محسن یلفانی، نمایشنامهنویس و از کوشندگان عرصه تئاتر اجتماعی ایران هشتاد ساله شد. از سال ۱۳۶۱ که یلفانی مخفیانه از ایران خارج شد، تا امروز در تبعید، در فرانسه زندگی میکند. حاصل این دوران طولانی تبعید، چند نمایشنامه تک پردهای، دو نمایشنامه چند پردهای، یک سناریو، و تعدادی مقاله و نیز همکاری با نشریه «چشمانداز» است. نسیم خاکسار مینویسد:
یلفانی در تمام نوشتههایش نگاهی تحلیلگر و ریزبین به وقایع زمانهاش دارد. نگاهی درگیر با مسایل سیاسی و اجتماعی و در جستجوی آن که خطوط سیمایی از آینده را در آنها ترسیم کند. آن هم با این احتمال که بتوان تغییر تقدیری را سبب شد که بنیادهای ویرانگر در جوامعی نظیر جامعه ما برایمان رقم میزنند.
علی طلوع به جنبه دیگری از ویژگی محسن یلفانی اشاره میکند. میخوانید:
ایروینگ استون در مقدمه «شور زندگی» (به ترجمه محمد علی اسلامی ندوشن) مینویسد: ونسان ون گوگ را تنها بدان سبب بزرگ نمیشناسند که نقاش بزرگی بود. بزرگی زندگی او کمتر از بزرگی آثارش نیست.
محسن یلفانی در هشتاد سال زندگی، کارنامهٔ بلند بالایی را پشت سر گذاشته است. آموزگار، نویسنده، مترجم، نمایشنامهنویس، منتقد سینما، موسیقیشناس، مقالهنویس، فعال سیاسی، زندانی سیاسی، تبعیدی، راننده تاکسی…
اما ویژگی بارز محسن یلفانی «خود» اوست. کسانی که با محسن به نحوی سر و کار داشتهاند، نخست مجذوب وقار، متانت، سخنسنجی و باریکبینی و، در عین حال، فروتنی او شدهاند و در آشنایی بیشتر صمیمیت و انساندوستی و مردمدوستیاش را به چشم دیدهاند و دوستان قدیمیاش شاهد استواری او در آزمونهای زندگی و مصائب شخصی بودهاند که هرگز از محبت و وفاداری سرشارش نکاسته است.
برای محسن عزیز سالهای دراز پربار و همراه با تندرستی آرزو میکنم.