اینکه با انتخاب محمدمهدی اسماعیلی به عنوان وزیر ارشاد، وزارت ارشاد در دولت ابراهیم رئیسی چه راهی در پیش خواهد گرفت، به این میماند که بپرسیم: میتوان انتظار داشت جمهوری اسلامی به کشوری دمکرات تبدیل شود؟
چنین پرسشی به نظرم از بنیان نادرست است. به این دلیل ساده که در این نظام چیزی عوض نشده است. همان قانون اساسی برجاست و کاربرد دارد. در این قانون دمکراسی، آزادیهای فردی و اجتماعی جایی ندارند. آزادی چاپ و نشر نیز همچون آزادی اندیشه و بیان در بندِ اما و اگر است. به یاد داشته باشیم که تمامی امور حکومت با همان پنج بند نخست قانون اساسی در ارتباط است. یعنی همه چیز به آسمان و خدا ارجاع داده میشود. دمکراسی و حکومت قانون به کشورهایی تعلق دارد که به حاکمیت خدا بر روی زمین نقطه پایان گذاشتهاند. شاید در جاهایی از این قانون نشانی از حقوق شهروندی به چشم بخورد ولی همین حقوق که در برابر همان پنج بند نخست قرار گیرند، از ماهیت خویش تهی میشوند. هیچ سالی از این چهار دهه ، نمایندگان خدا بر روی زمین از خونریزی غافل نبودند. کشتند و همچنان میکشند. آنان که از کشتن انسان و عقیده مخالف لذت میبرند، هیچگاه امکان آزادی برای دیگران فراهم نخواهند کرد.
گذشته از آن؛ چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی نشان داد که حقوق شهروندی در آن جایی ندارد. حال نیز قرار نیست معجزهای صورت پذیرد. قدرت به دست جانیترین و اطلاعاتیترین جناح حکومت افتاده است. نهایت ناآگاهیست که بپذیریم؛ آنان که به جان انسانها بیتفاوت بودند و مخالفکشی راه انداختند، حال همچون آن «گربه عابد» عبید زاکانی مسلمان شدهاند و قصد دارند سرکوب و یا سانسور را بردارند. موشهای عبید گول آن «گربه عابد» را خوردند و خود نیز خورده شدند. موشهای ما نیز سالهای پیش در سیمای کسانی چون موسوی و خاتمی همان گربه عابد را بازیافتند ولی تاریخ چیز دیگری نشان داد.
نام این وزارتخانه خود به تنهایی ننگ بشریت است. انسانی که شهروند این جهان باشد، به «ارشاد» نیاز ندارد.
نه! نه! و هزاران بار نه! نه به این حکومت و نه به این قانون اساسی و نه به همه آنانی که فکر میکنند دیگران ابله و نادان هستند و باید توسط آنان «ارشاد» شوند.