«حذف شود» (سانسور در ادبیات)، به کوشش بهرام مرادی، با نظر اسد سیف

 سیزدهمین شماره «آوای تبعید» که به کوشش اسد سیف و در نشر پیام به مدیریت جلال رستمی گوران منتشر می شد، به سانسور آثار ادبی اختصاص داشت. بهرام مرادی، نویسنده سردبیری این شماره را به عهده داشت. او یادآوری کرده است که از میان ۷۰ نویسنده و مترجم و شاعری که با آن‌ها تماس گرفته شد، ۲۸ نفر همکاری کرده‌اند.

ما از «آوای تبعید» خواهش کردیم مطالب شماره ۱۳ این نشریه را در اختیار ما قرار دهد که در قالب دوسیه‌ای منتشر کنیم. اسد سیف در مقدمه می‌نویسد:

«بیان حقیقت اگر در جامعه‌ای خطرآفرین باشد، خودسانسوری نیز در آن رشد می‌کنند. خودسانسوری به جامعه پیشامدرن تعلق دارد. در جامعه‌ای که خودسانسوری در آن فرهنگ عمومی مردم است، نمی‌توان سخن از آفرینشِ آزادِ رمان و داستان گفت.»

نشریه ادبی بانگ اکنون دوسیه سانسور و خودسانسوری «آوای تبعید» به کوشش اسد سیف و بهرام مرادی را با اجازه کتبی این دو نویسنده بازنشر می‌کند. این دوسیه یک تصویر کلی از ساز و کار سانسور حکومتی در حکومت جمهوری اسلامی را آشکار می‌سازد:

اسد سیف: چند نکته پیرامون سانسور و خودسانسوری


سانسور فرزندِ هر حکومتی‌ست که آزادی را دشمن است. سانسور که بر جامعه حاکم گردد، خودسانسوری نیز به فرهنگِ آن تبدیل می‌شود. خودسانسوری را پیشینه‌ای دراز در تاریخ ماست. خودسانسوری نهان کردن عقیده است از سرِ ترس، از این‌که اگر سخن راست گفته شود، سرِ سبز بر باد خواهد رفت. و یا اگر شانس آورده باشد، از جامعه طرد می‌شود، به بند و زندان گرفتار می‌آید، مال و امنیت از کف می‌دهد و زندگی بر او و خانواده‌اش مشکل می‌گردد.

[ادامه]

بهرام مرادی: گفتن یا نوشتن؟

یوگنی زامیاتین، نویسنده‌ی رُمانِ «ما» در سالِ ۱۹۳۹ در نامه‌یی خطاب به استالین می‌نویسد «برای من به عنوان نویسنده محرومیت از نوشتن چیزی کم‌تر از اعدام نیست… می‌دانم که عادت بسیار نابه‌جایی دارم مبنی بر سخن‌گفتن از آن‌چه حقیقت می‌پندارم، نه سخن‌گفتن از آن‌چه می‌تواند در این لحظه به مصلحت باشد… پنداشته‌ام که این کار خوارشماری‌ی نویسنده است…»

[ادامه]

چگونه ارشاد اسلامی باعث شد دو شخصیت یک داستان به عقد هم درآیند. پیمان اسماعیلی توضیح می‌دهد

ا ناشر تماس گرفتند و از من خواستند مستقیمن با «بررسِ» کتاب صحبت کنم. آن موقع من در استرالیا بودم و اواخر شب به وقت استرالیا بود که با بررس کتاب تلفنی تماس گرفتم. خانمی آن طرف خط گوشی را برداشت که من نمی‌شناختم. حرف که زدیم فهمیدم مشکل جای دیگری‌ست، نه مواردی که خودم فکر می‌کردم ممکن است مشکل‌ ایجاد کرده باشند. مشکل این بود که «بررس» معتقد بود زن و مردی که در این رُمان هستند و با هم رابطه دارند، رسمن مزدوج نیستند. 

[ادامه]

حامد اسماعیلیون: لعبتی همه‌فن‌حریف

حذف کلمات در ایران ابزار پیچیده‌ای در دست قدرت است و این ماجرا در تمام تاریخ ما حضور داشته است. دلایل حذف می‌تواند بسیار ابتدایی و بچگانه باشد اما تا وقتی قیچی در دست کسانی‌ست که از این راه نان می‌خورند ادامه دارد. از کتاب‌سوزان‌ها در قرون گذشته بگیر تا سانسورِ امروزین که پایانی ندارد. خنده‌دار اینجاست در زمانه‌ای که مخاطبانِ صدهزاری و میلیونی در شبکه‌های اجتماعی ناظر گفتگوها یا حرکات تحریک‌آمیز جنسی هستند، خوانندگان در کنسرت‌ها از اسافل اعضا جهت تنویر افکار عمومی نام می‌برند، کانال‌های سیاسیِ شایعه‌ساز به وفور وجود دارند و در تلفیقی بامزه برخی سیاسیون خود دست به کار شده‌اند و فیلم پورن تولید می‌کنند، دیگر دست‌درازی به کلمات یک نویسنده چه معنا دارد؟ چرا یاد کردن از بوسه در روزگارِ تختخواب‌های بنفش برای نشمه‌های تاق و جفت جرم تلقی می‌شود؟ آیا کل ماجرا به نظر شما مضحک نیست؟

[ادامه]

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی