جواد مجابی: هر شهروند زندگی شریف و آزاد بی‌گزند و بی دربند می‌خواهد؛ بس است!

سیل‌های ۱۳۹۸ ایران، از ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ در آستانه گردش سال از چند شهر در استان‌های شمالی آغاز شد و به زودی ۲۰ استان از ۳۱ استان ایران را فراگرفت و شمال تا جنوب کشور را درنوردید. در فیلم «بندربند»، ساخته منیژه حکمت سه نوازنده تلاش می‌کنند در این ایام با یک ون از استان خوزستان خود را برای شرکت در یک جشنواره موسیقی به تهران برسانند. این فیلم از یک سویه استعاری برخوردار است. جواد مجابی می‌نویسد: «همه باید به این هشدار فرهنگی فیلم آگاه شویم که زودا، سیل می‌تواند همه را با خود ببرد. دیریست که شهربند قرق‌ها شکسته و هر شهروند زندگی شریف و آزاد بی‌گزند و بی دربند می‌خواهد. بس است.»
نظر جواد مجابی درباره بندربند منیژه حکمت را می‌خوانید:

بارانی آمده‌ست و به راه اوفتاده سیل
هرجا که مرز بوده و خط پاک شسته است
چندان که شهربند قرق‌ها شکسته است
من خواب دیده‌ام
ما خواب دی ….
بس است !
مهدی اخوان ثالث

فیلم “بندربند” خانم منیژه حکمت را دیدم، فیلم کم‌هزینه با هدف آزاده و مستقل ماندن و در عمل بی‌گزند شدن از آسیب‌های رایج ثروت و قدرت، فیلمی واقعیت‌گراست، تلخ اما شریف، نشان‌دهنده واقعیت بحرانی استیصال چند تن از نسل جوان که در شهربند سیل گرفتارند موانع و گسل‌ها را مدام پشت سر می‌گذارند برای رسیدن به موقع به جایی دیگر و پناهجوئی در آسایش زندگی شاد طبیعی.

زیر پوست وقایع سرگذشت پر تلاطم ارتش بیکاران از قشرهای پهناور جامعه جریان دارد که با نومیدی نیرومندی علیه امیدهای واهی اعلام شده درگیرند. گاهی در واقعیت به زانو درمی‌آیند و زمانی با پناه بردن به تخیل هنری برمی‌خیزند اما می‌دانند و می‌دانیم برای همیشه فرو نمی‌افتند، چرا که راه ادامه دارد و هر سد و بند گذشتنی است. استیصال واژه نکبتی است اما وقتی قشر آگاه عاشق را از عبور طبیعی در مسیر زندگی‌اش بازداری و آنان را با محرومیت و ممنوعیت تا حد مرگ محاصره کنی، این فضای شوم می‌تواند موسیقی زندگی را به ابتذال و فراموشی تهدید کند و ساز طرب را بر آبهای فنا افکند.

فیلم “بندربند” نه لالایی تخدیری است نه پیام‌دهنده‌ای ستیزه‌گر. دلهره زیستی و اضطراب نسلی را به شیوه‌ای نیمه مستند روایت می‌کند که نه مقصد را آرمانشهر می‌پندارند (تهران / نیویورک / بنگلادش) و نه به شیوه‌ای نیهیلیستی خود را به پوچ‌انگاری و یاوه‌گی سپرده‌اند.

می‌خواهند شهروندی طبیعی باشند با حقوق انسانی برابر با این و آن و شاد کردن خود و دیگران که از آن در هر حال محروم شده‌اند. صحنه‌های طنزآمیز رهائی‌بخش در فیلم کم نیست مثل ساز زدن مردی در اوج مصیبت ویرانی با حضور بداهه‌وار موسیقی‌کاران در جمع آسیب‌دیدگان و آئین عزا را به پایکوبی شادی‌بخش مبدل کردن، بارها به مدد خیال از گسل‌های مادی گذشتن. انواع خطرها را با غم و شادی اما بی‌پروا پیمودن فیلمساز جسورانه با مهم‌ترین مشکل انسانی اکنون و این جا – که جدا از جهان نیستیم – رودررو شده است. همه باید به این هشدار فرهنگی فیلم آگاه شویم که زودا، سیل می‌تواند همه را با خود ببرد. دیریست که شهربند قرق‌ها شکسته و هر شهروند زندگی شریف و آزاد بی‌گزند و بی دربند می‌خواهد. بس است.”

از همین نویسنده:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی