
ابتدا میبایست مضمون هر داستانی از جمله نوولا «۵۶ درجه» را به روشنی دریافت. سپس به دنبال اجزا آن مانند روایت، ستینگ، نقد، و تفسیرشان رفت. تاپیک یا مضمون نوولای «۵۶ درجه»: اثری علمی تخیلی، دیستوپیایی، بهرهمند از اسطوره، تاریخ، با نگاهی تلخ به ایرانِ آینده. صدوسی سال پس از انقلاب ۵۷ یعنی سال ۱۴۸۷ خورشیدی یا ۲۱۰۹ میلادی. به این سال، یعنی ۱۳۵۷، دقت کنیم. این عدد در تاریخ اجتماعی/سیاسی ایران حائز اهمیت است، و به لحاظ ادبی نویسنده آن را مبدأ بسیاری تحولات سیاسی و زیستمحیطی قرار داده است. سالی که به دریافت نگارنده، ایران از آیندهٔ روشن محروم شد و به طنز میتوان گفت آیندهاش در گذشتهاش باقی ماند. داستان حول دو شخصیت اصلیست، راوی و همسرش هما، ساکن برکلی هستند و قصد سفر به ایران میکنند، در جستوجوی ریشههای فرهنگی و هویت از دسترفته خود. مشوق این سفر البته هماست، زن داستان. اما ایران خطرناک است، منطقه قرمز جهان، دریاچههایش جویبار شده و جنگلهایش بوتهزار. داستان که پیش میرود به دلیل اصلی خطرناکی ایران واقف میشویم. مشکلاتی چه بسا بدتر از خشکسالی. خشکمغزی عامل سوخته شدن ایران شده است. نویسنده با این اثر انتقادی پرسشهایی دشوار را پیش روی ما میگذارد؟ او درواقع با این متن اعتراضی تکتک ما را در قبال ایران مسئول میشناسد. آیا ایران از دست میرود؟
یکی از جنبههای نوشته خلاق تور پهن کردن یا قلاب انداختن است. چنان توری پهن کنی که خواننده وقتی افتاد توی تور، توان بیرون رفتن از آن برایش ممکن نشود. آیا نوولای «۵۶ درجه» این کار را میکند؟ هر ایرانی که ذرهای دغدغه ایران را داشته باشد با اولین صفحه در تور کتاب میافتد، چراکه نویسنده از گرمایش زمین سخن میگوید و ایرانشهری که ویرانشهر شده، و این که ایران سال ۱۴۸۷ نقطه قرمز دنیاست. اما در گستره متن خواننده درمییابد آنچه ایرانشهر را ویرانشهر کرده فقط گرمایش زمین نبوده است، افراطگرایی چه بسا عاملیت سوختن یک تمدن شده باشد. همان آغازگاه داستان شبهنظامیانی میبینیم با سربند یاحسین و قرآن که هنوز بهمانند عاملی تحمیلی از بلندگوهای شهر پخش میشود. همچنین در آشتیان با متعصبان بدفهم تاریخ ایران باستان آشنا میشویم. حتی آن گروه مقاومت شکلگرفته در آشتیان هم که مثلاً بنا دارد با استبداد مبارزه کند چنان در مسیر خود افراط میکند که درنهایت آشتیان را به تلی از خاکستر بدل میکند. به این فکر نمیکنند که در آن بیابان سوزان، کیانی ۹۰ ساله شهری ساخته تا مردم را از گرما در امان نگه دارد، بگذریم از این که ایدههای آرمانیاش جای نقد دارد، اما این گروه مثلاً مقاومت به جای تلاش در اصلاح آن ایده گنبد را ترک میاندازند تا آفتاب نفوذ کند و شهر را بسوزاند که بالاخره شهر میسوزد. «ویرانگری به عنوان مقاومت؟ به چه قیمت؟ برای چی؟» پرسشی که راوی در صفحه ۱۱۷ از خودش و درواقع از ما خیلی شفاف و روشن میپرسد. از آن یاحسین تا آن کوروش و داریوشها، همگی، یادآور تضاد مضحک موقعیت همین امروز جغرافیا و تاریخ ایران است که بهزعم نویسنده در آینده نیز تداوم مییابد. در زمانهای که باشی و در کوران حوادث این لحظهها را تجربه کنی دردآور است، و از دور که بنگری کمیک، بسان برنامههای طنزی که کمدینهای آمریکایی در حوزه سیاست تولید میکنند. ایرانیانی که از یک خاستگاه جغرافیایی، فرهنگی و خونی برآمدهاند ولی با جهالت دست به دست هم میدهند تا تمدن و زیستبومی هزاران ساله را بسوزانند. نمونهاش دریاچه ارومیه، نمونهاش نشستهای عمیق زمین در اصفهان و جایجای ایران.
ضمون تلخ و بدبینانه ۵۶ درجه، با طنز کمرنگش و نثر گاه به گاه شاعرانهاش پیش میرود ولی هرگز به نومیدی نمیرسد. طنز وقتی میخوانیم «میتوانستیم برای بچهمان که هنوز در حد یک جواز کاغذی بود این سفر را تعریف کنیم»، شعروارههایش مانند، «بادجامگان را بجوی، که فردوس، در کرانِ بیابان نهان است. در آن لحظه، این جمله مثل کورسوی نور یک فانوس بود در نیمهشبی وسط بیابان؛ و در همانحال، راهها همچنان تودرتو بود، مثل کوچههای اسپادانا، مثل دلهای ما.» اشاره کردم به مضمون بدبینانه و نه نومیدکننده اثر. فرق است میان بدبینی و نومیدی، همانطور که میان خلوت و تنهایی تفاوت وجود دارد یا میان خوگرفتن و عادت. بدبینی نویسنده یعنی هشدار یعنی اعتراض. تا مادامیکه بانگ اعتراض بلند است ناامیدی جایگاهی ندارد. اعتراض به روندی که هماکنون نیز شاهدش هستیم و اشاره کردم. اگر این روند تداوم یابد ویرانشهر شدن ایران بعید نیست، معالوصف ۵۶ درجه از بارقههای باریک امید نیز گاه به گاه روشن است. شاخصترین عنصر امید: ـ شخصیت محوری و آگاه زن داستان است، هما. عشق او به ریشهها و هویت، نمادی از مقاومت دربرابر نومیدی. پرسشهای خردمندانهاش در باب هویت، سوگ، ارزش زندگی، حتی انتخاب نامش که اسم رمز وقایع است. «همای سعادت»، در اساطیر و ادبیات فارسی تمثیلی از بخت، سعادت و فرّ ایزدی. در تاریخ نیز همای چهرزاد را داریم که به پادشاهی میرسد، بلکه در این اثر نیز هما با کبوتر روی شانهاش راهنمای ایران آینده شود برای توسعه و سازندگی.

همای ۵۶ درجه، باوجود تمامی مصائب سفر میل به ادامه راه و حتی ماندن در ایران دارد. پیام روشن است: بازگشت به فرهنگ خود. ـ حضور کبوتر سفید و زیبا، که حکم راهنما بر راههای نامعلوم را دارد نشان از امید است. کبوتر سفید، نماد عشق، پرواز، رهایی، آزادی، پیام، پل ارتباطی (در قدیم نامهرسان). ـ نوید تولد کودک، زایش انسان، زایش دوباره زمین و سرسبزی، همگی نمونههایی از حضور امید در «۵۶ درجه» هستند. ـ از همه امیدوارانهتر، عشق و صداقت میان راوی و هماست میان آن همه فساد، خشونت، بیابان، و آتش افتاده به جان طبیعت. یک پرسش: چرا نام راوی تا پایان داستان مشخص نمیشود؟ همه شخصیتها در «۵۶ درجه» نامی دارند، حتی آنها که کپی یکدیگرند، آناهید و آناهیدها، کوروشها و داریوشها. بینام بودن راوی در «۵۶ درجه» برای من خواننده یادآوری حس غربت و گمگشتگی روانیست. بحران هویت، نمادی از انسان امروز و آینده که در برابر بحرانهای جهانی (گرمایش زمین، بیابانزایی، فروپاشی اجتماعی) آسیبپذیر است. نمایندهی جمعی از نسلها که با بحرانهای محیطی و فرهنگی دستوپنجه نرم میکنند، به بیان دیگر، جهانشمولی تجربه. همانگونه که جهان از گرما و خشکی ویران شده، هویت فردی راوی نیز در جابهجایی فرهنگی در مهاجرت محو شده است، بازتابی از اضطراب در جامعهی مدرن در زمانهای که تغییرات محیطی و اجتماعی چنان سرعت بالایی دارند که توان تحلیل و تعمق را از آدمی میربایند. سفر راوی بههمراه هما، بازتاب جستجوی ریشه، معنا و فرهنگ در جهانی ویران و بیرحم است. «۵۶ درجه» ما را از کدام شهرها عبور میدهد؟ ابتدا ورود کوتاهی داریم به برکلی، بعد اسپادانا یا اصفهان، و سپس آشتیانی که ساخته دست کیانیست. نویسنده در فصل دوم نوشته اسپادانا و نه اصفهان، نشانی از حس نوستالژیک به ایران قدیم و دوره شکوهش. نویسنده نوشته داروغه و نه رئیسپلیس. در اسپادانا خندق میبینیم و رباطهای کارگر انسانی، که فرش میبافند و مسگری میکنند. عطر کاهگل و زعفران هم در هوا موج میزند. در فصل سوم به آشتیان میرسیم. آشتیان که ریشه در کلمه آشتی دارد. آشتی چه کسانی؟ و آیا بالاخره روزی آشتی میشود؟ شهری که در ظاهر آشتیدهنده و آرمانیست و ادعای صلح و صفا دارد، در پنهانترین کوچههایش گرفتار پیچیدهترین بحرانهاست و درنهایت نیز تبدیل به گورستانی میشود. تضاد میان ظاهر و باطن. کیانی و همسرش به هم نگاه پرمعنایی کردند. کیانی زیر لب با صدایی لرزان گفت، هر آرمانشهری، گورستانی است با دروازههای زرین.
سه پرسش بنیادین کتاب بر سه ضلع یک مثلث هویت، سوگ و ارزش زندگی بنا شده است: هویت، ضلع پایه است، که نویسنده آن را پرورش میدهد. از متن برمیآید که هویت چند بعدیست، هم میتواند فردی باشد و هم جمعی، هم میتواند تاریخی باشد و هم ملی. هویت ثابت نیست و متغیر است. فقط مربوط به گذشته نیست، شاکلهایست از تجربهها، ریشهها و آموزشها. شاید حتی بتوان گفت بازتعریف خود است در زمانهای بحران. مانند هما و سمنانه که در کلیت روایت هویتی فعال و توان رهبری دارند، انتخابگر هستند. هویت را شکل و قوام میدهند. سمنانه، زن دیگر داستان گرچه نابیناست ولی راهنماست. سوگ، ضلع دوم روایت «۵۶ درجه» است. سوگ درمعنای واکنشی طبیعی دربرابر ازدست دادن عزیزی (به دلیل مرگ یا هجرت)، همچنین سوگ به معنای همدردی در بحران جمعی، مانند نابودی زیستمحیط ایران یا حتی فرامرز وطن، فقدان هویت فرهنگی نیز میتواند بسان ابزاری باشد در بازتعریف سوگ. در ۵۶ درجه سوگ فقط یک واکنش عاطفی به بحرانها و فقدانها نیست بلکه فرایندی پویا و در حال تحول است در بازسازی و بازاندیشی فرد و دنیای جدید. معنای زندگی، سومین ضلع مثلث است. معنای زندگی بهشدت شکننده است چراکه زیستبوم آدمی نابود شده، بقا دشوار، و ارزش زندگی گره در پیوندهای انسانی دارد. زندگی فقط در زنده بودن نیست، بلکه زندگی یعنی توانایی تولید معنا، و ایستادگی بر پایداری اخلاقی یعنی همان سلوکی که از هما و راوی در داستان میبینیم. به این ترتیب، «۵۶ درجه»، با نگاهی دقیق، بدبینانه و اعتراضی خود، خشونت وارده به زیستمحیط را نکوهش میکند. حسین نوشآذر هشدار میدهد چنانچه خشونتی که به طبیعت ایران وارد میشود نادیده گرفته شود و مقاومتی علیه این خشونت شکل نگیرد جغرافیای آسیبپذیر ایران به سرعت قربانی خواهد شد. «۵۶ درجه» کوششیست صادقانه برای پیشگیری آنچه هشدارداده شده، گوشزد به همه ما برای حفاظت از ایرانجان.
سطرهایی از نوولای «۵۶ درجه» که ادبیات ناب است یا به قولی با جلوه بصری سینمایی قدرتمند: من از پنجرهی سمت خلبان به زیر پا نگاه میکردم. انعکاس چهرهام را روی پنجره میدیدم که با تصویری از فروپاشی گنبد نانوکریستال ترکیب میشد. این ایماژسازی یا به قولی تولید خیال یعنی کشف کردن یعنی به ایجاد هیجان توجه کردن. هیجان نه از جنس کیوکیو بنگ بنگ فیلمهای هیجانی بلکه در معنای زنده نگه داشتن متن، چند لایه کردن متن.
تهیه کتاب (+)
صفحه کتاب در آسمانا
در همین زمینه:
- نقد و بررسی ۵۶ درجه در نشر آسمانا: با حضور مهدی گنجوی، مریم رئیس دانا، رعنا سلیمانی و حسین نوشآذر
- رضیه انصاری: نگاهی به نظامهای معنایی در رمان «۵۶ درجه»
- محبوبه موسوی: «آخرالزمان حال» – نگاهی به ۵۶ درجه، نوشته حسین نوشآذر
- شیرین عزیزی مقدم: رمان «۵۶ درجه»، عاشقانهای در ویرانشهر
- رمان دیستوپیایی ۵۶ درجه در انتشارت آسمانا: سفری شاعرانه به ایران آینده







