بانگ‌نما: در سوگ مسعود احمدی

از فروردین ۱۳۹۸ که مسعود احمدی در حین عبور از خیابان در نزدیکی خانه‌اش در شهر زیبا با اتومبیل برخورد کرد و در پی آن به دلیل خونریزی مغزی به اغما رفت، تا روزی که پس از چند ماه مراقبت‌های پزشکی هوش و حواس خود را بازیافت و در تماسی تصویری برای نخستین بارپس از تصادف با او حرف زدم و به بهبودی کاملش امیدوار شدم تا زمانی که به تدریج ضعف و ناتوانی بر او چیره شد، بارها دیدارها و گفت‌و‌گوهای خود را با او در ذهن مرور کردم. تلاش کردم تصویری راستین از او در ذهنم بایگانی کنم. تصویری که کمتر تحت تأثیر رابطه‌ی شخصی من با او باشد، از اغراق و مبالغه تهی باشد و بتوانم – اگر بیش از او زنده ماندم- او را با آن به یاد آورم.

اما مگر می‌شود شناخت شخصی و بلاواسطه را به کناری نهاد و به چهره‌ی عمومی فردی که او را چنین نزدیک می‌شناخته‌ایم بسنده کرد؟

مسعود احمدی، آن گونه که من می‌شناختم، انسان پاکیزه‌ و شرافتمندی بود. به اصولی باورمند بود و بر آن‌ها ایستادگی می‌کرد. قضاوت‌گر بود و ای بسا برخی قضاوت‌هایش سختگیرانه و یا حتی نامهربانانه بود. در شعر وسواسی بی‌حد داشت و بر سر هیچ واژه‌ای مماشات نمی‌کرد. قدرشناس و بزرگوار بود، هم نسبت به آنان که به او چیزی آموخته‌بودند و هم نسبت به جوانانی که در آن‌ها ذوق و استعدادی سراغ می‌کرد. بسیار مبادی آداب اما بی‌تعارف بود و به همین دلیل گاهی گوشت‌تلخ به نظر می‌آمد.

اما آنان که چون من بخت این را داشتند که با او معاشرت کنند تایید خواهند کرد که قلبی سرشار از مهر داشت. هر بار سخن از شعر و شاعری می‌رفت به تاکید می‌گفت که شاعر باید سخاوتمند باشد، گشاده‌ دست و گشاده‌دل. سخاوت در ذهن او مفهومی فراتر از معنای رایج آن داشت. در تعریف او سخاوت نوعی انبساط جان، گشادگی خاطر، و وسعت نظر بود.

اکنون او از این جهان درگذشته است. شاعر بسیار شعرهای خواندنی، شعرهایش را گذاشت و تن سپرد.  

علیرضا آبیز

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی