پاتریک مودیانو، نویسنده فرانسوی و برنده نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۴ توسط انتشارات گالیمار رمان تازهای منتشر کرد. این اثر «شوروس» نام دارد.
تلاش برای پی بردن به سرنوشت حقیقی فرد از مهمترین درونمایههای مورد علاقه مودیانوست.
در محله گمشده (۱۹۸۴)، یکشنبههای اوت (۱۹۸۶)، تخفیفِ مجازات (۱۹۸۸)، ماه عسل (۱۹۹۰)، گلهای ویرانی (۱۹۹۱)، سگِ بهار (۱۹۹۳)، فراتر از فراموشی (۱۹۹۶)، غریبهها (۱۹۹۹) و دورا برودر (۱۹۹۷) بازآفرینی محلات شهر پاریس هم در مرکز توجه نویسنده قرار میگیرد. چگونه میتوان از گمشدگی رهایی یافت؟ با یادآوری خاطرههای فراموش شده در شهری که آشنا به نظر میرسد؟
«شوروس»، تازهترین رمان مودیانو هم مضمون و بیان مشابهی با آثار قبلی نویسنده دارد.
رمان با کلمه «شوروس» آغاز میشود که راوی به نجوا تکرار میکند. گالیمار مینویسد:
۱۵ سال است که نام این زن از ذهن او [راوی سوم شخص داستان] پاک نشده. او یقین دارد که این نام، یادآورنده نامهای انسانهای دیگری است که در خیابان «دکتر کورزن» در همسایگی خود در سالهای دور به ظاهر فراموش شده دیده و از کنار آنها گذشته است. تا این لحظه که لحظه آغاز روایت داستان با به یاد آوردن و زمزمه نام یک زن است، مثل این بوده است که همه این آدمها با نامهایشان به خواب زمستانی فرورفته بودند، اما اکنون آنها در ذهن او بیدار میشدند. چه باید کرد؟ این واقعیت مسلمی است که گذشته را نمیتوان تغییر داد و آن را به میل خود تحریف کرد پس فقط یک راه باقی میماند: داستاننویسی.
لینک به گالیمار: تورق در چند صفحه اول کتاب (+)
لوموند در نقدی این اثر را به عنوان تلاش راوی داستان برای ایجاد وحدت و تناسب در اجزای زندگی درک کرده است.
پاتریک مودیانو در سال ۱۹۴۵ در پاریس متولد شده است. او بر آن است که زندگی چیزی نیست جز سماجت در به یاد آوردن خاطرات و یادمانهای از یاد رفته و به این جهت به نویسنده «خاطرات انسان» شهرت دارد. نخستین بار او در رمان «شجرهنامه» که بر اساس زندگی خودش نوشته شده، برای این اندیشه بیان ادبی یافت.
او با تریلوژی «پاریس» به شهرت رسید که از سه رمان تشکیل شده: «میدان اِتوال»، «گشت شبانه» و «بلوارهای کمربندی».
مودیانو در این سه رمان به سالهای اشغال فرانسه توسط ارتش نازی و همدستی و تبانی گروهی از فرانسویها با آلمانیهای اشغالگر میپردازد. او در چنین داستانی تلاش میکند «هویت» واقعی خود را از میان تباهیها و سیاهکاریهای یک دوران به دست آورد با این امید که بتواند پدرش را از ورطه همدستی با فاشیسم و تباهی و تحقیر نجات دهد.