اولین جلسه دادگاه متهمان به قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر برگزار شد

 نخستین جلسه دادگاه متهمان به قتل داریوش مهرجویی و همسر او وحیده محمدی‌فر به پایان رسید. به گزارش شرق، این دادگاه صبح چهارشنبه ۲۷ دی‌ در شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز آغاز شد و با اینکه اعلام شده بود دادگاه علنی است اما از حضور خبرنگاران جلوگیری شد.

همچنین به نوشته رکنا، «اولیای دم مقتولان» در این جلسه حاضر نشدند و وکیل آنها در دادگاه حضور داشت.

داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر شامگاه ۲۲ مهر در ویلای خود در کرج به قتل رسیدند. اواخر آذر سال جاری رئیس کل دادگستری استان البرز از صدور کیفرخواست متهمان خبر داد و اعلام کرد که چهار متهم پرونده، با انگیزه «انتقام به جهت خصومت و اختلافات شخصی» و «سرقت» وارد منزل داریوش مهرجویی شده بودند.

اکبر محمدی‌فر، از بستگان نزدیک داریوش مهرجویی، به رادیو فردا گفته است که قتل این دو هنرمند یک «اقدام ارعابی سازمان‌یافته و پیچیده» بود و به باور او، متهمان «تحت آمریتِ فرد یا افرادی دیگر» مرتکب قتل شدند.

به نوشته وبسایت رکنا، چهار متهم این پرونده یک نفر به عنوان قاتل اصلی و سه نفر دیگر به عنوان همدست معرفی شده‌اند «کم سن و سال هستند».

گفت‌وگوی قاضی و متهم ردیف اول

کریم -اصلا قتل را قبول ندارم. در آن شهرک ۴ باغ دستم بود. باغ مهرجویی یکی از آنها بود. من زمان قتل در باغ فردی دیگر بودم و خواستم دوربین‌ها را چک کنند تا این حرفم مشخص شود اما این کار انجام نشد. سر کار بودم و داشتم کارگری می‌کردم که من را گرفتند. من مرتکب قتل نشدم و به زور اعتراف کردم.
قاضی – وقتی دستگیر شدی چطور جزییات را گفتی؟
کریم -مامور پلیس جزییات را به من گفت و تحت فشار بودم.
قاضی -بازپرس هم تو را تحت فشار گذاشت؟
کریم – نه بازپرس این کار را نکرد. مامور پلیس به من یاد داد چه بگویم. تو درس خواندی و قاضی شدی من درس نخواندم و کارگر شدم. من زن و بچه دارم قتل نکردم.
قاضی- همسایه‌ها دیده‌ات تو آنجا بودی و خانم محمدی فر هم گفته بود از طرف یک نفر تهدید شده است.
کریم- من دو سال در باغ آقای مهرجویی کارگری کردم. خودم شاهدانه می‌کاشتم و برمی‌داشتم. آقای مهرجویی یک روز قبل از قتل زنگ زد و گفت شاهدانه‌ها رسیده و من به آنجا رفتم. روز بعد هم برای ادامه کار رفتم. زنگ در را زدم. از خانه سر و صدا می‌آمد. آقای مهرجویی گفت مهمان دارم. تو برو.
قاضی- اموال مسروقه کشف شده و تو اعتراف کرده بودی که قرار بود طلاها و گوشی را بین چهار نفر تقسیم کنید.
کریم- من اصلا سرقتی انجام ندادم.
(قاضی به لباس‌های متهم در زمان قتل اشاره کرد و گفت این لباس‌ها در تن او دیده شده است.)
کریم- این لباس‌ها را یک خانواده به من داده و روز قتل آقای مهرجویی تنم بود؛ اما مرتکب قتل نشدم.
قاضی – از کجا می‌دانستی مهرجویی کشته شده است؟
کریم- مامور پلیس به من یاد داد. روز مواجهه حضوری از پزشکی قانونی آمدن و از ما خون گرفتند تا با نمونه خون پیدا شده مطابقت بدهند. آن روز داود به من گفت عجب غلطی کردم این کار را کردم. به او گفتم تو آدم کشتی و من را به اینجا کشاندی. اسکندر هم گفت خوب شد من بعد از قتل لباس‌هایم را شستم. اول فکر کردم آنها هم به زور این حرف‌ها گفتند اما حالا به نظرم آنها مرتکب قتل شدند و پای من را وسط کشیدند.
( قاضی اعلام تنفس کرد.)

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی