
دیانا پی. اسنایدر که خود مترجم ادبی است، در نشریه World Literature Today با ارجاع به سخنرانی «برادر بزرگ» در رمان ۱۹۸۴ جورج اورول و جمله مشهور آدری لُرد («ابزارهای ارباب هرگز خانه ارباب را ویران نمیکند») هشدار میدهد که هوش مصنوعی مولد زبان نه یک فناوری بیطرف، بلکه ابزاری است در دست طبقهای از میلیاردرهای تکنوـفئودال که قصد دارند نظم جدیدی بر پایه سلطه، استخراج و کنترل بنا کنند. او هوش مصنوعی را «استخراجی» مینامد؛ فناوریای که با دزدی گسترده مالکیت معنوی، تصاحب منابع عمومی و نابودی محیط زیست پیش میرود و در عین حال ویژگیهای پدرسالارانه و نژادپرستانه پروژه استعماری غرب را به ارث برده است.
نویسنده کابوسی تکرارشونده را روایت میکند: غریبههایی متکبر وارد آپارتمانش (که نماد ذهن اوست) میشوند، وسایلش را میدزدند و او هرچه فریاد میزند صدایش درنمیآید. غریبهها همان هوش مصنوعی هستند و چیزهای دزدیدهشده «کلمات گرانبهای او». این کابوس، ترس عمیق او از بیزبانی و بیصدایی است. نویسنده سپس در ادامه به اهمیت زبان میپردازد.
چرا زبان مهمترین اختراع بشر است؟
مترجمان ادبی با ظرافتهای انتقال معنا، لحن و زمینه فرهنگی زندگی میکنند. هوش مصنوعی شاید سریعتر و ارزانتر باشد، اما هرگز نمیتواند «بهتر» ترجمه کند، چون فاقد تجربه زیسته، احساس و خلاقیت انسانی است. نویسنده تأکید میکند که نگرانی اصلی او حتی از دست رفتن شغل مترجمان نیست، بلکه واگذاری نقش «خالق زبان» به ماشین است؛ عملی که بهتدریج ما را از انسانیتمان محروم میکند.
اربابان سفیدپوست و تستوسترونزده هوش مصنوعی
اسنایدر یادآوری میکند که اکثر تصمیمگیرندگان اصلی هوش مصنوعی (ایلان ماسک، پیتر تیل، سام آلتمن، جف بزوس و…) مردانی سفید، ثروتمند و ترانسهیومنیست هستند که خود را فیلسوف میدانند. پیتر تیل (بنیانگذار پالانتیر) آشکارا فرهنگهای غیرغربی را «منفعل و عقبمانده» میخواند و پیشرفت را فقط در ساخت ماشینهای قویتر میبیند. این افراد خواهان زندگی ابدی برای خودشان هستند، نه برای دیگران؛ میخواهند اقیانوس و فضا را مستعمره کنند و آینده را فقط برای «انسانهای نیمهماشین» میبینند.
هوش مصنوعی = ثبت قدرت موجود
اسنایدر سپس در ادامه به گفته کیت کرافورد در کتاب «اطلس هوش مصنوعی» استناد میکند که گفته بود هوش مصنوعی به معنای «ثبت قدرت» است؛ یعنی دقیقاً برای کسانی بهینه شده که همین حالا هم قدرت را در دست دارند. زنان، سیاهپوستان، بومیان و مهاجران تقریباً هیچ نقشی در تصمیمگیری درباره توسعه یا نحوه استفاده از آن ندارند. در سیلیکونولی همچنان فقط ۱۱ درصد مدیران اجرایی زن هستند و تعداد سیاهپوستان در یک شرکت همزمان به ندرت از سه نفر بیشتر میشود.
زوال زبانی نسل جدید
نویسنده از تجربه تدریس خود میگوید: نوجوانانی که با اپهای هوش مصنوعی پیام مینویسند یا تکلیف انجام میدهند، حتی یک مترادف ساده برای کلمهای که زیاد استفاده میکنند پیدا نمیکنند. تحقیقات MIT نشان میدهد استفاده از ChatGPT برای نوشتن مقاله، فعالیت آلفا (مرتبط با خلاقیت) و تتا (مرتبط با حافظه کاری) مغز را بهشدت کاهش میدهد. وقتی ما دیگر خودمان زبان نسازیم، مغزمان به مرور خالی میشود و هوش مصنوعی هم دیگر چیزی برای «خوردن» نخواهد داشت.
زبان مانند زمین: همیشه در فرسایش و باززایی
نویسنده درباره پیامدهای هوش مصنوعی میگوید زبان زنده است؛ کلمات میمیرند (وقتی مردمانشان کشته میشوند) و کلمات جدید متولد میشوند (شکسپیر، مارک تواین، هیپهاپ، جیمز جویس…). اما اگر این چرخه پویا متوقف شود، ما کور فکری و معنوی میشویم و آیندهای برای تصور کردن باقی نمیماند. در حال حاضر هر دو هفته یک زبان بومی در جهان میمیرد و با آن جهانبینی (umwelt) منحصربهفردی نابود میشود.
کنترل زبان = کنترل فکر
نویسنده یادآوری میکند که تبلیغات سیاسی و پروپاگاندا همیشه به دنبال یکسانسازی فکر بودهاند (از هیتلر و موسولینی تا فهرست ۳۵۰ کلمه ممنوعه دولت فعلی آمریکا در وبسایتهای دولتی). شرکتهای بزرگ هم همین کار را میکنند: وقتی ما با ChatGPT چت میکنیم یا کپچا حل میکنیم، رایگان برای آنها کار میکنیم و دادههایمان را تقدیم میکنیم؛ آنها ما را رعیت میبینند.
استعمار جدید: دزدیدن آب و آرامش مردم
مراکز داده (بیش از ۱۱۸۰۰ تا در جهان) هر روز به اندازه یک شهر متوسط برق و هزاران گالن آب خالص مصرف میکنند. در جورجیا، متا آب چاه مردم را دزدیده و صدای ۲۴ ساعته سرورها زندگی زوجهای سالخورده را جهنم کرده است. بزرگترین توسعه این مراکز حالا در جنوب جهانی (سنگاپور، شیلی، برزیل) اتفاق میافتد و جوامع بومی ساحلی را تهدید میکند.
نشانههای امید
بومیان در حال ساختن مدلهای زبانی کوچک و متنباز برای احیای زبانهای خود هستند: مایکل رانینگ ولف (شایان/لاکوتا)، پیتر-لوکاس جونز (مائوری)، شانی گوین (کری)، میکائلا جید (گامیلارای) و دیگران. این پروژهها غیرانتفاعی و جامعهمحورند و تلاش میکنند کنترل دادههای زبانی را در دست خود مردم نگه دارند، نه شرکتهای بزرگ.
زبان آهسته برای انسانیت آهسته
سرعت و سود دو موتور سرمایهداریاند. هوش مصنوعی با حذف خالقان و قربانی کردن کیفیت، دقیقاً این دو هدف را محقق میکند. اگر اجازه دهیم «عادیسازی بدخیم» (به قول آدورنو) رخ دهد و دیگر نتوانیم زندگی بدون ابزارهای هوش مصنوعی یا حواسپرتی دائمی گوشی را تصور کنیم، به بردگی تکنوـفئودالی تن دادهایم. در آیندهای نزدیک، به جای ادبیات، «محصول ادبی» و به جای پنیر، «محصول پنیری» خواهیم داشت. باید تنوع زبانی را حفظ کنیم، از خالقان کلمه دفاع کنیم، حریم داده را مطالبه کنیم و بزرگتک را تنظیم کنیم. وگرنه بیزبانی و رنج جمعی آغاز خواهد شد؛ آنگاه کابوس واقعی شروع میشود.
نظر
ااین مقاله با رویکردی انتقادی و شاعرانه، هشدارهای عمیقی درباره پیامدهای واگذاری خلاقیت زبانی به هوش مصنوعی مطرح میکند. نویسنده به درستی استدلال میکند که زبان صرفاً یک ابزار ارتباطی نیست، بلکه بستر تفکر، هویت و تجربه زیسته انسان است. نگرانی اصلی مقاله این است که سلطه فناوریهای زبانی در دست گروهی خاص از ثروتمندان تکنوفئودال، نه تنها به استحاله فرهنگی و زوال خلاقیت منجر میشود، بلکه به طور سیستماتیک تنوع زبانی و فرهنگی را نابود میکند. این دیدگاه، هوش مصنوعی را به مثابه ابزار جدیدی از استعمار میداند که با دزدی فرهنگی، مصرف منابع و تحمیل جهانبینی یکسان، آینده بشریت را تهدید میکند.
با این حال، مقاله بیش از حد بر نقش عوامل انسانی شرور (میلیاردرهای تستوسترونی) تمرکز کرده و از تحلیل دقیق ساختارهای پیچیدهتر اقتصادی-فناورانه غافل مانده است. این نگاه تا حدی ذاتگرایانه، خطر کاهش مسئله به تقابل خیر و شر را دارد و راهحلهای عملی برای تعامل انتقادی با فناوری ارائه نمیدهد. اگرچه هشدارهای اخلاقی مقاله کاملاً بهجا و ضروری است، اما نادیده گرفتن پتانسیلهای دموکراتیک و توانمندساز هوش مصنوعی (مانند پروژههای متنباز بومی که خود نویسنده به آنها اشاره میکند) میتواند به بنبست فکری بینجامد. مسئله اصلی نه مخالفت کورکورانه با پیشرفت، بلکه چگونگی طراحی نظامهای حکمرانی برای حفظ کرامت انسانی در عصر هوش مصنوعی است.
در همین زمینه:
- ارگانیک و بدون هوش مصنوعی: رونمایی از نشان جدید برای کتابهای نوشتهشده توسط انسان
- در گفتوگو با ریهکودان: استفاده از هوش مصنوعی به عنوان یک ابزار روایی
- راهاندازی سرویس ترجمه هوش مصنوعی در بریتانیا: موافقان و مخالفان چه میگویند؟
- «برج همدلی توکیو» نوشته ریه کودان: پیوند اسطوره بابل با هوش مصنوعی
- مهدی گنجوی: پرونده داستانی و تحلیل عکس خواجه رحیم و مرغابی
- «شوخی یک کامپیوتر با ما» – داستانی که هوش مصنوعی نوشت
- آیا هوش مصنوعی مترجمان ادبی را به حاشیه میراند؟







