«دن کیشوت» چینی به زبان اسپانیایی

یک مترجم چینی به نام لین شو در سال ۱۹۲۲ دن کیشوت را از زبان اسپانیایی به چینی ترجمه کرد. او اما نه تنها کوچکترین آشنایی با زبان اسپانیایی نداشت، بلکه با هیچ زبان دیگر غربی هم آشنا نبود. لین شو با کمک دوستش دن کیشوت را به میل خود به چینی ترجمه کرد و هر آنچه مایل بود از آن کاست و بدان افزود چنانکه اثری مانند دن کیشوت اما متفاوت با آن به زبان چینی پدید آورد.

گاردین می‌نویسد تقریباً یکصد سال بعد دولت اسپانیا به بهانه چهارصد و پنحمین سالگرد درگذشت سروانتس این اثر را از زبان چینی به زبان اسپانیایی ترجمه کرده است.

  بر اساس گزارش گاردین هشت سال قبل انستیتو سروانس در پکن به نسخه‌ای از دن کیشوت چینی که در اختیار یک مجموعه‌دار بود دسترسی پیدا کرد. در سال ۲۰۱۷ پیشنهاد ترجمه این اثر توسط دولت اسپانیا پذیرفته شد و اکنون این کتاب به زبان اسپانیایی ترجمه و منتشر شده است.

دن کیشوت به زبان چینی به ترجمه و تالیف لین شو که حالا بعد از حدود یکصد سال از چینی به اسپانیایی ترجمه شده

«دن کیشوت» داستان مردی است نیمه‌دیوانه اما عدالت‌خواه که معاصر زمانه‌اش نیست. در آن زمان دوران سربلندی اسپانیا رو به اتمام گذاشته بود و ارزش‌هایی که در رمان‌های سلحشوری و ماجراجویانه تبلیغ می‌شد، به‌تدریج اعتبار خودش را از دست می‌داد. آلونسو کیخانو اشراف‌زاده‌ فقیری‌ست که در دهکده‌ی دورافتاده‌ای به نام «مانچا» زندگی بخور و نمیری دارد. او تمام اوقات روز رمان‌های سلحشوری می‌خواند و ارتباطش با جهان پیرامونش فقط از طریق این رمان‌هاست. با وجود آنکه شوالیه‌ها و ارزش‌هایی که آنها به آن اعتقاد داشتند رو به انحطاط گذاشته، اما آلونسو هنوز به ارزش‌های سلحشورانه‌ اعتقاد دارد. روزی از همین روزها که جنون بر او غلبه پیدا می‌کند، نامش را به دن کیشوت تغییر می‌دهد، نام روزیناته را برای اسبش برمی‌گزیند و تصمیم می‌گیرد زندگی یک شوالیه را در پیش بگیرد. سانچو، نوکر او از هر نظر با اربابش تفاوت دارد. دن کیشوت لاغر و بلندبالا و دیوانه و در نتیجه شجاع است. سانچو اما کوتاه‌قد است و شکم برآمده‌ای دارد و بسیار چاق و لاجرم به همان اندازه بسیار ترسوست.

در نسخه چینی، دن‌کیشوت نه یک دیوانه بلکه یک مرشد است که به گذشته‌ و تاریخ باستانی نظر دارد و هدف او حفظ سنت‌های نیاکان است. سانچو هم مرید اوست. کشیش که در نسخه اصلی تلاش می‌کند کیخانو را از جنون نجات دهد، در نسخه چینی یک پزشک خردمند است.

دن کیشوت در نوجوانی خاطرخواه دختری بوده به نام دلسینه‌آ. از این دختر جز خاطره‌ محوی ندارد. با این وجود تصور می‌کند که باید با اعمال قهرمانانه دل این زیبارو را که معلوم نیست کجاست و در چه وضعی به‌سر می‌برد به‌دست بیاورد. در روایت چینی از این داستان، دلسینه‌آ «بانوی یشم» نام دارد. یشم نام یک سنگ قیمتی در چین و هند است و گفته می‌شود هر کس که آن را به همراه داشته باشد از گزند روزگار دور می‌ماند.

در یکی از گونه‌های ادبیات پهلوانی در شرق که در ادبیات شفاهی ریشه دارد، مردی که از خصائل پهلوانی مانند جوانمردی و بی‌باکی و چیره‌دستی و اندکی هم دغل‌کاری بی‌بهره نمانده، وصف زنی را می‌شنوند و ندیده و نشناخته دل به او می‌سپرد و به قصد یافتن او و رسیدن به وصالش سر به بیابان‌های بی‌آب و علف می‌گذارد؛ خطرات بسیاری را از سر می‌گذراند و در نهایت به جای وصال آن زن، از حکمت و معرفت برخوردار می‌شود و به خدا می‌رسد.  

این نوع ادبیات در مغرب زمین هم وجود داشته و آن را «رمان‌های چوپانی» می‌خواندند. نخستین نمونه‌های «رمان‌های چوپانی» در عهد عتیق به‌دست آمده و تا قرن چهاردهم هم هنوز رواج داشته. دن کیشوت، نوشته‌ی میگل د سروانتس شکل تحول‌یافته و متکامل «رمان‌های چوپانی» در اروپاست.

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی