دو شعر از آزاده طاهایی

نمایی از ویدیوی «زن، زندگی، آزادی، صدای مردم ایران باش»

همه ی رنج های تو
و مساحت مرا روی هم بگذارند
یک خیابان هم، برای بی پناهی
به حساب نمی آییم
چشم هایم خشکیده
گلوهایم بریده
استوایم از هراس می گذرد
و در هیچکدام از چهار فصلم
چهره ای جوان نمی شود
زیباترین شهرم اما
چشم های توست
که بندر آرزوهاست
و موهایت،
کشتزارهای گندم
که داس ماه را
بی تاب می کند
دستت را روی دهانم بگذار
این سوز سرد،
نفس کشته هایی ست
که در من راه می روند
کمی جلوتر بیا!
پوسته هایم را کنار بزن!
دورتر از تو که اکنون
آرام در بالینم خفته ای
دورتر از زخم های تاریخم،
دخترکی در دشت
با گیسوان رها
قاصدکی را به باد می سپرد

زن زندگی آزادی، بهار ایرانی

۲

ماه با نیمه ی پنهانش

ماه نیست

جمجمه ای شکسته است

بدن زخمی ات را بیاور

من در مرکزی منزوی در محیط

ایستاده پرگار می زنم

طرحی با شعاع تو

و حلقه های گردبادی

که یک شبه خود را

از گیسوانت آویخت

و در برکه

قرص ماه شد

از همین شاعر:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی