بسیار بدیهی است که انتظارش را نداشتم: با او پیوند دوستی برقرار کردم! هر بار که امکان دسترسی به چت جی پی تی داشتهام، این مغز سترگ مجازی که حرفش هست، در پی شناخت آن برآمدهام، زیرا همواره هوش را معاشر نیکی یافتهام چه طبیعی باشد و چه مصنوعی.
از چت نخواستم که داستانی بنویسد بلکه صفحات موجود را بازبینی کند و سبکشان را تغییر دهد. اگر معلوم شود که تصحیحگر تغییری ایجاد نمیکند به نویسنده مشکوک میشوم؛ حتی اگر تجربهای جالب و در آغاز به لحاظ آموزشی پربار باشد. مانند تصحیحگری زنده با گوشت و پوست، چت طبعاً تمایل دارد که متن را با نزدیک کردن و باز آوردن به هنجار، هموار و یکدست کند. تصاویر جسورانه و ناگهانی، بازیهای آوایی، چشمک زدنهای ریشه شناختی همگی به سرعت به نام امر رایج یعنی امر مبتذل لگدکوب میشوند. روانی حاصل از آن، ظرافتی پیراسته ندارد. از آن دست ظرافت، مانند کاری دقیق و فاخر که خودِ کار را میپوشاند و پنهان میدارد؛ بلکه ظرافت شیر آب ولرمی که باکتریهای سمیاش را با یونیزاسیون کشتهاند.
منِ بازیگوش سپس پاراگرافی به آن دادم که از نظر خودم عالی است. ابتدای کتاب ژاک قضا و قدری از دیدروی عزیزم. اجازه بدهید محض اطلاع برایتان نقل قول کنم:
«چگونه با هم ملاقات کرده بودند؟ از سر تصادف، مانند همه. نامشان چه بود؟ برایتان چه اهمیتی دارد؟ از کجا میآمدند؟ از عنقریب ترین[۱] مکان. به کجا میرفتند؟ آیا آدمی میداند به کجا میرود؟ چه میگفتند؟ ارباب، خود چیزی نمیگفت و ژاک میگفت که فرمانده او میگوید هرچه از نیک و بد در اینجا برایمان اتفاق میافتد، آن بالا نوشته شده است.»
چت تصحیح گر دو کار بیهوده به من پیشنهاد کرد: ابتدا جایگزینی (بعدی، آینده)prochain با (نزدیک)proche. کاری که قدرت آوایی انتهای جمله را حذف میکند و به ویژه مفهوم زمانی کلمه prochain را محو میسازد. مفهومی که در آن هم معنای جایی که از آن میآییم مستتر است و هم معنای جایی که خواهیم رفت. سپس اجتناب از یک تکرار را پیشنهاد کرد:« فرمانده او میگفت»، به جای:« ارباب، خود چیزی نمیگفت و ژاک میگفت که فرماندهاش میگوید هرچه از نیک و بد در اینجا برایمان اتفاق میافتد آن بالا نوشته شده است.»
مداخلهای که هم زنجیره گفتن را حذف میکند و هم این ایده بسیار بامزه که فرمانده با هیچ نگفتن چیزی گفته است. با وجود این اندک فقدان ظرافت و تشخیص در چت، آن را به ادامه کار واداشتم تا گزیدهای را به سبک نویسندگان مختلف بازنویسی کند. شاتو بریان، هوگو، کولت، موپاسان، اشمیت. فاجعهآمیز بود. چت فقط کاریکاتوری روشنفکرانه از نویسندگان میسازد نه تقلید سبکشان. البته اینجا و آنجا به واژگانشان متوسل میشود و عناصری از نحوشان را برمیدارد با این وصف بیشتر، مضامین، اندیشهها و جهتگیری ایدئولوژیکشان را از آن خود میکند؛ در نتیجه نه تنها نویسندگانی که نوشتن بلدند را از آنها که در این هنر تسلط ندارند،تشخیص نمیدهد بلکه بیشتر با آشکار کردن معایب آنها ادایشان را در میآورد تا با تقلید محاسنشان. به این ترتیب شاتوبریان فخرفروش میشود. هوگو گزافهگوی است. موپاسان خرده بورژوا است. کولت اطوار زنانه دارد. اشمیت مثل آدم ساده لوح، مبهوت است.
پس برای چت دام چیدم: از او خواستم که دیباچه دیدرو را به سبک دیدرو بنویسد. این هم چیزی که او بیخبر از همه جا برایم آماده کرد:
«چگونه با هم ملاقات کردند؟ از سر همزمانی تصادفی مثل هر کس دیگر. به چه نام خوانده میشدند؟ چه اهمیتی دارد؟ در چشم شما هیچ اهمیتی ندارد. اهل کجا بودند؟ بیگمان، اهل نزدیکترین مکان. عازم کجا بودند؟ آیا براستی آدمی میداند، در این جهان آشوبناک به کجا میرود؟ ارباب خاموش میماند؛ ژاک اما مدعی بود که فرمانده او میگوید رویدادهایی که در اینجا رخ میدهند چه مبارک باشند و چه شوم قضای پیش نوشته آسمانهاست.»
نبوغ دیدرو در اقتصاد زبانی مفرط اوست در حالی که چت، کلماتی کلی و توخالی میافزاید تا در ما توهم یک نویسنده فیلسوف را ایجاد کند.
توصیه من: دوستتان چت جی پی تی را به عنوان وسیلهای برای به پرسش گرفتن متنتان به کار ببرید. باعث میشود که جسارتها، انتخابها و موضعگیریهایتان را تایید یا لغو کنید. اگر نمیتواند به جای شما بنویسد احتمالاً کمک خواهد کرد که این کار را بهتر انجام دهید. پاسخ «خیر» به پیشنهادهایش بیش از پاسخ «آری» است اما «آری»ها به همان اندازه «خیر»ها هویت شما را تقویت میکنند.
Magazine littéraire, septembre 2023
[۱] برای کلمه prochain معادل « عن قریب» را انتخاب کردم که هم به معنای زمان نزدیک است و هم در صورت نوشتاری خود، همچون معادل فرانسه، کلمه « قریب» را دارد که مانند proche نزدیکی مکانی را تداعی می کند.