کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیهای از دو رویداد در تاریخ این کانون یاد کرده است: در شهریور ۱۳۶۰ که با اعدام سعید سلطانپور رقم خورد و شهریور ۱۳۷۵ که مقارن بود با زلزله رودبار و با بازداشت اعضای جمع مشورتی کانون حاضر در آن نشست مشتمل بر رضا براهنی، هوشنگ گلشیری، محمد مختاری، غفار حسینی، فرج سرکوهی، کاوه گوهرین، روشنک داریوش، محمد محمدعلی، فرزانه طاهری، منصور کوشان، کامران جمالی، محمد بهارلو و حسن اصغری.
کانون نویسندگان ایران در انتهای این بیانیه خاطرنشان کرده است که همچنان بر اصل آزادی بیحد و حصر و استثنای بیان همگانی دفاع میکند.
همزمان با سالگرد قیام ژینا دور تازهای از سرکوبها در جمهوری اسلامی ایران آغاز شده است. علاوه بر شدت گرفتن سانسور در وزارت ارشاد اسلامی که عملاً انتشار کتاب را دچار اختلال کرده، سانسور رسانههای اجتماعی و فیلترینگ سایتها از جمله نشریه ادبی «بانگ» که در ایران با اختلالهای جدی روبروست، سانسور مطبوعات نیز وارد دور تازهای شده است. فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران یکشنبه ۲۴ سپتامبر با محکوم کردن برنامه جدید دولت ایران برای صدور پروانهٔ صنفی برای فعالان رسانهای اعلام کرد اجرای چنین طرح نگرانکنندهای از سوی حکومت ایران، «ضربهای مهلک بر پیکر نحیف روزنامهنگاری مستقل در ایران خواهد بود.»
بیانیه کانون نویسندگان ایران را میخوانید:
برگی از تاریخ – یادی از دو رویداد در ماه شهریور: پایانی و آغازی
در سال ۱۳۶۰ جمهوری اسلامی با سرکوب و سانسور همهی جانبهی اقلیتهای عقیدتی، قومی و زبانی و آغاز سرکوب همهجانبه و سیستماتیک احزاب، سازمانها، اتحادیهها، سندیکاها و همهی تشکلهای مستقل و آزادیخواه، و با به حاشیه راندن و محرومکردن زنان از پایگاههای اجتماعی، پایهی حاکمیت خود را تحکیم بخشید و برگی سیاه و خونین از سانسور و انحصارطلبی و تکصدایی در تاریخ معاصر به ثبت رساند.
کانون نویسندگان ایران که در سال ۱۳۵۶، پس از ۷ سال فترت، دورهی دوم فعالیتهای آزادیخواهانهی خود را آغاز کرده بود تا سال ۱۳۶۰ در دفاع از آزادی بیان و اندیشه و قلم از هیچ کوششی دریغ نکرد و همواره صدای رسای آزادیخواهی بود. اما در خرداد ۱۳۶۰ مزدوران حکومت در پی تهدیدها و فشارهای روزافزون بر تمامی نهادها و سازمانهای مستقل، با اعدام ستمگرانه و ضدانسانیِ سعید سلطانپور، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، بار دیگر تیغ زهرآگینِ سانسور را در تنِ نحیف آزادی فرو کردند. در تیرماه همان سال خانهی کانون نویسندگان ایران به حکم دادستانی لاکومُهر شد و نشستها ناگزیر به خانهی اعضای کانون انتقال یافت. کانون در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۶۰ دو بیانیه منتشر کرد. یکی از آنها به دستگیری حسن حسام (عضو هیئت دبیران کانون) و زندانیشدن ابوالفضل قاسمی (یار صدیق دکتر مصدق) با طرح اتهامات جعلی اشاره داشت و از اعضای دستگیرشدهی کانون، علی کوچنانی و عنایت احسانی (نویسنده و وکیل دادگستری) و شهرنوش پارسیپور (داستاننویس)، یاد میکرد؛ همچنین از زندانیشدن اکبر ملکیان (پژوهشگر) خبر میداد که یکی دو هفتهی بعد اعدام شد.
بیانیهی دوم نیز، با لحنی محکم و بیتخفیف، به همین موارد میپرداخت و گذشته از اعدام سعید سلطانپور به اعدام محسن فاضل و محمدرضا سعادتی، اسارت مجدد حسن حسام و زندانی شدن دکتر ملکی (نخستین سرپرست دانشگاه تهران پس از سقوط شاه) و شکراله پاکنژاد (زندانی و مبارز سیاسی سرشناسِ دورهی پهلوی) اشاره داشت. بیانیهی دوم اعتراض شدیداللحن کانون را به شکنجهی معترضان، محاکمههای سریع و کشتار بیامان زندانیان سیاسی و بر باد دادن دستاوردهای جنبش انقلابیِ ایران اعلام میدارد و چنین پایان مییابد: «مردم مبارز ایران! مردم آزادیخواه جهان! جان این مبارزان و صدها و هزارها تن از فرزندان انقلابی گمنام ولی سرسخت و شکستناپذیر میهن ما اکنون در خطر است. با مبارزات افشاگرانهی خود مانع اعدام این زنان و مردان شجاع انقلابی ایران شوید. نگذارید [… ] خون این مبارزان راه آزادی را بر زمین بریزند. از زندانیان سیاسی ایران دفاع کنید».
این دو بیانیه آخرین نشانههای فعالیت کانون نویسندگان ایران بود. پس از اعدام جنایتکارانهی سعید سلطانپور، وسعت یافتن روزافزون سانسور در حوزههای گوناگون و سرکوبی که پیوسته شدیدتر میشد، رفتهرفته نشستها از نصاب افتاد و دورهی دوم فعالیت رسمی کانون نویسندگان ایران پس از چهار سالِ پُر فراز و نشیب پایان یافت.
در اواخر دههی شصت (پس از زلزلهی رودبار) جمعی از کانونیان دوباره گرد آمدند تا چراغ دورهی سوم کانون را روشن کنند. پیشنویس منشور تازهی کانون در نشست جمع مشورتی ۱۸ شهریور ۱۳۷۵ در خانهی منصور کوشان به تأیید و امضا رسید. اما دقایقی پس از به سرانجام رسیدن این کار، مأموران امنیتی وارد خانه شدند و سیزده عضو حاضر در نشست ــ رضا براهنی، هوشنگ گلشیری، محمد مختاری، غفار حسینی، فرج سرکوهی، کاوه گوهرین، روشنک داریوش، محمد محمدعلی، فرزانه طاهری، منصور کوشان، کامران جمالی، محمد بهارلو و حسن اصغری ــ را چند ساعتی بازداشت و بازجویی کردند و هشدار دادند که جلسات کانون باید متوقف شود. درنهایت نیز پیشنویس امضاشده را همراه با دیگر اسناد کانون با خود بردند. در بازداشتگاه، سیاست جدید فرهنگی حکومت از زبان سعید امامی در این جمله به نویسندگان ابلاغ شد: «تا دیروز ما گرچه مخالف بودیم اجازه میدادیم که شما به کارتان ادامه دهید. از این به بعد حق تشکیل جلسه و صحبت از کانون نویسندگان را ندارید».
اما این بار، هیچ یک از فشارها ــ از احضار و بازجویی و حبس تا محرومکردن از انتشار و اشتغال ــ و حتی عملیکردن تهدیدهای «حذف فیزیکی» نتوانست کانون نویسندگان ایران را از فعالیت باز دارد یا، چنانکه مأموران حکومت و برخی نویسندگان سستعنصر و متوهم میخواستند، آن را به نهادی وابسته بدل کند. و سرانجام، بند اول منشور کانون نویسندگان ایران که حکم خون بهای اعضای از دست رفتهی ما را دارد، همچون درفش آزادیخواهی بر تارک کانون میدرخشد.
در همین زمینه: