و فکری همچنان تعادل خود را حفظ میکند.
همکاری محسن یلفانی با انجمن تئاتر ایران برای من از تجربههای پربار و با ارزشی بوده است که همیشه، از جنبهی شخصی لذتبخش و از جنبهی حرفهای ترغیب کننده بود است. نقش محسن یلفانی در انجمن تئاتر ایران انکارناپذیر است. فردیت یگانه و حمایت بیدریغ او در همکاری با انجمن تئاتر ایران، تکیه گاهی اطمینان بخش بود که به همهی ما دلگرمی و اعتماد میبخشید.
بهعنوان نمایشنامهنویس، تعهد محسن یلفانی، در جامعهای که در هر گوشهی آن بیعدالتی، خشونت و ظلم عریان آن انکارناپذیر است، تعهدی است اخلاقی تا سیاسی. بههمین دلیل آثار محسن یلفانی نه بهمعنای رایج یا دستوری آن سیاسی، بلکه پیش از هر چیز وجدانی، انسانی و اخلاقی است؛ و قدرت نمایشنامههای او، و حقانیت شخصیتهای آفریدهی او از همین وجدان انسانی و اخلاقی سرچشمه میگیرد. همین نکته است که آثار او روح خواننده و یا تماشاگر خود را تسخیر میکند و در قبول ادعانامهی آنها تردیدی در ما بهوجود نمیآورد. این تعهد اخلاقی را محسن یلفانی نه تنها در آثارش بلکه آنجا که در چنگال مأموران ستم بهخاطر آفرینش چنین آثاری گرفتار میگردد، در دفاع از حقانیت آثار خود، و در ایستادگی خود به اثبات میرساند. و در اینجاست که جوهر سیاسی آثار او و اندیشهی او ظاهر میگردد.
محسن یلفانی یکی از نمایشنامهنویسان مهم ایرانی است که آثارش بیتردید عمری دراز خواهند داشت. نسلهای آینده بیشک اهمیت آثار او را بیشتر و بهتر از نسل امروز خواهند شناخت، چرا که آثار یلفانی در جستجوی شناخت و جایگاه انسان در شرایط تیره و تار، نابسامان و ویرانشدهی جهان امروز گرفتار آمده است.
عمرت دراز باد!