آتفه چهارمحالیان: «از کنش فرهنگی تا نیل به خواست جمعی» – تحلیلی بر کارزار «شعر زندگی در برابر اعدام» (بخش نخست)

کارزار «شعر زندگی در برابر اعدام» کنشی فرهنگی‌ست در برابر نهادینه‌شدن خشونت قضایی در ایران؛ تلاشی برای بازخوانی عدالت است، نه در چهارچوب انتقام و سرکوب، بلکه در قالب زبانی هم‌ذات‌پندار، معترض، زایا و مقاوم. این مقاله، با تحلیل بیانیه‌ها، سخنرانی‌ها و شب‌های شعر این کارزار، نشان می‌دهد که شعر چگونه، فراتر از قالبی ادبی، می‌تواند به میدان کنش فرهنگی و تبلور اندیشه‌ای مدنی و انسانی بدل شود. با ارجاع به سنت ادبیاتِ ظلم‌ناپذیر از آنتیگونه، فردوسی و حافظ، تا کامو و ژان پل سارتر، مارگارت اتوود و احمد شاملو و با بهره‌گیری از تجربه‌های زیسته‌ی شاعران و کنشگران درون ایران و تبعیدی، به پیوند ادبیات با دادخواهی، حافظه‌سازی و بسط شبکه‌های ادراکی و همبستگی می‌پردازد. این نوشتار، بخش نخست از تحلیلی چندلایه بر عملکرد فرهنگی این کارزار است که در ادامه، با بررسی شعرها، به ابعاد ادبی و اجتماعی آن نیز خواهد پرداخت.

چنانچه مشهود است در ایران امروز، اعدام دیگر صرفاً یک ابزار کیفری نیست، بلکه نمایشی مخوف از قدرت و سلطه است؛ شکلی از خشونت نهادینه‌شده که در لفافه‌ی قانون، حذف فیزیکی و روانیِ مخالفان و فرودستان را پی می‌گیرد. در مواجهه با چنین نظمی که مرگ را نرمالیزه می‌کند، کارزار «شعر زندگی در برابر اعدام» در پی آن بود تا موضعی فرهنگی در قبال چنین جنایت ساختاریافته در لوای قانون را در شکلی تاریخی ابراز و ثبت کند با زبانی از جنس زندگی، مقاومت و اعتراض.

با نگاهی به بیانیه‌ها، سخنرانی‌ها و ساختار اجرایی این کارزار، می‌توان دید چگونه شعر، نه فقط به عنوان فرمی ادبی، بلکه به‌مثابه میدان کنش فرهنگی، می‌تواند به صورت‌بندی یک مقاومت یا مطالبه‌ی اجتماعی یاری رساند. این مقاله، تحلیلی نظری است از نخستین مرحله‌ی این کارزار که به همت شاعران، کنشگران و نهادهای فرهنگی چون رادیو زمانه، نشر آفتاب و نشریه بانگ در سال ۱۴۰۴ آغاز شد.

 شعر علیه سلطه: خاستگاه و منطق اعتراض

بیانیه‌ی نخست این کارزار، با جمله‌ای آغاز می‌شود که رسالت شعر را نه فقط در زیبایی، که در مقاومت تعریف می‌کند: «دار واژه را نمی‌فهمد. ما اما می‌نویسیم، چون باور داریم شعر همواره توان خود را در سست کردن بندها آزموده است».

این موضع شعر را در جایگاه کنشی سیاسی-فرهنگی قرار می‌دهد که علیه منطق قتل حکومتی زبان می‌گشاید. مرگ، در این گفتمان، نه فقط به‌مثابه رویدادی زیستی، بلکه چونان سازوکار قدرت دیده می‌شود. کارزار، در امتداد این نگاه، از تجربه‌ی شعر فارسی در دوره‌های تاریخی بهره می‌گیرد: از مقاومت زبانی فردوسی تا شخصیت‌پروری قربانیان در شعر شاملو:

به خاطر ناودان، هنگامی که می‌بارد
به خاطر کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطر جار بلند ابر در آسمانِ بزرگ آرام
به خاطر تو
به خاطر هر چیز کوچک هر چیز پاک بر خاک افتادند
به یاد آر
عموهایت را می‌گویم
از مرتضا سخن می‌گویم.

همچنین در سخنان اسماعیل نوری‌علا، شاعر و کنشگر سیاسی  به معنای اعدام چنین ارجاع داده می‌شود که: «اعدام همانقدر بی‌معناست که کشتن دیگری؛ چراکه جان را کسی به دیگری نداده است که بخواهد پس بگیرد».

او با ارجاع به دهخدا، سنایی و حافظ و از سوی دیگر با تکیه بر فلسفه‌ی اخلاق، نشان می‌دهد چگونه می‌توان اعدام را نه مجازات، بلکه ظلمِ در اوج تصور کرد. در واقع، کارزار با چنین مبنایی، اعدام را از حوزه‌ی کیفری به حوزه‌ی اخلاق و سپس به حوزه‌ی فرهنگی می‌کشاند.

اسماعیل نوری‌علا در سخنرانی‌اش با زاویه‌ای فلسفی و اخلاقی، اعدام را نه‌تنها نوعی خشونت سیاسی، بلکه «مطلق‌ترین شکل ظلم» توصیف کرد. او با ارجاع به متون کلاسیک زبان فارسی و نیز به اندیشه‌های فلسفی مدرن، از جمله دیدگاه‌های کانتی در باب حرمت ذاتی انسان، نشان داد که حق حیات امری غیرقابل واگذاری‌ست و تاکید کرد که  «اعدام، نه فقط حذف فیزیکی، بلکه تحقیر و نفی هستی انسان است.» و«شعر، سلاحی‌ست برای افشای این ظلم؛ آن‌هم در فرهنگی که از فردوسی تا فروغ، با زبان علیه قدرت ایستاده‌ایم.» به زعم نوری‌علا، خشونت قضایی دولت در قالب اعدام، نه عدالت، بلکه تبدیلِ نظم حقوقی به سازوکاری برای حذف است. شعر، در مواجهه با این ساختار، به زعم او «تنها نهاد اخلاقی بازمانده»‌ای است که هنوز قدرت افشای رنج و احیای حرمت انسان را دارد.

 سنت ادبیات متعهد: از آنتیگونه تا زندان‌های ایران

یکی از وجوه تمایز این کارزار، پیوند دادن شعر معاصر فارسی با سنت جهانی ادبیات متعهد است. آتفه چهارمحالیان، شاعر و فعال حقوق بشر، در سخنان خود تأکید می‌کند که حتی در ادبیات کلاسیک، آثار بزرگی چون تراژدی‌های سوفوکل یا کمدی الهی دانته حامل پیام‌های اعتراضی و اخلاقی بوده‌اند. وی بر نقش تاریخی و تحول‌آفرین ادبیات تأکید کرد و آن را نه صرفاً بازتاب جامعه، بلکه نیرویی برای خلق مفاهیم تازه‌ی آن دانست. او اشاره می‌کند به خشونت مشروع‌شده در ساختار  زبانِ برشده از سوی قدرت‌های سیاسی و مذهبی و نشان می‌دهد که ادبیات تنها زبان باقی‌مانده‌ای‌ست که توان «شکستن» این روایات رسمی را دارد: «ما در دل قرن‌ها خشونتِ موجه‌شده با دین و قدرت، به زبانی نیاز داریم که نه‌فقط بگوید، بلکه بشکند؛ ادبیات همان زبان است.» چهارمحالیان شعر را حامل سه نقش بنیادین می‌داند: روایت وصدادادن به ستم و درد، خلق امید و عدالت و آغاز دگرگونی؛ و در همین چارچوب، ادبیات را نوعی نافرمانی فرهنگی می‌خوانداو با نگاهی گفتمانی، این کارزار را نه نمایش همدردی، بلکه تلاشی برای تولید اندیشه‌ای جایگزین توصیف می‌کند: «کارزار شعر زندگی علیه اعدام، نه صرفاً نمایش همدردی، بلکه ساختن گفتمانی‌ست که در آن زبانِ مرگ حاکم نباشد، ادبیات می‌تواند ضدخشونت نهادسازی کند.» زبان زنده‌ی انسانی در برابر زبان مرده‌ی پرونده‌ها و احکام. شعر با بازسازی چهره و صدای اعدامی‌ها، آنان را از آمار و عدد، به موجوداتی دارای حافظه، عاطفه و کرامت تبدیل می‌کند.

در همان مسیر، نسیم خاکسار نیز می‌گوید:

«ادبیات چیزی بسته نیست، گشوده است رو به جهان. دعوت‌کننده است برای درهم‌آمیزی درک‌های مشترک».

در این تحلیل، تعهد در هنر نه ایدئولوژی، که نوعی گشودگی بر فهم اخلاقی-زیباشناسانه‌ی رنج است. از جنگ و صلح تولستوی تا خوشه‌های خشم اشتاین‌بک، از شاهنامه تا شعرهای فروغ و شاملو، پیوندی برقرار می‌شود میان زبان، رنج و آزادی.

بیانیه‌ی کارزار نیز بر همین مبنا، شعر را نه پناهگاه، که «ضرورتی برای مداخله» می‌خواند. زبانی که از دل خشونتِ اعدام، امکانی برای تخیل زندگی خلق می‌کند. شعر در اینجا ثبت‌کننده‌ی مرگ نیست؛ حافظه‌ساز زندگی و میدان بازسازی مفاهیم زندگی است. در سخنان خود بر گشودگی و مسئولیت ادبیات در قبال جهان تأکید کرد. او ادبیات را فرآیندی بسته یا منزوی نمی‌بیند، بلکه آن را مجالی برای «درهم‌آمیزی درک‌های مشترک» و پیوندی میان تجربه‌های پراکنده می‌داند. در تحلیل او، ادبیات ابزار آگاهی‌بخشی صرف نیست، بلکه حامل احیای احساسی‌ست که جهان مدرن و خشونت‌بار، آن را سرکوب کرده است. او تأکید می‌کند: «وقتی شعر می‌خوانی، در حقیقت تاریخِ حذف‌شده را از نو می‌نویسی. وظیفه‌ی ادبیات فقط آگاهی نیست، احیای امکان احساس در جهان خشن است.» خاکسار با این رویکرد، شعر را به ابزاری برای احیای حافظه‌ی جمعی و مقاومت در برابر حذف، خاموشی و فراموشی بدل می‌کند؛ گفتمانی که با استفاده از زبانِ زخم و زیستن، تاریخ را بازآفرینی می‌کند، نه صرفاً روایت.

 زبان شعر، زبان زندگی

در شب شعر نخست این کارزار، سخنرانانی چون محمود امیری‌مقدم (بنیان‌گذار سازمان حقوق بشر ایران) و سعید پیوندی (جامعه‌شناس) بر نقش ادبیات در فعال‌سازی وجدان عمومی، مستندسازی تاریخی و خلق زبان آلترناتیو برای عدالت تأکید کردند.

دکتر سعید پیوندی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، در سخنرانی خود بر نقش ادبیات در فعال‌سازی وجدان عمومی و بازاندیشی در مفاهیم عدالت تأکید کرد. او با نگاهی جامعه‌شناختی، شعر را نوعی زبان برای بازسازی رابطه‌ی ما با خشونت و زندگی دانست: «ادبیات می‌تواند وجدان عمومی را بیدار کند، چون از مسیر تخیل و تجربه‌ی زیسته، انسان را از درون می‌لرزاند.» پیوندی در ادامه خاطرنشان کرد که در جامعه‌ای که زبان رسمی حاکم بر احکام قضایی و رسانه‌ها، خشونت را نرمالیزه می‌کند، شعر می‌تواند با بازسازی زبان و بازنمایی رنج انسانی، امکان مقاومت فرهنگی را فراهم کند. او گفت: «در ایران امروز، مقاومت فقط خیابانی نیست؛ گاه در بازگویی داستان یک محکوم یا نوشتن شعری علیه اعدام، شکل می‌گیرد. این‌ها بذرهای تغییرند.» در نگاه پیوندی، کارزار شعر، شکلی از بازگرداندن عدالت به حافظه‌ی جمعی‌ست؛ عدالتی که با زبان شاعرانه، از دل خاموشی‌های تحمیل‌شده سربرمی‌آورد.

از شب شعر تا شب دادخواهی: کارزار به‌مثابه عملکرد فرهنگی

کارزار «شعر زندگی در برابر اعدام»، نه تنها با انتشار بیانیه‌ها، بلکه با اجرای شب‌های شعر، انتشار ویدیوها و پیوند با کمپین‌های دیگر مانند «سه‌شنبه‌های اعتراضی» توانست عملکردی فراتر از یک پروژه‌ی ادبی پیدا کند. این کارزار به عنوان پلتفرمی فرهنگی، شعر را به میدان دادخواهی عمومی وارد کرد، به نحوی که شعار دوازده کارزار حقوق بشری پس از آن با هشتگ نه به اعدام و آری به زندگی به خیابان‌های ایران و جهان راه یافت.

در گزارش شب شعر نخست، می‌خوانیم که شاعران از نحله‌های ادبی متفاوت، صحنه‌هایی از اعدام، انتظار، خشونت، دادخواهی، اعتراض و مقاومت را بازسازی کردند. شعرهایی که در دل خود مفاهیم عدالت ترمیمی، شهادت، حافظه‌ی جمعی و استقامت  را حمل می‌کردند.

 بسط مفهومی: از شعر تا عدالت ترمیمی

در لایه‌ی زیرین این کارزار، می‌توان نوعی بازخوانی عدالت را دید. عدالتی که دیگر مانند آنچه در فقه دینی و قوانین مجازات اسلامی بر آن تاکید می شود، صرفاً به معنای انتقام‌گیریِ قضایی نیست؛ بلکه مفهومی‌ست پیوند خورده با ترمیم، بازپروری و مجازات‌هایی مطابق با شئون انسانی و مدنی.

و چنانچه در متن‌های کارزار آمده: جنبش نه به اعدام و شعر زندگی در برابر اعدام، هر دو دعوتی‌اند برای دیدن انسان آن‌گونه که هست، نه آن‌گونه که قانون یا قدرت می‌خواهد.

در واقع، شعر، عدالت را از مرزهای حقوقی عبور می‌دهد و به اخلاق، روان و تجربه‌ی زیسته می‌کشاند. به همین دلیل، این کارزار نه فقط واکنشی به خشونت، بلکه تلاشی برای ساخت آلترناتیوی فرهنگی برای عدالت است.

از شب شعر تا شب دادخواهی: عملکرد فرهنگی، حافظه‌سازی، و بسط شبکه‌ی همبستگی

گزارش شب دوم کارزار «شعر زندگی در برابر اعدام» نشان می‌دهد که این حرکت فراتر از یک پروژه‌ی ادبی یا واکنشی فردی بود. شب دوم با حضور شاعران، ناشران، نویسندگان و کنشگران برگزار و به بستری برای هم‌اندیشی، حافظه‌سازی جمعی و تأمل درباره‌ی نسبت شعر، عدالت و جامعه بدل شد.

در این نشست که در کلاب هاوس رادیوزمانه، مانند نشست اول با شرکت پرشمار شاعران برگزار شد، حسین نوش‌آذر، نویسنده و روزنامه‌نگار، با نگاهی اخلاق‌محور و انسان‌گرایانه، جایگاه شعر را در مواجهه با خشونت دولتی و نابرابری‌های ساختاری برجسته ساخت. او تأکید کرد که اعدام، نه فقط سلب حیات یک فرد، بلکه انقطاع یک داستان، یک حافظه و یک صدا از پیکره‌ی جمعی جامعه است. نوش‌آذر گفت: «اعدام یعنی بریدن زبان‌ها، خاموش کردن روایت‌ها؛ شعر، اما بازگرداندن همین صداهاست.» از نظر او، در جهانی که حق زندگی به آسانی از انسان‌ها سلب می‌شود، شعر نقشی احیاگر دارد: «در دل تاریکی، ما نیازمند زبانی هستیم که فقط گزارش ندهد، بلکه بیدار کند، بخنداند، بگرید و از مرگ عبور کند.» او با اشاره به تجربه‌ی تبعید، سرکوب و سانسور، شعر را ابزاری دانست برای «بازگویی آن‌چه سیاست نمی‌گذارد،گفته شود». در نگاه نوش‌آذر، کارزار شعر زندگی علیه اعدام، نه فقط حرکتی نمادین، بلکه تلاش برای بازیابی حیثیت زبان و کرامت انسان است؛ کنشی علیه فراموشی و پاسداری از حافظه‌ی کسانی که محکوم به خاموشی شده‌اند.

در این نشست‌ها، از جمله در سخنان حسین نوش‌آذر، بر این نکته تأکید شد که شعر، با تمام توان استعاری و تاریخی‌اش، قادر است پرسش عدالت را از نظم حقوقی و قضایی جدا کرده و به دل تجربه‌های زیسته، رنج‌های پنهان و صداهای خاموش‌شده ببرد. شعر، همان‌گونه که نوش‌آذر یادآور شد، عرصه‌ی «تبدیل حافظه به مسئولیت» است.

در کنار این نگاه، عباس شکری، نویسنده و ناشر ایرانی که انتشار فارسی شعرهای کارزار را در دست دارد، در سخنان خود بر ضرورت ثبت و انتقال صدای اعتراض فرهنگی از دل جامعه‌ی ایرانی به فضای بین‌المللی تأکید کرد. او شعر را نه صرفاً یک ژانر ادبی، بلکه رسانه‌ای برای «تبدیل حافظه‌ی سوگوار به وجدان جهانی» خواند و گفت: «کارزار شعر زندگی در برابر اعدام، با تبدیل زبان سوگ و مقاومت به زبان شعر، توانسته است ما را به بازتعریفی از عدالت و همبستگی فرهنگی برساند.» شکری نقش شعر را در ثبت خشونت دولتی و بیان روایت‌های حذف‌شده حیاتی دانست و افزود: «ادبیات مقاومت، مرز نمی‌شناسد. این شعرها، حامل صدای انسان‌هایی‌اند که تاریخ رسمی آن‌ها را نمی‌نویسد.» او همچنین با اشاره به برنامه‌ی ترجمه و انتشار شعرهای این کارزار در فرانسه و دیگر کشورها، تصریح کرد که «انتشار این مجموعه در غرب، نه از سر علاقه‌ی ادبی صرف، بلکه تلاشی‌ست برای اینکه جهان بداند در دل یک زبان به‌ظاهر دور، چه مقاومت روشنی جاری‌ست.» در نگاه شکری، کارزار شعر، پیوندی‌ست میان حافظه‌ی درد و عمل فرهنگی؛ تلاشی برای ثبت آن‌چه نباید فراموش شود. بر نقش ادبیات در ساختن یک افق جهانی برای مقاومت تأکید کرد. به باور او، شعر در این کارزار تنها ابزار بازنمایی خشونت نبوده، بلکه شیوه‌ای برای «هم‌رسانی تجربه‌ی انسانی رنج و اعتراض» بوده است. حضور ناشر در قامت کنشگر فرهنگی، خود نشانه‌ای از عبور کارزار از مرزهای فردی و ادبی، و ورود به میدان سیاست فرهنگی و وجدان جمعی‌ست.

سخنرانی ژولیان پایاسا، ناشر فرانسوی مجموعه‌ی در حال انتشار از شعرهای این کارزار، بر نوعی از همبستگی اخلاقی و فرهنگی تأکید داشت که نشر را بدل به نوعی سنگر می‌کند. او، با ارجاع به تجربه‌ی خانوادگی‌اش در اردوگاه‌های نازی و زندان‌های فرانکو، از نزدیکی درونی خود با این صداها گفت که نشاندهنده‌ی گشودگی فرامرزیِ نافرمانی فرهنگی در سطح بین‌المللی است. پایاسا در این سخنرانی تصریح کرد که انتشار متونی مانند شعرهای کارزار، تنها یک فعالیت انتشاراتی نیست، بلکه نوعی رسالت است؛ تداومِ کنش‌هایی که هدف‌شان ایستادگی در برابر حذف، جعل و خاموشی‌ست. در این معنا، ترجمه صرفاً انتقال زبان نیست؛ بازآفرینی اخلاقیِ مقاومت است در جغرافیایی دیگر.

در این میان اشاره به نقش رادیو زمانه در همراهی با این کنش فرهنگی ضروری است؛ چرا که این رسانه، نه فقط به‌عنوان پشتیبان فنی یا بازتاب‌دهنده‌ی این کنش، بلکه به‌مثابه یک شریک کنشگر فرهنگی، عمل کرد و با سابقه‌ای بیست‌ساله در حمایت از حقوق زندانیان، کارزارهای ضد اعدام و تریبون دادن به صداهای به حاشیه‌رانده‌شده، از طریق این کارزار بستری فراهم آورد تا شعر، به‌مثابه زبان رهایی، در سطحی عمومی و شبکه‌ای بازتاب یابد. فتوتی عضو شورای سردبیری این رسانه در شب شعر آخر کارزار، با اشاره به جایگاه آزادی کلمه در برابر سرکوب سیستماتیک، عملاً از پیوندی سخن گفت که در آن ادبیات، حامل ارزش‌های جهان‌شمول حقوق بشرو رسانه، نهاد توزیع و تقویت آن است. در این چشم‌انداز، رسانه از جایگاه سنتی‌اش به‌مثابه واسطه بیرون آمد و به عاملی مؤثر در ساختن کنش جمعی، حافظه‌ی تاریخی و مقاومت فرهنگی بدل می‌شود. او بر تقاطع خشونت قومی، زبانی و قضایی در ایران انگشت گذاشت و گفت: «فراموش نکنیم جمهوری اسلامی ایران دشمن کلمه است، چرا که کلمه آزاد است و آزادی را نمایندگی می‌کند؛ مهم نیست این کلمه به چه زبانی است، فارسی است یا آذری، بلوچی.» در این نگاه، شعر و کلمه نه‌فقط ابزار هنری، بلکه نشانه‌ای از آزادی در برابر انحصار زبانی قدرت است؛ و کارزار شعر، رسانه‌ای برای برساختن یک «وجدان چندزبانه» در مقابل یکسان‌سازی ایدئولوژیک حکومت. در این معنا، کارزار نه فقط علیه اعدام، بلکه علیه یک نظم زبانی و فرهنگی است که طی دهه‌ها تلاش کرده صداهای غیرفارسی، غیردولتی و غیردینی را به حاشیه براند. و رسانه‌های بانگ و رادیو زمانه نیز، با پشتیبانی از این گشودگی زبانی، رسانه را از ناظری منفعل یا گزارشگرِ صرف به یک هم‌دست فعال در مقاومت و اعتراض فرهنگی بدل کردند.

سرانجام شاید بتوان گفت کارزار «شعر زندگی در برابر اعدام»، با بهره‌گیری از سنت ادبیات مقاومت، تجربه‌ی زیسته‌ی خشونت در ایران و زبان شاعرانه‌ی همدلی، توانست از دل بحران‌های سیاسی-قضایی ایران، جرقه‌ی تازه‌ای برای کنش فرهنگی باشد. این کنش، نه فقط سرایش شعرکه تولید حافظه، ایجاد پیوندهای اجتماعی و ثبت اعتراض در یک حرکتی جمعی-صنفی – فرهنگی است.

ادبیات، در این میدان، زبان عدالت است. نه آن عدالت صوری قانون، بلکه عدالتی که در دل رنج، امید و تخیل انسان معاصر شکل می‌گیرد.

این مقاله، بخش نخست تحلیل این کارزار است. در بخش دوم، به تحلیلِ منتخبی از شعرها با رویکردی ادبی-اجتماعی خواهیم پرداخت.

# شعر_زندگی_در_برابر_اعدام

از همین شاعر:

بایگانی

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی