جروم روتنبرگ، شاعر پستمدرن آمریکایی متولد سال ۱۹۳۱ و یکی از پیشگامان شعر قومی و اتنوپوئتیک، از چهرههای شهیر شعر معاصر آمریکا در جرگهی شاعران موسوم به شاعران زبان، یکشنبه ۲۱ آوریل در ۹۲ سالگی درگذشت.
شعرهای او مملو از تصاویر چند لایه و ایهامگونه و استعاره است و در بخشی از شعرها نیز به شناخت اقوام سرخپوست و آئینهای قومی و در پرفورمنس ارائه میدهد و هنگام خوانش شعرهایش همیشه یکی از سازهای باستانی و سرخپوستی را همراه دارد. در خوانش شعرهای جروم روتنبرگ علاوه بر کلمات، موسیقی و ریتم اجرا نیز نقش به سزایی دارد. او بیش از ۱۰ مجموعه شعر منتشر کرده است که اغلب به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند. نگاه او به شعر نگاهی پیشرو و در عین حال بر پشتوانه تاریخ و بستر فرهنگی گذشتگان است. او علاقه ویژهای به شعر سرخپوستان آمریکای شمالی دارد و همواره اشارهای کاملاً ملموس به نقش و پیشینه اقوام سرخپوست در شکلگیری جهان امروز دارد.
روتنبرگ در کنار دیگر چهرههای مهم شعر آمریکا نظیر چارلز برنستین و پییر ژوریس، با انتشار بیانیهای در سال ۱۴۰۱ حمایت خود را از شاعران و نویسندگان ایرانی که در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» بازداشت شده بودند، اعلام کرده بود.
از این شاعر برجستهی آمریکایی کتابهایی نیز در ایران ترجمه و منتشر شده است.
شعری از او را با ترجمه سپیده جدیری میخوانید.
جروم روتنبرگ: عمل-رویای سه
پیرمرد لق لقو، باغ چینی را به خواب میبیند
پیرمرد بذلهگو، روزنامههایی زیر کلاه خاخام
میخانهچی سادهدل، قندیلها و چشم ماهی را
میخانهچی شرور، باران را با فرشتهی عدالت در یک یکِ قطرهها
دختر چاق مرد خزفروش، مزرعهی وانیلهای قدیمی را
دختر غریب مرد خزفروش، کلاهی که سموری بدان آویخته
حسابدارِ مغرور، تراموایی را روی یخبستگیِ رود
حسابدارِ مخالف، پاهای خوابرفتهاش را در جورابهای سرخ نو
عموی بیمغز، تاریخ را با نگارش تیم پزشکی اسپانیا
عموی خانهی بغلی، مخارج کاتماندو را
گانگستر بازنشسته، چرخش راست به مزرعهی لیموی مقدس را
گانگستر رقصنده، کالسکهی الاغ را و آس پیکی در دست
مرد مصمم به نقشهها، ورود انگشتانش به دستکش را به خواب میبیند
مرد شوریده از نقشهها، حرف E که از نام شعرش پریده را
آسانسورچی برجسته، عروسی کارل مارکس را به خواب میبیند
آسانسورچیِ آسانگیر، گوشماهی طبقهی سیزدهم را
عکاس طبیعی، کنیسهی چوبیِ توی دوربین برادرش را
عکاس مخفی، دستهی شاهماهیهای طلایی را خرامان به سوی دریا
دادائیستِ یهودی، استیکهای نیمپَز و لذایذ افلاطونی را
دادائیستِ گلگونصورت، کوبیدنِ شانهی عسل به صورتش را
غریبهی مرموز، رومیزی سفید را با نوارهای آویختهی سیاه
غریبهی ناپیدا، خواهرش در حال سرقت گردنبند مروارید را
تحصیلدار مالیاتیِ نفستنگ، ردیفی از اعداد مقدس را
تحصیلدار مالیاتیِ شورشگر، گرمابهای لا به لای درختان کهنسال
الوارفروشِ تنومند، وزش باد در دم آهنگری را
الوارفروشِ گریان، دستانش بر لمبرهای عروس رؤیایی را
مردِ ماهی به دندان، قحطیِ چهل و پنج روزه را
مردِ سپیدپوش، سیب زمینی را
کافرِ وحشی، رقصندهای را با لامپهای تابان روی پاپوش
کافرِ تواب، انگشتانِ پُرعسلش در آستانهی لبهاش
سلمانیِ حاذق، ماساژِ گردنِ ناخدا را
سلمانیِ ساکت، خروسی با نوارِ بسته گِردِ یک پا را
تازهدامادِ طناز، تاخت و تازِ اسبان را گِردِ خانهی تازهدامادیش
تازهدامادِ زانوزده، آنچه را که میلغزد بین انگشتان عروس، و روشنایی اول صبحِ سبت، لرزان میکُندش و سپید
مردِ چاقِ مسابقهی اسبدوانی، ریزشِ زودهنگامِ بذرش از آسمانِ تهی در بهار را
مردِ شوریدهی مسابقهی اسبدوانی، به خواب میبیند که گُل میدهند اگر به خواب ببیند کلماتش را
عنوان شعر اصلی، Dreamwork Three است و در وبسایت Poetry Foundation انتشار یافته است.