«ملال» و «فاجعه» – دو شعر از علی منجزی (شوشتر)

علی منجزی، متولد ۲۱ آذر ۱۳۵۶ در شوشتر، خوزستان. از وی تا کنون یک مجموعه‌شعر با عنوان «طوقی سرگردان، نشر شعاع دانش، ۱۳۹۹» به چاپ رسیده و مجموعه شعر «نهنگ نیلی» از سوی همین ناشر به زودی منتشر می‌شود.

ملال

پذیرفتم جهان چیزی کم داشت
با من چیزی اضافه
مرگ زندگی‌مان را بر دوش می‌برد
زندگی عشق‌مان را
و عشق مرگ‌مان را در آغوش می‌کشید
ما، اعداد بودیم در محیط بسته‌ی خویش
با سه چوپان
همیشه در چرای تکرار
اما ملال‌آورتر
آوای پرنده‌ای است
که سرود آزادی می‌خواند
تیک.. تاک…
تیک.. تاک…

فاجعه

دستم را قلم‌ها نمی‌بُرند
دلم را کاغذها نمی‌بَرند
میز
وهمه‌ی اشیاء شاکی‌اند
ماهی سرخ تنگ
تمام آب را جویده‌است
تمام آب را دویده‌ است
و چیزی را می‌جست که نیست
بشقاب ریشه
به سمبله هرگز نمی‌رسد
ساعت روی میز جنایتی را می شمارد
وقت رسیدن
وقت افتادن
سیب قرمز به کدام قصه اندیشیده‌ای
که بشقاب ماه هنوز کثیف است!؟
خودم را هرشب کشتم
تا چاقو خواب زندگی ببیند
وحالا بوی خون
خانه را گرفته‌ است
وحالا شیر آشپزخانه
دارد دریا را چکه چکه می‌گرید…
این آینه باز
آه در تکرار فاجعه‌ست

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی