صفحه اینستاگرام کدکنی: استاد هنگام تشریح ماجرای عاشورا متأثر شد و گریست اما برخلاف ادعای حدادیان کلاس را ترک نکرد

سعید حدادیان، مداح درباری که اخیراً اعلام شد قرار است در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد استاد ادبیات پایداری شود در گفت‌وگویی در شبکه سه صداوسیما گفته است که در کلاسی در دانشگاه تهران «در ماه محرم در اواخر دهه ۷۰» آقای شفیعی کدکنی با اشاره به شعری از حافظ در ارتباط با واقعهٔ عاشورا به گریه افتاده و نتوانسته کلاس را «بیش از پنج دقیقه» ادامه دهد و پس از خروج او از کلاس نیز «تا مدت‌ها دانشجویان نشسته بودند و گریه می‌کردند».

ادعای حدادیان در شبکه سوم تلویزیون جمهوری اسلامی


اینستاگرام شفیعی کدکنی در توضیح گفته‌های حدادیان متنی منتشر و تأیید کرده که کدکنی مطابق ادعای حدادیانِ مداح گریسته اما برخلاف اظهارات او کلاس را ترک نکرده بلکه به تدریس ادامه داده است. می‌خوانید:

….

توجه به واکنش‌های مخاطبان گرامی و لزوم شفاف‌سازی بیشتر از آنچه با ماجرای بیتی از حافظ و داستان عاشورا در ضمن ویدیویی گره خورد، لازم بود تا نکاتی گفته شود.
دو تن از دانشجویان سال‌های دور که حالا از استادان تراز اول دانشگاه هستند و راویانی ثقه، پیام گذاشتند و فرمودند آنچه از پست شما و صحبت‌ها در تلویزیون از زبان گوینده اتفاق افتاد، مربوط است به تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۸۰.
در آن کلاس که در تالار فعلی استاد باستانی پاریزی در دانشکده تشکیل شده بود، استاد، ضمن بحث دربارهٔ قابلیت تأویل‌پذیری شعر حافظ، ماجرای روضه‌خوان پیر کدکن و استفاده از بیت
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد
در تشریح ماجرای عاشورا و اسارت اهل بیت علیهم السلام را نقل کردند.
استاد شفیعی کدکنی با خواندن این بیت متأثر شدند و گریستند.
جلسه قطع نشد، ایشان از کلاس بیرون نرفتند و به ادامهٔ بحث خود پرداختند.
دانشجویان بعد از خواندن آن بیت مدت‌ها گریستند!

.
حال این پرداخت‌های دلبخواه برای چه هدفی‌ست؟
ما چه اجازه‌ای داریم؟

هدف و فلسفهٔ انتشار و روشن‌گری جعلیات فرهنگی و ادبی، خاطره‌پردازی‌ها و انتساب مطالب دلبخواه و من‌درآوردی به بزرگان فرهنگی، جلوگیری از اتفاق ناگوار و تلخی‌ست که با درگذشت این گنجوران ملی رقم خواهد خورد. زندگی و سلوک حرفه‌ای‌شان دستمایهٔ ده‌ها داستان‌پردازی و خیال‌پردازی‌های شخصی می‌شود.
هر جماعتی با نیت‌ها و خاستگاه‌های فکری‌شان شروع به نقل خاطره و مصادرهٔ آن شخصیت به نفع خود و دستگاه فکری خود خواهد کرد؛
چنانچه در مورد بسیاری از شخصیت‌های ملی، فرهنگی و دینی این اتفاق افتاده است و کار را به داستان‌سرایی‌های سوررئال کشانده است.
وقتی در کتاب ریاضی دوم دبستان آموزش و پرورش، سال ۱۳۹۱، صفحهٔ ۷۲
برای استاد شفیعی کدکنی برادر و خواهر می‌تراشند [ایشان نه برادر دارند و نه خواهر] و خاطره‌ای جعلی از حقوق معلمی ایشان [ایشان هیچ‌وقت در مدرسه معلمی نکردند] چاپ می‌شود، ما حتماً و حتماً و بدون هیچ ملاحظه‌ای در مقابل کوچک‌ترین خاطره‌پردازی و شاخ‌و‌برگ‌دهی به ماجراهای بزرگان فرهنگی واکنش نشان خواهیم داد.
این رسانه همیشه اصالت و مرجعیت محتوایی و علمی خود را حفظ کرده است.
راضی به ظلم و هتک آبروی هیچ فردی نیست، با افتخار شعر محمدرضا شفیعی کدکنی و دیگر مطالب هم‌سو دربارهٔ سالار شهیدان را بارها و سالها منتشر کرده و ملامت‌ها، ریزش‌ها و تمسخر‌ها را به جان خریده است و اکنون این ماجرا و داوری‌اش را به مخاطبان می‌‌سپارد.
گویندهٔ محترم آن خاطره می‌تواند از خود دفاع کند و پیام بگذارد.

منبع نقل: اینستاگرام کدکنی (+)

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی