
شعر
دو شعر از آزاده طاهایی
با چشمههای خشکیده، گلوهای بریده. استوایم از هراس میگذرد، و در هیچکدام از چهار فصلم، چهرهای جوان نمیشود، زیباترین شهرم اما، چشمهای توست که بندر آرزوهاست و موهایت، کشتزارهای گندم، که داس ماه را، بی تاب میکند.
با چشمههای خشکیده، گلوهای بریده. استوایم از هراس میگذرد، و در هیچکدام از چهار فصلم، چهرهای جوان نمیشود، زیباترین شهرم اما، چشمهای توست که بندر آرزوهاست و موهایت، کشتزارهای گندم، که داس ماه را، بی تاب میکند.
علی اشرف درویشیان، نویسنده عدالتخواه، پژوهشگر ادبیات کودکان و یکی از اعضای دیرین کانون نویسندگان ایران سه سال قبل در چنین روزی بعد از یک دوره طولانی بیماری در ۷۶ سالگی چشم بر جهان فروبست. یادی از او.
تصمیم برای شاه شدن زیر سر او نبود. او حتی خودش را نمیشناخت و شناختی هم از امور مملکتی نداشت. مردی که خودش را نمیشناخت سالها بود مرده بود و از اوضاع سیاسی زمان خود هم هیچ خبری نداشت.