ژینا، شقایق سقز، غریب میشکفد
به خنج گلو، آبلهی پوست، درد استخوان
تنزخمِ زن، خونچکه، در گور میرود
از خاکوخون دشت پر از تاشِ سرخِ داغ میشود.
ژینا، شقایق سقز، که بینهیب میشکند
دریا غریو میکشد
بیابان بانگ میزند
تا دخترانِ سرکش گیسِ بریدهشان را به باد بسپارند.
ژینا، شقایق سقز، اما چه پُرشکیب میگذرد
از کنارههای سرد کوهسنگهای کردستان
تا سبلان و سیستان و
به خراسان و خوزستان
ژینا میشکند
ژینا میگذرد
ژینا، مویش رها، به راه رهایی، سبکبال میپرد
ژینا، شقایق سقز، غریب میشکفد.
مهر ۱۴۰۱
بیشتر بخوانید:
سالگرد قیام ژینا – فرشته مولوی: بازگشت به گذشته ممکن نیست