دنیا تکیه داده به تکههای تن
سعی دارد وانمود کند
جنایت عادیترین اتفاق است
شاعر در شعرش به قتل میرسد
زخم از کتابها میریزد
این جهان،
سرانجام
لال خواهد مرد
مثل تو،
پس از من مردی
خبر مرگت را
کسی به من داد
پیش از من مرده بود
مرگ از اینهمه مزار کوچک
شرمسار است
روی دیوار،
سایهها بیمارند
کسانی شب را
با نام پدر میخوانند
روح القدسی نبود که بگرید
بر این شبهای بیپدر