استعفای دسته‌جمعی اعضای هیئت مدیره و بازرسانِ کانونِ نمایش‌نامه‌نویسان و مترجمان تئاتر ایران در همراهی با انقلاب نوین مردم ایران

کانونِ نمایش‌نامه‌نویسان و مترجمان تئاتر ایران

اعضای هیئت مدیره و بازرسانِ کانونِ نمایش‌نامه‌نویسان و مترجمان تئاتر ایران برای اعتراض به مدیریت کلانِ فرهنگی و هنری کشور، وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت‌ هنری و اداره کل مرکز هنرهای نمایشی، عملکردِ خانه‌ی تئاتر و در همراهی با مردم ایران در موقعیت انقلابی کنونی، هم‌صدا با هم و در یک اقدام هماهنگ استعفا دادند. آن‌ها در استعفانامه خود نوشته‌اند:
«ما ندای حق‌خواهی و مظلومیتِ کُردها خواهیم بود به آمده‌گان؛ تنهایی و بی‌پناهیِ بلوچ‌ها را گواه خواهیم شد به نیامده‌گان؛ ما ضرب و شتمِ دانشجویان و محاکمه‌ی دردناکِ آنان، و معصومیت‌های از دست رفته‌ی این سرزمین را قصه‌ها خواهیم نوشت.»
هیئت مدیره و بازرسان کانون نمایش‌نامه‌نویسان و مترجمان تئاتر ایران عبارت‌اند از: حمیدرضا نعیمی، بهزاد صدیقی، جواد عاطفه، رحیم رشیدی‌تبار، آرام محضری، شهرام احمدزاده، ندا قربانیان، سمیه نصرالهی، مریم منصوری.

متن استعفای اعضای هیئت مدیره و بازرسانِ کانونِ نمایش‌نامه‌نویسان و مترجمان تئاتر ایران

دورِ فلکی یک‌سره بر مَنهَجِ عدل است

خوش باش که ظالم نَبَرد بار به منزل…

و ما تباه شدیم؛ چرا که دولت‌ها یکی پس از دیگری آمدند و گِرِهی از این کلافِ سر در گمِ مدیریتِ فرهنگی باز نشد. به‌راستی از تئاترِ ایران چه مانده است؟ از هنرِ درام‌نویسی و بالنده‌گیِ آن در این مرز و بوم‌ چه مانده است؟ از شرافت و آزاده‌گی و حق‌خواهی چه مانده است؟ ما چه داریم که به آینده‌گان بسپاریم؟ مدیرانِ کوچک و کم‌لیاقت یکی پس از دیگری می‌آیند، دروغ می‌گویند، جشنواره‌های بی‌خاصیت برگزار می‌کنند، آمارِ کذب می‌دهند، چند صباحی مدیریت می‌کنند و سپس می‌روند. از دولت و مراکزِ وابسته به دولت هم امیدی نیست؛ چرا که آنان حافظانِ وضعِ موجودند. دل‌خوش بودیم به خانه‌ی قشنگ‌مان، خانه‌ای که پول در آن اهمیتی نداشته باشد، خانه‌ای که با حقِ عضویتِ اعضایش اداره شود تا زبان‌مان برای فریاد زدن و اعتراض کردن دراز باشد، خانه‌ای که دروغ‌گویان و مدیرانِ پوشالی را به کنار زده یا به پاسخ گویی وادارد، که متأسفانه این‌گونه هم نشد. ظاهراً حفظ چهاردیواریِ این خانه از اوجبِ واجبات است. مهم نیست که خُنثا و بی‌خاصیت باشد، مهم آن است که صرفاً باشد تا روزگاری که همه چیز خوب شود.

شرحِ حال و احوالِ کانون‌های این خانه هم از وقایعِ داخلِ این خانه جدا نیست. انفعال تا مغزِ استخوانِ ما و اعضای ما نفوذ کرده است.

در این روزگارِ تلخ‌تر از زهر، ما مردمانِ معترض و حق‌خواه را دیدیم، خیابان‌ها را دیدیم، دانشجویان و دانشگاه‌ها را، ورزشکاران و هنرمندان را، و کودکانِ معصوم و قربانی را دیدیم که کامی از دنیا و زندگی نچشیده، راهیِ وادیِ هفت‌هزارساله‌گان شدند.

ما گفتار و رفتارِ مسئولانِ دولتی و نمایندگانِ مجلس را هم شنیدیم و دیدیم، و شدتِ سرکوب نیروهای قهریه را…

ما شاهدانِ تاریخیم؛

ما ندای حق‌خواهی و مظلومیتِ کُردها خواهیم بود به آمده‌گان؛ تنهایی و بی‌پناهیِ بلوچ‌ها را گواه خواهیم شد به نیامده‌گان؛ ما ضرب و شتمِ دانشجویان و محاکمه‌ی دردناکِ آنان، و معصومیت‌های از دست رفته‌ی این سرزمین را قصه‌ها خواهیم نوشت.

ذاتِ درام‌نویسی اعتراض است. اساساً تئاتر هنری اعتراضی است که تنها با مردم معنا و حیات دارد نه با حکومت‌ها و دولت‌ها. حال آن‌که ما از همراهی با مردمِ مظلوم‌مان منع می‌شویم؛ از انتشار یک بیانیه‌ی ساده که در آن از نیروهای انتظامی خواستارِ عدمِ خشونت علیه معترضان هستیم موردِ بازخواست و امر و نهی قرار می‌گیریم.

و هزاران دردِ نگفته‌ی دیگر، از نبود شأنیتِ حرفه و تداومِ کار و فعالیت و معیشت گرفته تا اختناق و سانسور و…

بنابر شرح مختصری که مطرح شد، برای اعتراض به مدیریت کلانِ فرهنگی و هنری کشور، وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت‌ هنری و اداره کل مرکز هنرهای نمایشی، عملکردِ خانه‌ی تئاتر، و با توجه به شرایط فوق که نمی‌توان از حقوق اعضای کانون حمایت کرد، هیئت مدیره و بازرسانِ کانونِ نمایش‌نامه‌نویسان و مترجمانِ تئاتر ایران در همراهی با مردمِ بزرگ و شریفِ ایران استعفای خود را از مدیریت آن کانون اعلام می‌دارد.

ظلمتِ شب را

شانه‌ی دلدار می‌باید

که نیست…!

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی