تغییر زاویه دید از «من» به «او» در داستان «غازها و اردکهای آوازخوان» محمدعلی با چرخش سر قلم اتفاق میافتد.
چکیده:
تغییر زاویه دید از «من» به «او» در داستان «غازها و اردکهای آوازخوان» نوشته محمد محمد علی با مهارت و با چرخش سر قلم اتفاق میافتد: یک ویژگی منحصر به فرد.
تغییر زاویه دید از «من» به «او» بدان معنی است که نویسنده میخواهد مرزهای واقعیت را در «واقعیت داستان» جابجا کند. زیرا او نه در کنار سیاستپیشگان بلکه همواره در کنار کسی ایستاده است که در مناسبات قدرت قربانی شده است. نویسنده با جابجایی نظرگاه، میکروفن را جلوی دهان قربانی میگیرد و زاویه دوربین را روی او تنظیم میکند.
با تغییر زاویه اول شخص مفرد به سوم شخص نویسنده میتواند هم بخشی از دنیای داستان باقی بماند و هم در سرنوشت شخصیتهایش مداخله کند و این یعنی: افزایش اتوریته نویسنده. در روزنامهنگاری اینکار به ضرورت تظاهر به بیطرفی به سادگی میسر نیست.
جابجایی «من» با «او»/ اول شخص با سوم شخص با توجه به مسأله «اتوریته» از موضوعات مهم در داستاننویسی معاصر در جهان است. مهم است به این دلیل که حدود اختیارات یک داستاننویس در متن را مشخص میکند. داستان «غازها و اردکهای آوازخوان» از محمد محمد علی، یک داستان نمونه درباره نقشآفرینی یک داستاننویس در مقام یک گزارشگر است.
یکی از چالشهای روزنامهنگاری مسأله «بیطرفی» است که میبایست حدود اختیارات گزارشگر را مشخص کند. گزارشهایی که در رسانههای خبری میخوانید معمولاً از زاویه «دانای کل محدود به ذهن» روایت میشوند در این معنا که گزارشگر ظاهراً به عنوان یک شخص بیطرف در صحنهای که سیاستپیشگان تدارک میبینند، زاویهای را انتخاب میکند، از آن زاویه به موضوع ورود میکند و معمولاً در قالب «هرم وارونه» گزارشی از صحنه همراه با اطلاعات زمینهای ارائه میدهد. برای اینکه تظاهر به بیطرفی کامل شود، معمولاً حرف مخالفی را هم در متن میگنجانند. پرده اول نمایش، آن نخستین خبر از زنجیره به هم پیوسته یک گروه خبری به پایان میرسد. معمولاً در ازای یک نویسنده چهار چشم هم هستند که به عنوان «نمونهخوان» یا «ویراستار» او را زیر نظر دارند. درباره حدود اختیارات «نمونهخوان»/ ویراستار» باید گفت:
«فقط یک نانویسنده/نویسا در پی اختیاراتی است فراتر از متن. نویسنده به خوبی میداند که اتوریتهاش با متن آغاز میشود و با متن هم به پایان میرسد. این اتوریته که با انتخاب زاویه دید آغاز میشود آنقدر دلپذیر است که دیگر باقی مسائل مهم نیست.»
تظاهر به «بیطرفی» روزنامهنگاران در دنیای داستاننویسی نام دیگری دارد: «توهم واقعیت». از این نظر به گمانم داستاننویسان به ضرورت صادقتر از روزنامهنگاراناند. داستاننویس هرگز مدعی «بیطرفی» نیست. از گفتههای محمد محمد علی است:
« کار و هنر نویسنده پس از اتمام کار مستندسازان شروع میشود و بیشک دخالت در آن است. دخالت نه به معنای مخدوش کردن تاریخ، بلکه تلاش برای بالازدن پردههای پنهان همان مستندها تا از دل و درون مستندها چیز دیگری بیرون بکشد.»
«دخالت» در روند داستان به قصد «بالا زدن پردههای پنهان» با انتخاب زاویه دید آغاز میشود و حدود اتوریته یک نویسنده و نسبت او با شخصیتهایش را هم رقم میزند: داستان «غازها و اردکهای آوازخوان» از منظر «اول شخص مفرد» آغاز میشود. نویسندهای با یک دستگاه ضبط صوت خود را در مقام یک گزارشگر روی صحنه میآورد که سرگذشت خانواده خسرو رجبی را از دریچه چشم و از زبان خانم ونوس متقی، همسر او بیان کند. به زودی اما نقش نویسنده کمرنگ میشود، کمکم در تاریکی فرومیرود و از آن پس صدای خانم ونوس متقی روی صحنه طنین میاندازد. اکنون اوست که سخن میگوید:
«… خواهش کردم برود سر اصل مطلب. گفت “اصل مطلب شما هر چه باشد، اگر ببینم رجبی میافتد تو دردسر هرچه گفتهام پس میگیرم. حتی رقص و آواز غازها و اردکها را که هنوز نمیدانم چی به چی شده انکار میکنم. چه برای خوانندگان شما خندهدار باشد چه گریهدار، گردن نمیگیرم. جزو عجایب المخلوقاتست که غازها و اردکهای پر کنده یک کاره بیایند سر وقت آدمی مثل من که زن توی خانهام. کمی رکگو و سرتق بود، ولی عصیانگر و ضد انقلاب نبود. نه این که شوهرم ست میگویم، نه.»
و سپس داستان به همین منوال ادامه پیدا میکند.
تغییر زاویه دید از «من» به «او» بدان معنی است که نویسنده میخواهد مرزهای واقعیت را در «واقعیت داستان» جابجا کند. زیرا او نه در کنار سیاستپیشگان بلکه همواره در کنار کسی ایستاده است که در مناسبات قدرت قربانی شده است. نویسنده با جابجایی نظرگاه، میکروفن را جلوی دهان قربانی میگیرد و زاویه دوربین را روی او تنظیم میکند. اکنون اوست که سخن میگوید.
در رمانهای دنبالهدار قرن نوزدهمی پیش میآمد که به خواست خوانندگان، نویسنده در سرنوشت شخصیتها دست میبرد. در داستانی که با ضمیر اول شخص مفرد روایت شده باشد، تحریف سرنوشت شخصیتها بدان معنی است که نویسنده باورپذیری داستان را به مخاطره بیندازد. اما با تغییر زاویه اول شخص مفرد به سوم شخص میتواند هم بخشی از دنیای داستان باقی بماند و هم در سرنوشت شخصیتهایش مداخله کند و این یعنی: افزایش اتوریته نویسنده. در روزنامهنگاری اینکار به ضرورت تظاهر به بیطرفی به سادگی میسر نیست.