«عجایب یاد»، سروده‌‌های امیر حکیمی در نشر آسمانا

انتشارات آسمانا کتاب تازه‌ای از امیر حکیمی، نویسنده و شاعر را منتشر کرده است. اطلاعیه آسمانا درباره این کتاب و در معرفی نویسنده‌اش را می‌خوانید:

عجایب یاد

کتاب «عجایب یاد»، اثر امیر حکیمی سروده‌های شاعری‌ست که به گواه بیش از دو دهه کار و بار نویسندگی، تصحیح و بازیابی متون، و مقالات متعددی که نوشته است، کاوشگر فعال تاریخ شعر، و تاریخ معاصر ایران، است. او به بازیابی و تقویت سنت‌های متعدد و زیبایی‌شناسی‌های به حاشیه رانده‌شده‌ی شعر ایران پرداخته و همچنین به کاوش در شیوه‌های مختلف سرکوب و راه‌های بازیابی صداهای تجددپرور در ایران معاصر اقدام کرده است. در ادامه این کوشش‌ها، اثر اخیر او «عجایب یاد»، تجربه‌ای چشمگیر در ایجاد گفتگو بین شعر و تاریخ به عنوان دو ژانر نوشتاری و کوششی برای ساختن شعر در زمینه‌ای تاریخی، با دیدی تاریخی و در گفتگو با متون تاریخی‌ست. نویسنده به سنت‌های شعری که با انها گفتگو می‌کند، و یا از گفتگو با انها می‌پرهیزد آگاه است. «عجایب یاد» موضوع‌های متعددی را هم در سطح اجرای شعر تاریخی و هم در سطح نقد آن به پیش می‌آورد: رابطه روایت با شعر چیست؟ رابطه روایت با تاریخ چیست؟ تاریخِ زبان چگونه در شعر تاریخی بروز می‌یابد؟ آیا می‌توان شعر تاریخی را به گونه‌ای نوشت که به کوتاه‌شدگی تاریخی منجر نشود؟ آیا شعر تاریخی لاجرم به برساختن فراروایت‌هایی در شعر منجر می‌شود؟ آیا شعر می‌تواند به شناخت تاریخی ما از احساسات شاعرانه و دلنگرانی‌های انسانی یاری برساند؟ آیا شعر می‌تواند تاریخ حواس ما را مستند کند؟ مثل موزه‌ای که تاریخ درد یا فریادهای تجدد را حفظ و منتقل می‌کند؟

نسبت شعر و تاریخ موضوع شعرها و نقدهای ادبی متفاوتی در دوره معاصر بوده است. برخی از آغازگران شعر مشروطه‌ی فارسی، از قبیل میرزا آقاخان کرمانی، به کاربست شعر برای تاریخ‌نگاریِ بدیل اقدام کردند. نثر تاریخ‌نویسی، از جمله نثر اثاری چون «تاریخ بیهقی» الهام‌بخش برخی از جریان‌های شعر نوی فارسی شد. جز این‌ها، شعر نو گاهی برای به دست دادن روایتی شاعرانه از تاریخ معاصر و یا برساختن تاریخی استعاری برای دردها و رنج‌های مردم ایران به کار گرفته شده است. شعر معروف احمد شاملو «جخ امروز از مادر نزاده‌‌ام» (۱۳۶۳) نمونه‌ای از کوشش‌های شاعرانه برای برپا کردن یک تاریخ استعاری درد است. مواجهه شاملو با تاریخ ایران موضوع نقدهای متعددی منجمله نقد رضا براهنی در کتاب «خطاب به پروانه‌ها» (۱۳۷۴) و نقد رضا فرخفال در کتاب «حضرت راز وطن» (۲۰۰۷) بوده است. در نقد اشعاری که به مساله تاریخ پرداخته‌اند رویکردهای متفاوتی قابل ردگیری ست. برای مثال براهنی در نقد شعر مورد اشاره از شاملو می‌نویسد: «این شعر روایت تاریخ ما از دیدگاه شاملو است، و استعاره‌ها مو به مو به توازی حرکات تاریخ در شعر کاشته شده است. این شعر چنان تعمدا تاریخی است که شک نداریم شاملو این شعر را ساخته است». از نظر براهنی مشکل این شعر در «فراروایت» آن است. او در ادامه می‌نویسد: «و آن فراروایت گرفتاری اجتماعی و تاریخی ماست. شاملو در بسیاری موارد شعرش را با انطباق با آن روایت بزرگ‌تر، آن گرفتاری اجتماعی و تاریخی ما، می‌گوید». رضا فرخفال در نقد شعر شاملو می‌نویسد: در اینجا «نه با روایتی شعری از تاریخ یک سرزمین که با جغرافیایی موهوم از یک غربت در شعر سرو کار داریم». فرخفال ایراد دیگری را نیز بر تاریخ در این شعر وارد می‌داند: «در زنجیره‌ی تداعی‌های این شعر به صورت تلمیح‌هایی به یک تاریخ، می‌بینیم که تکه‌ای، یا تکه‌هایی از این تاریخ، از خاطره راوی حذف شده و سخنی از آن به میان نمی‌آید». اشاره فرخفال به غیاب تاریخ پیش از اسلام در شعر شاملوست. این دست پیشینه‌های اجرایی و نظری در حوزه شعر تاریخی و نقد آن و تلاش‌های نظری و ادبی برای ایجاد گفتگو بین شعر و تاریخ زمینه‌های فکری حاصل‌خیزی هستند تا با بسط دادن آن‌ها به خوانش اثر امیر حکیمی و قضاوت درباره‌ی کوشش او بپردازیم.

«عجایب یاد»، فرصتی‌ست دوباره برای تامل بر رابطه شعر و تاریخ، به فراخواندن بازنگری در زبانی که با آن تاریخ نوشته می‌شود، بازیابی زبانِ تاریخی و فراخواندن سایه‌های گذشتگان برای دیداری نامطئن با آن‌ها در کوچه‌های آتش‌گرفته‌ی امروز.

امیر حکیمی خود را در کانال تلگرامی‌اش چنین معرفی می‌کند:

«من، امیر حکیمی، دانش‌آموختۀ فلسفه، متولد ۱۳۶۰ در تهران هستم. از سال ۲۰۰۱ میلادی تا امروز وبلاگ نوشته‌ام. کارم نوشتن است، شعر، داستان و پژوهش ادبی‌انتقادی. هرگز در این سال‌ها مگر یکی دو بار، نوشته‌هایم را جز در اینترنت منتشر نکرده‌ام. باورم، از روزی که پهنۀ اینترنت را در برابر خود دیدم و همچنان، این بوده است که در جایی که می‌شود آزادانه بود، چرا به قید و بندهای بیرون تن درداد، منت ناشر و ارشاد را کشید؟ پس پافشارانه بر این رای مانده، تاکنون سه مجموعۀ داستان:

«جغرافیای سگ»(۱۳۹۰)

«جهان پوستی»(۱۳۹۱)

«جام، خاکستر و گوشت»(۱۳۹۲)

همچنین دو مجموعۀ شعر:

«دو دفتر: ایراکلی و دفتر ضلال»(۱۳۹۳)

«تمثیل موسا و عصا»(۱۳۹۳)

و یک مجموعۀ روزنگاشت ۱۳۸۸:

«چون جان آذر خرداد زآذر خرداد»(۱۳۹۴)

در چارچوب کتاب الکترونیکی، منتشر کرده‌ام. دیگر اینکه در این کمابیش دو دهه، چند وبلاگ جداگانه در زنجیرۀ do-l ساخته‌ و در آنها، به فراخور خواست و تعریف هر کدام متن‌ها و نوشته‌هایی بازسپاری و انباشت شد. نخست صفحۀ اصلی «دوـ ال» راه‌اندازی گردید که در آن شعرها، داستان‌ها و یادداشت‌هایی به قلم نگارنده، منتشر شده‌اند. دیگر «کتابخانۀ دوـ‌‌‌‌ال» است که در ۱۳۸۴، برای بازسپاری و بازچاپ کتاب‌هایی که دیرزمانی دیگر در دسترس نبودند و فراموش شده در گوشه‌های کتابخانه‌ها خاک می‌خوردند، جوانه زد. در این پروژه نزدیک به ۵۰ عنوان کتاب شعر و داستان‌ درگذشته (با تمرکز بر دهۀ چهل و پنجاه خورشیدی) شناسایی، گردآوری و در قالب کتاب الکترونیکی (پی‌دی‌اف) از نو بازتایپ، و صفحه‌بندی‌شده، همرسانی همگانی شد. صفحۀ دیگر، نام «پرسه در مشروطه» بر پیشانی دارد و در آن متن‌ها و نوشته‌های درجه اول از نویسندگان، روشنفکران، کوشندگان و روزنامه‌های دوران انقلاب، همچون میرزا فتحعلی آخوندزاده، ملکم‌خان، یوسف‌خان مستشارالدوله، دهخدا و دیگران، به همراه پیوست‌ها و افزوده‌هایی روشنگرانه، بازسپاری شده‌اند. دیگر از اینها، صفحه‌ای است ویژۀ آثار منثور نیما (یوشیج)، چه آنها که در تئوری نوشته و چه نامه‌های او، تایپ شده و جدا جدا با پانوشت‌های افزودۀ آگاهی‌بخش اگر نیاز بوده است.»

حکیمی در مقدمه‌ی خود بر کتاب «عجایب یاد» می‌نویسد: «عجایب یاد»، در چهار بهره، گردآمده از قطعه‌هایی است که بین سال‌های نودوپنج تا نودونه ساخته شده‌‌اند. نگارنده در این سال‌ها در بازخوانی تاریخ مشروطه تا ملی شدن نفت به شالودۀ طرح «عجایب یاد» رسید، دفتری برساخته از یادها، در شگفت‌نمایی وام‌دار «عجایب‌نامه‌»های کهن، از ایستگاه کمابیش یک‌ سده پس از رویدادها.

علی فومنی، شاعر و کارگردان تئاتر، در یادداشتی بر این کتاب می‌نویسد:

«اگر مقاومتِ انسان در برابرِ قدرت، همان مقاومتِ یاد باشد در برابرِ فراموشی، شاید بازنماییِ چنین این‌همانیِ فرّاری در شعر است که عجایب یاد را عجایبِ یاد می‌کند. این فراخوانِ محتوم، بازخوانیِ سرگذشت نیست، رویاروییِ سرگذشت است با سرنوشت که یاد را از یاد می‌گیرد و بازمی‌زاید. تلاقیِ سرگذشت و سرنوشت، به راه رفتنِ غَواص روی آب می‌ماند. اما غین از غَواص می‌رود، واو و الف و صاد می‌روند، آن‌چه از غَواص می‌ماند یک فتحه است. فتحه روی آب راه می‌رود و پنج‌لولِ روسیِ میرزا رضا روی آب می‌آید، آخرین خربزه‌ای که میرغضب به او خورانده هم. فتحه روی آب راه می‌رود و درختِ نسترن از آب می‌روید، سرِ بریده‌ی میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و خبیرالملک هم. فتحه روی آب راه می‌رود و عین‌القضات از آب می‌روید، تکه‌تکه‌های روح‌القدس را می‌آوَرَد. فتحه روی آب راه می‌رود و میرزا جهانگیرخان از آب می‌روید، در صور می‌دَمد. فتحه روی آب راه می‌رود و فریادِ شیخ محمد خیابانی موج می‌تَنَد: زنده باد تفریق! زنده باد تخریب!… فتحه روی آب راه می‌رود و آب، جشنِ بلوغِ متین‌السلطنه می‌شود، باغِ خونیِ کلنل محمدتقی‌خان می‌شود، شامِ اضطرابِ تقی رفعت. فتحه روی آب راه می‌رود و میرزاده‌ عشقی از آب می‌روید، پنج روز عید خون می‌گیرد، مرا ببوس می‌گوید… و این‌ها همه، در همان بهره‌ی نخست است، در همان عجایب یاد، تا خود طبیعت بی‌جان چه کند با روزگارِ نفط و عشق در روزگارِ نفط…»  

«عجایب یاد» را انتشارات آسمانا (تورنتو) در ۱۲۴ صفحه منتشر کرده است.

تهیه کتاب

بیشتر بخوانید:

«کهکشان خاطره‌ای از غروب خورشید ندارد» از مهدی گنجوی در نشر آسمانا

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی