نشریه ادبی بانگ دوسیهای را به فرشته مولوی، نویسنده سرشناس اختصاص داده است. بانگ از انتشار مقالاتی در نقد و بررسی آثار فرشته مولوی استقبال میکند.
فرشته مولوی در شهریور ۱۳۳۲خورشیدی در تهران زاده شد. در کنار درس و کار برای نان از بیستسالگی با کار نیمهوقت برای چند انتشارات (از جمله امیرکبیر پیش از انقلاب) مشق نوشتن و ویراستن کرد. در ۱۳۷۷ پس از سالها کار پژوهشی در کتابخانهی ملی به کانادا کوچید. از ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ میلادی در دانشگاه ییل عضو هیئت علمی و کتابشناس زبان فارسی بخش خاورمیانهی کتابخانهی استرلینگ بود و برای کتابخانه مجموعهسازی کرد. پس از بازگشت به تورنتو چندسالی در دانشگاه تورنتو و دانشگاه یورک زبان و ادبیات فارسی و در کالج سنکا جستارنویسی درس داد. مولوی با انجمن قلم کانادا همکاری داشته؛ نویسندهی میهمان در کالج مسی و کالج براون در تورنتو بوده؛ و دوسالی برنامهای فرهنگی به نام «کتاب ماه تهرانتو» و یکسالی برنامهای به نام «کافهنویسا» در این شهر برگزار کرده.
فرشته مولوی در گذر پنجاه سال نوشتن آهسته اما پیوسته در ژانرهای گوناگون ادبی قلم زده و نوشتارهایش در رسانههای فارسی و نیز گاهنامهها و جنگهای انگلیسیزبان درآمده. کارنامهی کتابی او دربردارندهی پنج رمان به فارسی و یک رمان به انگلیسی، دهتایی مجموعهی داستان کوتاه و جستار، یک کتابشناسی داستان کوتاه، و چند کتاب ترجمهی ادبی است. رمان فارسی دوپردهی فصل (۱۳۸۸) مولوی لوح تقدیر مهرگان ادب را گرفته؛ رمان انگلیسی او (سیمرغ سایه) را نشر اینانا در کانادا در ۲۰۱۹ در آورده است.
نمایه آثار:
رمان و مجموعهداستان
۱۳۹۴ – تاریکخانهٔ آدم
۱۳۹۴ – سنگسار تابستان
۱۳۹۱ – زرد خاکستری
۱۳۹۱ – حالا کی بنفشه میکاری (چاپ دوم: ۱۳۹۳)
۱۳۸۸ – دو پردهٔ فصل
۱۳۸۸ – سگها و آدمها
۱۳۸۴ – بلبل سرگشته
۱۳۷۴ – باغ ایرانی
۱۳۷۱ – نارنج و ترنج
۱۳۷۰ – پری آفتابی و داستانهای دیگر
۱۳۷۰ – خانهٔ ابر و باد (چاپ دوم: ۱۳۹۰)
ترجمه
۱۳۸۴ – دشت سوزان. خوان رولفو. مجموعه داستان کوتاه، چاپ اول با عنوان دشت مشوش، ۱۳۶۹ (چاپ دوم: انتشارات ققنوس، ۱۳۸۹)
۱۳۹۰ – سگ یکمیلیون شپشی (از نویسندگان گوناگون. ویرایش نخست با عنوان باد میوزد، ۱۳۷۵)
۱۳۷۵ – باد میوزد. مجموعه داستان کوتاه از نویسندگان گوناگون
۱۳۶۳ – فلکزدهها. ماریو آثوئلا
۱۳۶۳ – سوهو و اسب سفید (داستان برای کودکان). یوزو اوتسوکا
۱۳۵۸ – تبلیغ، ایدئولوژی و هنر. آرنولد هاوزر
۱۳۵۸ – آفریقا، تاریخ یک قاره. بزیل دیویدسن (کار مشترک با هرمز ریاحی)
۱۳۵۷ – جاناتان، مرغ دریایی. ریچارد باخ (کار مشترک با هرمز ریاحی)
۱۳۵۴ – دوازده ماه. ساموئل مارشاک (کار مشترک با هرمز ریاحی)
سایر کتابها
۱۳۹۳ – از نوشتن
۲۰۱۱ – آن سالها، این جُستارها. تورنتو (چاپ دوم: ۲۰۱۴)
۱۳۷۶ – فهرست مستند اسامی مؤلفان و مشاهیر، ۲ جلد (ویراستار)
۱۳۷۱ – کتابشناسی داستان کوتاه ایران و جهان
مهدی مرعشی: «جایی در دنیا، جایی در دل» – نگاهی به «آن سالها، این جستارها» نوشته فرشته مولوی
حال و هوای سالهای نخست کوچ برای کسی که در هیچ سو دستگیره و جای پایی نمییابد، دوزخیتر از آن است که فرصت خوشی سادهای چون خواندن و فراغت درندشتی چون داستان نوشتن بدهد. ناخواسته ندانسته، از روی نیاز به نوشتن و برای مرهم گذاشتن بر زخمهای کهنه و نو و گم و پیدا، به شیوهای از نوشتن روی آوردم که کم کم دانستم از تاروپود “از خود نوشتن” است و بر آن میبایست نام “جستار شخصی” را نهاد.”
این بخشی از مقدمه کتابی از فرشته مولوی به نام “آن سالها، این جستارها”ست؛ مجموعهای از یازده جستار با موضوعهای مختلف به قلم این داستاننویس مقیم کانادا که حاصل سالهای نخستین مهاجرت را در قالب جستار نوشته است.
فرشته مولوی: «SUMMER IS UPON US»
دارد میرود که بپرسد. اتوبوس خط ۷ خیابان Bathurst از شمال به جنوب میبردش. کنار پنجره نشسته، رو به خیابان روشن صبح دارد. نور پریدهی آسمانی نیمابری نیمآفتابی بر پلکهای هنوز سنگین از خواب دمِ صبح نرم و خوش مینشیند.
ساسان قهرمان: «تمامیِ این راههای پیچاپیچ …» – چند ویژگی ارزشمند در رمان «کمین بود»، اثر فرشته مولوی
«کمین بود» روایت فاجعه است. روایتِ فاجعهی «گذشته و آیندهی استمراری» این جامعه، روایتِ «خواستن»ی که در «شد»ها و «بود»ها به خون مینشیند، نشسته است، بارها نشسته است، و «خواهد» نشست.
فرشته مولوی: دویدم و دویدم (کیان پیرفلک)
فرشته مولوی، داستاننویس برجسته به مناسبت قتل کیان پیرفلک شعر معروف «حسنی، دویدم و دویدم» را با توجه به قتل کیان بازنویسی کرده است.
فرشته مولوی: ما که شهروند جهانیم
دریافتهایم که هیچ انسانی برابرتر از انسانی دیگر نیست و حقوق انسانی فلسطینی و اسراییلی یکسان و همارزشاند.
فرشته مولوی: گنجشکک اشی مشی (هستی نارویی)
فرشته مولوی بر اساس یک سنت دیرین در فرهنگ سیاسی و اجتماعی ما «گنجشکک اشی مشی» را با روایت قتل حکومتی هستی نارویی تطبیق داده است.
فرشته مولوی: ژینا
ژینا، شقایق سقز، غریب میشکفد
به خنج گلو، آبلهی پوست، درد استخوان
تنزخمِ زن، خونچکه، در گور میرود
از خاکوخون دشت پر از تاشِ سرخِ داغ میشود.