یعقوب یادعلی، از داستاننویسان معاصر سهشنبه ۳ اسفند / ۲۲ فوریه در ۵۱ سالگی بر اثر سکته قلبی در بوستون آمریکا درگذشت. مهمترین اثر او رمان «آداب بیقراری» بود.
احمد حسنزاده، داستاننویس و از دوستان نزدیک یعقوب یادعلی چهارشنبه ۴ اسفند / ۲۳ فوریه به خبرگزاریهای داخلی گفت:
«همسر یعقوب تماس گرفت و گفت عصر گذشته به وقت آمریکا (سهشنبه) برای گیراندن سیگار بیرون میرود که آمدنش طولانی میشود. بهدنبال او که میروند میبینند روی زمین افتاده و با آمدن آمبولانس متوجه میشوند بر اثر ایست قلبی از دنیا رفته است.»
یادعلی در سال ۱۳۴۹ متولد شد. در رشته فیلمسازی دانشکده صدا و سیما تحصیل کرد و از سال ۱۳۷۴ به عنوان کارگردان تلویزیون شروع به کار کرد.
داستانهای دو مجموعه «حالتها در حیاط» (۱۳۷۷) و «احتمال پرسه و شوخی» (۱۳۸۰) و رمان «آداب بیقراری» (۱۳۸۳) از منش تجربهگرایانه او در داستاننویسی نشان دارد.
شخصیت مهندس در رمان «آداب بیقراری» معشوقی گرفته است تا زندگی خالیاش را با او پر کند، اما این جای خالی پر نمیشود. بعد همسرش را رها میکند، آدم میکشد و جسد سوخته او را به جای خود میگذارد تا بتواند همه را متقاعد کند که خودش مرده است و آن وقت بتواند زندگی تازهای را شروع کند. همه این کارها را هم میکند، اما باز آن جای خالی پر نمیشود. در پایان او را در حالی میبینیم که انگار هیچکدام از این کارها را نکرده است. مثل این است که همه این اتفاقها در ذهنش افتاده، و او بیآنکه انجامشان داده باشد، تجربهشان را از سر گذرانده و حالا میداند رها کردن همسر و حتی آدمکشی راه چاره او نیست. گرچه ممکن است هیچ راه دیگری هم پیدا نکند، اما دستکم همین تجربه ذهنی او را از انجام این کار بازمیدارد.
رمان «آداب بیقراری» یادعلی برنده بهترین رمان اول دوره پنجم جایزه هوشنگ گلشیری شد. او به دلیل نوشتن این رمان به اتهام توهین به قوم لر بازداشت شد و پس از تحمل دو ماه زندان در اردیبهشت سال ۱۳۸۵ از زندان آزاد شد. در دادگاه تجدیدنظر حکم یادعلی تشدید شد و به یک سال زندان تعزیری محکوم شد. در تیرماه ۱۳۹۱ سرانجام او را از تمامی اتهاماتش تبرئه کردند.
یادعلی بعد از ۱۰ سال سکوت رمان دیگری منتشر کرد به نام «آداب دنیا» با درونمایهای معمایی. یک پلیس خسته و توبیخشده درگیر یک پرونده عجیب میشود که پای او را به ویلایی در حوالی اصفهان باز میکند. ویلایی بزرگ که ساکناناش بسیار خاص هستند و آرمانگرا وبه ظاهر معمولی اما همه رازی دارند و البته اتاقی هم وجود دارد که نباید درش باز شود. در این میان عشقی قدیمی نیز از عوامل اصلی رفتارهای این پلیس خسته و بیخواب است.