جمیله جلیل زاده (شاعر متولد اهواز (۱۳۳۵ کارشناس ادبیات فارسی که فعالیت ادبی خود را از سالهای ۱۳۵۶ آغاز کرد. تا کنون سه مجموعه شعر «رختهای دلتنگی» (نشر ثالث ۱۳۷۸)، «پیشانیم پر شده از گنجشک» (نشر افراز۱۳۹۱)، «من وقت ندارد بمیرد» (نشر گل آذین ۱۴۰۰) و کتاب داستان «اسمش چه بود و هیولای پنهان۱۳۸۲» (نشر پل ویژه ادبیات نوجوان) را در کارنامه ادبی خود دارد.
۱
خوابهای پساکرونا
راه میدوم
گاه به چترهای بیمصرف و
این همه باران، تند میشوم
حتی به صندلیهای محلی
تیپا میزنم
حتی به صندوق…
نفرین برهرکه سر میریزد
روی زمینمان!
زمین نامهای بسیار دارد
پرسشهای رنگرنگ
گفته بودم
خوابهای پساکرونا دیدهایم؟
باز باور نکن
اما رد پاهای پرنده
روی ساحل صبح افتاده
برای قایق به گِل نشسته
الفبای دیگری بخوانیم؟
به دریاهای دور و نزدیک
نامهای؟…
گفته بودم زخمه بر زخم میزنم
و آینده دیروز هم
نام هیچ پرستویی نمیشود دوباره
گفته بودی
آنقدر به جاده بدبین شدهای
میخواهی
برفها را از هرچه تابستان
که میآید برداری
۲
لطفاً
مگر برگها زندگان فردا نیستند
مگر از اول مه نبود
نیامدیم بر باد؟
با همان دستهای پیر
از حرفهایی که پیر نمیشود در ما
سلولها، سلولها…
انگار از اول در مه به دنیا آمدیم
به چشمهایم دستبند بزنید لطفا!