آیا تجربهای در زندگی شما وجود داشته که بر اساس آن داستانی نوشته باشید؟ آن تجربه چه بوده و در داستان شما به چه شکل تغییر ماهیت داده؟
ما این نظرخواهی را با نویسندگان در میان میگذاریم با این هدف که به درکی از سهم تجربه در آفرینش ادبی برسیم.
امیلیا نظری پاسخ میدهد:
به طور طبیعی ابر تجارب زندگی من اعم از زن بودن، اقلیت بودن و مهاجرت همه در نوشتههای من منعکس هستند، اما نه به طور یکسان. تمهای مهاجرت و زنزیستی در داستانهای کوتاه من به شکل بازتاب واقعیتهایی که شخصاً تجربه کردهام وجود دارند. مثلا در داستان درد من از اولین تجربه عادت ماهیانه بر اساس تجربه شخصی خودم نوشتهام.
در مورد تجربه اقلیت بودن اما داستان بدون را نوشتهام راجع به اقلیتهای «بیدون» در کویت، در حالیکه تا به حال از تجارب خودم به عنوان یک اقلیت دینی در ایران (حداقل به فارسی) داستانی ننوشتهام.
بازنمود تجربههای خاص در اکثر نوشتههای من از بیان یک اتقاق واقعی آغاز میشود و کم کم به مکانی خیالی میرسد. این مکان خیالی از دید من حقیقتی اضطرابآور است که زیر واقعیتی به ظاهر آرام مخفیست. مثلاً «آقای سزار غمگین است» بر اساس سفری واقعی به طالقان نوشته شده و شخصیتها و وقایع کم و بیش واقعی هستند. اما سیر داستان خیالیست و به پرده برداشتن از توطئهای کثیف توسط یکی از همان شخصیتهای نیمهواقعی داستان میانجامد.
به طور کلی میتوانم بگویم با گذشت زمان داستانهای من از زندگی و تجربیات بیرونی من فاصله میگیرند تا بیشتر به تجارب و تفکرات درونیام نزدیک شوند. به بیانی، شخصیتهای داستانهای اخیر من ازجمله من هم نه و مالیخولیا هر چند رگههایی از تجربههای شخصیام را دارند، اما از تجارب چه بسا محدود من فراتر و گاهی فروتر میروند تا امکانهای نامحدود انتخاب در برخورد با یک تجربه را بسنجند.
در همین زمینه:
- نمود تجربه شخصی در داستاننویسی – مسعود کدخدایی: در پسِ هر داستانی واقعیتی هست مرتبط با تجربههای نویسنده
- نمود تجربه شخصی در داستاننویسی – قاد آذرآیین: بدون تجربه زیسته، نویسنده چارهای جز توسل به بازیهای زبانی ندارد
- نمود تجربه شخصی در داستاننویسی – آوات پوری: تجربه زندگی در داستان فرم و ساختار پیدا میکند و به شکلی نیرومندتر و واقعیتر از آنچه بوده به بیان درمیآید
- نمود تجربه شخصی در داستاننویسی – کوشیار پارسی: واقعیت آشنای روزمره تنها دستمایه برای ساختن واقعیت ِ ادبیات خودمختار است