همزمان با برگزاری دادگاه رسیدگی به قتل جرج فلوید، سهشنبه ۲۰ آوریل/ رمان تازهای از ریچارد رایت، نویسنده شهیر آمریکایی آفریقاییتبار و مدافع حقوق سیاهان منتشر شد. این کتاب «مردی که در زیر زمین زندگی میکرد» نام دارد و درباره اعتراف اجباری است.
رایت در سال ۱۹۳۸ با انتشار اولین مجموعه داستانهای خود به نام «پسرک سیاه» که شرح زندگی دردآلود خودش بود، به عنوان یک نویسنده چیرهدست شناخته شد. «رانده شده»، «شکم ماهی»، «۸ مرد»(۱۹۶۱) و «بچههای عمو توم» (۱۹۳۸) همه درباره تبعیض نژادی از آثار مهم نویسندگان سیاهپوست آمریکا به شمار میآیند.
در سال ۱۹۴۱ ریچارد رایت پیشنویس «مردی که در زیرزمین زندگی میکرد» را برای ویراستار خود فرستاد. انتشارات «هارپر اند برادرز» اما رمان را رد کرد. بخشی از این رمان بعدا به صورت یک داستان کوتاه منتشر شد اما نسخه اصلی آن منتشر نشده است.
رایت در این اثر داستان مرد سیاهپوستی به نام «فرد دنیِلز» را روایت میکند که پلیس او را بازداشت میکند، در بازداشتگاه کتک میخورد و شکنجه میشود و آزار میبیند با این قصد که به قتل یک زن و شوهر سفیدپوست به طور دروغین اعتراف کند. او اما فرار میکند و به فاضلاب میگریزد و از معابری عبور میکند و به یک کلیسا وارد میشود و از طریق زیرزمین به برخی از امکانات لازم برای ادامه زندگی دسترسی پیدا میکند. دنیلز سرانجام به روشنایی روز برمیگردد و مشتاق است که تجربهاش را با دیگران در میان بگذارد اما نتیجهای جز بیتفاوتی انسانها و بیرحمی آنها عایدش نمیشود.
ریچارد رایت در سال ۱۹۶۰ هنگامی که تنها ۵۲ سال سن داشت بر اثر حمله قلبی درگذشت. انتشار این کتاب بهویژه در سال ۲۰۲۱ با توجه به برگزاری دادگاه رسیدگی به قتل جرج فلوید معنای ویژهای پیدا میکند.
به گزارش سی ان ان هیأت منصفه دادگاه شهر هنپین جلسه دادرسی درباره درک شووین، افسر پلیس متهم به قتل جرج فلوید را عصر دوشنبه ۱۹ آوریل/۳۰ فروردین به پایان رساند. مشخص نیست هیأت منصفه ۱۲ نفره چه زمانی رای خود را اعلام میکنند اما پیشبینی میشود جلسه شور و مشورت صبح سهشنبه از سر گرفته شود و در نهایت حکم بر گناهکاری یا برائت درک شووین صادر شود.
نیویورک تایمز مینویسد «مردی که در زیر زمین زندگی میکرد» ۷۸ سال قبل از ماجرای قتل جرج فلوید نوشته شده است. بر همین اساس در این رمان ریچارد رایت بیش از هر نویسنده سیاهپوست دیگری در آمریکا به رابطه پر تنش پلیس و سیاهان برای درک ابعاد نژادپرستی توجه کرده است.
منتقد نیویورک تایمز مینویسد تراژدی در این داستان این نیست که دانیلز را به اعتراف اجباری وارمیدارند. اصل تراژدی در این است که دانیلز در همان نخستین برخورد با پلیس مجبور می شود هویت خود را انکار کند:
«در هر اعترافی یک دروغ نهفته است. در یک اتاق کوچک که بسیار به یک سلول شباهت دارد و با دستبند حس زندان را به فرد القا میکند، یک متهم هر چیزی را که از او بخواهند تصدیق میکند فقط با این امید که به جهانی که از او هر دم دورتر میشود بازگردد.»
اعتراف اجباری در ایران یک پدیده شناخته شده است. در سال ۱۳۷۵ اعترافات تلویزیونی سعیدی سیرجانی، عزتالله سحابی، غلامحسین میرزاصالح و شمار دیگری از دگراندیشان در برنامه تلویزیونی هویت پخش شد. از آن زمان تاکنون دانشجویان تحولخواه، وبلاگنویسان، فعالان کارگری، گروهی از فعالان محیطزیست و شماری از اعدامیان از جمله محمد ثالث و همینطور دستگیرشدگان ترور دانشمندان هستهای وادار به اعترافات اجباری شدهاند.
در نمایشنامه «چهارراه» بهرام بیضایی یکی از دو قهرمان داستان مجبور به اعتراف جلوی دوربین میشوند.
بیشتر بخوانید: