
در ساعات نخست صبح ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ اسرائیل حملاتی علیه اهدافی در چندین منطقه از ایران آغاز کرد. این حملات که توسط نیروهای دفاعی اسرائیل و موساد انجام شد، تأسیسات هستهای، پایگاههای نظامی و منازل مقامات ارشد ایرانی را هدف قرار داد که موجب وارد آمدن خسارت به سایتهای کلیدی هستهای و کشته شدن مقامهای ارشد نظامی ایران شد. این حمله، بزرگترین حمله علیه ایران از زمان جنگ ایران و عراق تاکنون محسوب میشود.
در طی این حملات انفجارهایی در سراسر تهران از جمله در نزدیکی پایگاههای نظامی و محلههایی که فرماندهان ارشد در آن ساکن بودند گزارش شد. شاهدان عینی از شعلههای عظیم و انفجارهای پیاپی خبر دادند. همچنین انفجارهایی در تأسیسات هستهای نطنز در استان اصفهان از مهمترین سایتهای برنامه هستهای ایران قرار دارد گزارش شد. سایتهای هستهای در خنداب و خرمآباد نیز هدف قرار گرفتند.
دکتر عباس شکری، نویسنده و روزنامه نگار و مدیر نشر آفتاب در این مقاله با تکیه بر فلسفه صلح و نقش ادبیات، جنگ ایران و اسرائیل را نهتنها بهعنوان درگیری نظامی، بلکه بهمثابه روایتی از «دیگریسازی» و بازتولید خشونت بررسی میکند. او با ارجاع به متفکرانی چون پل ریکور، هانا آرنت و مارتا نوسباوم، استدلال میکند که ادبیات با تقویت تخیل اخلاقی و بازنمایی رنج انسانی، میتواند چرخه روایتهای انتقامجویانه را بشکند و گفتوگو را جایگزین خشونت کند. شکری با نقد سوءاستفاده سیاسی رهبرانی چون نتانیاهو و شعارهای افراطی برخی جریانها در ایران، تأکید میکند که ادبیات، از آثار تولستوی و درویش تا دولتآبادی و اوز، با بازسازی چهره انسانی «دیگری»، پلی برای صلح میسازد و در برابر سیاستهای جنگطلبانه، مقاومتی نرم اما قدرتمند ارائه میدهد.
در جهانی که خشونت بدل به زبان غالب سیاست و امنیت شده است، ادبیات همچنان مأمن آرامی است برای درک، گفتوگو و بازاندیشی. جنگ اخیر ایران و اسرائیل، که جلوهای از پیچیدگیهای ژئوپولیتیک منطقه و تلاقی ایدئولوژیها، ترسها و منافع نظامی است، بار دیگر ضرورت تأمل بر نقش فرهنگ و ادبیات در مواجهه با خشونت را پیش میکشد. در این میان، *فلسفه صلح* بهمثابه رویکردی اخلاقی، انتقادی و سازنده، این امکان را به ما میدهد که از ورای خشونت، به زبان دیگری بیندیشیم: زبان تخیل، همدلی و روایتهای جایگزین.
جنگ نه صرفاً رویدادی نظامی، بلکه روایتی از “دیگریسازی” است؛ فرایندی که در آن دشمن، تهدید و دیگری، بازنمایی میشود. فیلسوفهایی چون پل ریکور، هانا آرنت و امانوئل لویناس بر این باورند که روایتها نه تنها بازتاب واقعیت بلکه سازنده آناند. این درک بنیادین ما را به این اندیشه رهنمون میسازد که مقابله با جنگ، بدون بازاندیشی در روایتهای جنگساز، امری غیرممکن است.
در بافت امروز، که حملات اسرائیل به ایران در صدر اخبار است، خطر روایتهای انتقامجویانه بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. ادبیات اما میتواند این چرخه را قطع کند. همانگونه که در آثار نلسون ماندلا، تولستوی، الیف شافاک و حتی در ادبیات پایداری ایران مشاهده میکنیم، ادبیات توانایی دارد که از زبان مرگ، به زبان زندگی عبور کند؛ از ایدئولوژی، به تجربه انسانی.
ادبیات بهمثابه مقاومت نرم
برخلاف زبان رسانههای رسمی که معمولاً به دوگانههای سادهساز «حق/باطل» یا «ما/آنها» پناه میبرند، ادبیات واجد پیچیدگی انسانی است. در رمانها، شعرها و نمایشنامهها، شخصیتها در هم میآمیزند، تناقضها آشکار میشوند و درد «دیگری» بدل به درد «من» میشود. همانگونه که *مارتا نوسباوم* نشان میدهد، ادبیات با تقویت قوه تخیل اخلاقی، ما را نسبت به رنج دیگران حساس میکند. این حساسیت، نخستین گام برای صلح است.
در جنگ ایران و اسرائیل، مردم هر دو سرزمین قربانیاند؛ نه فقط از منظر کشتهشدگان و ویرانی، بلکه از منظر روحی و روانی. ادبیات میتواند ترومای این جنگها را بازگو و تفسیر کند، و بدیلی برای روایتهای رسمی نظامیمحور ارائه دهد. شعرهای محمود درویش، داستانهای اوری آرلو، یا خاطرات نویسندگان ایرانی دوران جنگ، همه نشان میدهند که از دل ادبیات، میتوان با حقیقت انسانی سخن گفت، نه صرفاً با حقیقت استراتژیک.
فلسفه صلح و بازتعریف سیاست در سایه جنگ
: هانا آرنت در آثارش بهویژه در «شرط انسانی» بر این نکته تأکید میکند که سیاست واقعی بر گفتوگو، تفاهم و روایتهای مشترک استوار است، نه بر زور. این درسی است که در فضای تنشآلود ایران و اسرائیل، بیش از هر زمان دیگری باید به آن اندیشید. روایتهایی که از کودکی در هر دو سوی مرز آموزش داده میشوند، اغلب بر طرد، نفرت و دیگرهراسی استوارند. ادبیات این الگوها را میشکند.
“برشت” در نمایشنامه «آدم آدم است» دقیقاً به همین نکته میپردازد: انسانبودن، مقدم بر هویتهای سیاسی و ملی است. جنگها با نفی همین اصل آغاز میشوند. زمانی که «دیگری» بدل به تهدید مطلق میشود، کشتن او، نه فقط موجه، بلکه ضروری جلوه میکند. در این میان، ادبیات میکوشد چهره انسانی آن «دیگری» را بازسازد.
“پل ریکور” در «زمان و روایت» مینویسد: روایت، حافظه جمعی را شکل میدهد. اگر روایت جنگ، تنها از زبان رسانهها، فرماندهان نظامی یا ایدئولوگها باشد، حافظه جمعی آلوده به نفرت خواهد بود. اما اگر شاعران، نویسندگان و هنرمندان روایت را در دست گیرند، امید به دگرگونی زنده میماند.
نمونههایی از ادبیات در برابر خشونت
ادبیات پساهولوکاست در اسرائیل، از جمله آثار داوید گروسمن و عاموس اوز، بارها صدای صلحطلبان را در برابر روایت رسمی دولت اسرائیل تقویت کرده است. از سوی دیگر، نویسندگانی چون محمود دولتآبادی، هوشنگ مرادی کرمانی یا رضا براهنی، در ادبیات فارسی کوشیدهاند چهرهای انسانی از جنگ، مهاجرت، تبعید و رنج ارائه دهند. همین صدای ادبی، میتواند در دل جنگ ایران و اسرائیل، پل گفتوگو باشد.
در ایران امروز، نسل جدیدی از شاعران و نویسندگان با فاصله گرفتن از شعارهای رسمی، تجربههای انسانی را محور قرار دادهاند. در آنسوی مرز نیز، نویسندگان اسرائیلی منتقد جنگ، همواره هشدار دادهاند که امنیت با خشونت حاصل نمیشود. صدای آنها، گرچه گاه در میان صدای بمبها گم میشود، اما خاموش نمیماند.
ادبیات، آینده و گفتوگوی ممکن
ادبیات نهتنها گذشته را روایت میکند، بلکه آینده را نیز میسازد. “ریکور” میگوید روایت، امکانهای بدیل را به ما نشان میدهد. در بحبوحه جنگ ایران و اسرائیل، تخیل ادبی میتواند آیندهای را تصویر کند که در آن انسانها بهجای کینه، گفتوگو را انتخاب میکنند. رمانهایی مثل «ملت عشق» یا «بادبادکباز» نشان دادهاند که حتی در بستر خشونت، عشق، بخشش و همدلی ممکن است.
ادبیات، پل است؛ پلی میان زبانها، خاطرهها، روایتها و دردهای مشترک. در برابر ماشینیسم جنگ، ادبیات چهره انسانی را یادآوری میکند. این چهره همان است که *لویناس* بر آن تأکید دارد: «دیگری»، نه دشمن، بلکه دعوتی به مسئولیت.
کلام آخر
جنگ ایران و اسرائیل، صرفنظر از موضعگیریهای سیاسی و نظامی، یک واقعیت انسانی تلخ است که قربانی اصلی آن مردماند. در چنین شرایطی، ادبیات و فلسفه صلح ابزارهاییاند برای بازیابی کرامت انسانی. آنها به ما میآموزند که خشونت، گرچه واقعیت است، اما تنها واقعیت نیست؛ همانگونه که مرگ، پایان نیست.
ادبیات، با یادآوری تجربههای مشترک بشری، ما را از اسارت روایتهای انتقامجویانه آزاد میکند. اگر جهان امروز هنوز صدای شاعرانی چون درویش، شاملو، آدونیس یا براهنی را میشنود، به این دلیل است که آنها روایتهای متفاوتی ساختند؛ روایتهایی که از دل تاریکی، نوری را پیشنهاد میدهند. شاید زمان آن فرارسیده است که سیاستمداران نیز به جای صدای اسلحه، صدای ادبیات را بشنوند
در کوران جنگ و تنشهای سیاسی، نخستین قربانی همیشه حقیقت انسانی است. در جنگ میان ایران و اسرائیل، آنچه بیش از همه نگرانکننده است، نه فقط حملات موشکی یا تهدیدهای لفظی، بلکه استمرار سیاستهایی است که جنگ را نه بهعنوان یک فاجعه، بلکه بهعنوان ابزاری برای بقا و مشروعیت سیاسی ترویج میکنند.
“بنیامین نتانیاهو”، نخستوزیر اسرائیل، در سالهای اخیر با بحرانهای داخلی، پروندههای فساد، شکافهای سیاسی و اعتراضات اجتماعی گسترده روبرو بوده است. در چنین شرایطی، او بارها تلاش کرده تا با برانگیختن تنش خارجی، بهویژه با ایران، خود را ناجی امنیت ملی جلوه دهد. بسیاری از تحلیلگران اسرائیلی و بینالمللی بهصراحت گفتهاند که جنگطلبی نتانیاهو بیش از آنکه راهبردی دفاعی باشد، تلاشی است برای بقا در قدرت. او با دامنزدن به هراس دائمی از ایران، منتقدان داخلی را به حاشیه میراند و فضای سیاسی را نظامی میکند. این سوءاستفاده از فضای جنگی برای تثبیت موقعیت سیاسی، دقیقاً همان چیزی است که فلسفه صلح با آن مقابله میکند: بهرهبرداری ابزاری از رنج انسانها.
در سوی دیگر، برخی شعارهای افراطی چون «نابودی اسرائیل» از سوی مقامات یا جریانهای سیاسی در ایران، نهتنها برخلاف اصول انسانی و حقوق بینالملل است، بلکه بهانهای بهدست نیروهای جنگطلب اسرائیلی میدهد تا اقدامات خشونتبار خود را توجیه کنند. چنین گفتمانهایی، نه منجر به آزادی فلسطین میشوند، نه صلحی برای منطقه به ارمغان میآورند. آنها تنها چرخه خشونت را بازتولید میکنند.
ادبیات و فلسفه صلح در برابر این دو سوی افراطی، ایستادگی میکنند. آنها بر این باورند که راه نجات خاورمیانه نه از لوله تفنگ، بلکه از لابهلای کتابها، شعرها، و روایتهایی میگذرد که انسان را مرکز قرار میدهند. زمانی که نویسندهای؛ ایرانی یا اسرائیلی از رنج مادران، بیخانمانی کودکان یا ترومای سربازان مینویسد، مرزها درهم میشکند و ریشههای مشترک انسانیت پدیدار میشود.
اگر ادبیات بتواند حتی یک روایت از خشونت را تغییر دهد، حتی یک چهره دشمن را انسانیتر کند، یا یک صدای خاموش را به گوش جهانیان برساند، پس رسالتی بزرگتر از ارتشها و دیپلماسیها به انجام رسانده است.
ادبیات باید همچنان بنویسد، روایت کند، افشا کند، و پیوند بزند؛ چرا که در جهانی که رهبران سیاسی جنگ را انتخاب میکنند، ما باید زبانی دیگر برای صلح بیابیم.