«چه مرگ هایی سهراب!» سروده آریامن احمدی در دو فرمت: چند رسانهای در این صفحه (+) (برای شنیدن صدا روی بلندگو کلیک کنید) و به شکل متعارف بانگ در این نشانی (+)
بشنوید، با صدا و اجرای شاعر:
چه مرگهایی سهراب!
چه مرگهایی که در افسانهی تو نبود
و ما دیدیم…
امروز صبح هم مثلِ همهی صبحهای جهان نبود
مرگ با صدای «اللهاکبر» به کوچه آمد
و بعد… تمامِ شهر شنیدند:
مرگ صدایِ ضجههایِ مادری در «ستارخان» میداد
و شب که با «اذانِ مغرب» به پیرانشهر رسید
به زبانِ کُردی در لالاییِ مادرِ طاهر میگریست:
«پسرم، کبوترِ خونینبالم…»
چه بسیار مرگ اینجا است سهراب!
از پشتبامِ مدرسهی رفاه
تا کوهستانهایِ کردستان
از تپههایِ سبزِ اوین
تا دشتهایِ خشکِ سیستان
چه مرگهایی…
که میتوانست زندگی باشد
شکلِ بادبادکی رنگی در دستهایِ «هستی»
یا قایقی کاغذی در دستهای «کیان»
چه مرگهایی، سهراب!
در یخچال
در آمبولانس
در دادگاه
در زنگِ تفریحِ مدرسه
در لیوانِ آبِ خنک در گرمایِ زاهدان
در بوقِ شادی در خیابانهای انزلی
در رقصِ سارینا در شانزدهسالگی
در عرقِ کارگرِ هفتتپه با ماهی یکودویست
در آوازِ «سلطانِ قلبها»ی نیکا
در ردِ طناب بر گردنِ نوید
در عطرِ نانِ گندم در دستهای مهرشاد
که او هم مثلِ پویا، پسر کسی بود…
آه، با این خُردهنانهای مانده در دستت
که بوی مرگ میدهد
چه میکنی سهراب؟
چه کبوترهایی که حالا در میدان آزادی میمیرند…
تهران. جمهوری. ۱۸ آذر ۱۴۰۱