کانون نویسندگان ایران، روز ۱۳ آذر را به یاد دهمین سال وقوع قتلهای زنجیرهای، روز مبارزه با سانسور اعلام کرده است. کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیهای اعلام کرد «در پانزده سالی که از این نامگذاری میگذرد، بر شدت و ابعاد سانسور افزوده شده است و نیز بر مقاومت و مبارزه در برابر آن. واقعیتها نشان میدهند سانسور حکومتی بر همهی عرصههای زندگی روزمره اثر مخرب میگذارد اما در عین حال مقاومت نیز برمیانگیزد.»
کانون نویسندگان ایران در ادامه اهل قلم، هنرمندان و همهی مخالفان سانسور را به بزرگداشت این روز فراخوانده است.
بیانیه کانون نویسندگان ایران به مناسبت ۱۳ آذر
پانزده سال پیش در آبان سال ۱۳۸۷ کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیهای روز ۱۳ آذر را به یاد دو جانباختهی راه آزادی اندیشه و بیان، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، روز مبارزه با سانسور نامید و از همهی افراد و تشکلهای فعال در عرصههای مختلف اجتماعی خواست که این روز را به رسمیت بشناسند و از آن حمایت کنند. اگرچه در همان زمان نیز قرار دادن یک روز برای جلب توجه جامعه نسبت به سانسور ضرورت و اهمیت بسیار داشت، گذشت زمان و بروز اتفاقهای گوناگون در حیات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بر این اهمیت تاکید گذاشت و نشان داد که سانسور به عنوان یکی از صورتهای اساسی نقض آزادی بیان در زندگی انسانها چه نقش ویرانگری ایفا میکند. این نقش در ایران از یک و نیم قرن پیش به طور رسمی با اعتمادالسلطنه و ناصرالدین شاه آغاز شد و هرچه پیشتر آمد بر دامنه و سیطره خود افزود تا آنجاکه در چهار دههی اخیر یکی از ابزارهای تعیینکننده در دست حاکمیت برای سرکوب جنبشهای اجتماعی، برای مقابله با اعتلای فرهنگی، برای تحمیل تکصدایی، برای فریب و مهندسی افکار، … بوده است. راست آنکه سانسور مکمل همهی شیوههای سرکوب است. حاکمیت با استفاده از این ابزار بود که اخبار و اطلاعات واقعی دههی سراسر سرکوبِ ۶۰ را از دسترس مردم دور کرد؛
با همین ابزار به قلب ماهیت اتفاقها و پدیدهها و شخصیتها دست زد و از آنها «هویت» جعلی ساخت، «چراغ»های دروغین برافروخت و به وارونه کردن ارزشهای انسانی پرداخت؛
با همین ابزار بر فساد گستردهی نهادها و دستاندرکارانش و بر فقر روزافزون مردم و تبعات غیرانسانی آن پرده کشید، کشتار ۱۷۶ سرنشین هواپیمای اوکراینی را، پس از سه روز دروغ و انکار، «حادثه» وانمود، بر هر معترض و مخالف و منتقد انگ «جاسوس» و «امنیتی» و «بیمار» زد؛
با همین ابزار تیراژ کتاب را در جامعهای هشتادوپنج میلیونی به ۲۰۰ نسخه رساند، تئاتر را از صحنه خارج کرد، سینمای رسمی را به ابتذال کشاند، سازها را پشت پرده نشاند، بسیاری از هنرمندان را تاراند یا منزوی ساخت، توصیف و گزارش واقعیتهای اجتماع را توطئهی خبرنگار و گزارشگر و عکاس نمایاند و چیزی به نام روزنامهی مستقل باقی نگذاشت، اینترنت را برای مردم به گرانترین و آزاردهندهترین اینترنت جهان بدل کرد، امواج پارازیت را به جای تصاویر ماهواره پراکند تا چشم مردم را بر روی جهان ببندد؛
با بهکارگیری همین ابزار نیمی از مردم جامعه را، زنان را، از پرداختن به برخی هنرها، از زندگی بهمثابه انسان صاحباختیار بازداشت؛
با همین ابزار پیرامون اخبار دستگیرشدگان اعتراضات خیابانی و زندانیان سیاسی و عقیدتی دیوار کشید و بر خون جاری معترضان در خیابانهای سراسر کشور خاک پاشید و آن را «هزینهی جراحی» رمزگذاری کرد.
و در تازهترین اقدام، نهاد متولی سانسور یعنی وزارت ارشاد سامانهی «نظارت پسینی» را طراحی کرد تا با قرار دادن شیوههای غیررسمی در کنار روشهای رسمی و قانونی به اعمال هرچه بیشتر سانسور بپردازد.
اگر همهی این واقعیتها اهمیت آزادی بیان و کارکرد سانسور را و تعیین یک روز برای پرداختن ویژه به آن را نشان نداده باشد، جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سالی که گذشت بهخوبی آن را عیان کرد. زیرا در این جنبش بود که «آزادی» با پای مردم معترض به خیابانهای شهر آمد، با صدایی رسا فریاد زده شد و به پرچم مردم بهجانآمده بدل گشت؛ در این جنبش بود که خواست «آزادی بیان» بر سرِ دست مردم بلوچستان و خواست «آزادی عقیده» بر سرِ دست مردم گالیکش بالا رفت. این فریادها پیامی نداشت جز مخالفت جدی و آشکار با سانسور و سرکوب آزادی بیان.
آنچه تا اینجا برشمرده شد مشتی از خروارِ نقش سانسور در ایجاد خفقان و ممانعت از دسترسی مردم به اطلاعات و ابراز وجود آنهاست که جملگی نشان میدهند سانسور را نباید محدود به کتاب و نشریه و فیلم و به طور کلی موقوف به ادبیات و هنر پنداشت. این کار تقلیل دادن نقش سانسور در دورهای است که به آن «عصر اطلاعات» میگویند.
در پانزده سالی که از این نامگذاری میگذرد، بر شدت و ابعاد سانسور افزوده شده است و نیز بر مقاومت و مبارزه در برابر آن. واقعیتها نشان میدهند سانسور حکومتی بر همهی عرصههای زندگی روزمره اثر مخرب میگذارد اما در عین حال مقاومت نیز برمیانگیزد. کما اینکه بهموازات تحمیل سانسور از سوی نهادهای مختلف، در تمام این سالها بودهاند جریانها، تشکلها و افرادی که دست به مقاومت زدهاند، از جمله کانون نویسندگان ایران؛ کوششی جانفرسا به بهای عمر و جانِ خواستاران آزادی بیان. نام بکتاش آبتین یادآور این واقعیت است. مقاومت در برابر سانسور، عمل به حقِ آزادی بیان است و آنها که چنین میکنند حق آزادی خود را به جا میآورند. این یعنی آزادانه زیستن در شرایط استبدادی. تعیین یک روز برای بزرگداشت مبارزه با سانسور بخشی از مقاومت در برابر اختناق است.
روزی است که باید این مقاومت و مبارزه را پیش چشم جامعه آورد، دربارهی آن به گفتوگو نشست، رهروانش را بزرگ داشت و بر شمار آنها افزود، جانباختگانش را یاد و هدفهایش را یادآوری کرد؛ از جامعهی بدون سانسور و تلالو رنگهای گوناگون انسانی و پژواک آهنگ صداهای متفاوت در آن سخن گفت. ۱۳ آذر به همین منظور روز مبارزه با سانسور نامگذاری شده است.
کانون نویسندگان ایران ۱۳ آذر روز مبارزه با سانسور را که امسال مصادف با بیستوپنجمین سال دادخواهی قتل سیاسی محمد مختاری و محمدجعفر پوینده است گرامی میدارد و اهل قلم، هنرمندان و همهی مخالفان سانسور را به بزرگداشت این روز فرا میخواند.
کانون نویسندگان ایران
۱۱ آذر ۱۴۰۲