
محمدعلی اسلامی ندوشن، شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم، حقوقدان و پژوهشگر نامدار ایرانی درگذشت.
او در سال ۱۳۰۳ در ندوشن متولد شد، از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و از دانشکده حقوق دانشگاه سوربن فرانسه دکترای حقوق بینالملل دریافت کرد و سپس در بازگشت به ایران چند سالی در سمت قاضی دادگستری مشغول به کار شد اما بعد به تدریس حقوق و ادبیات در برخی دانشگاهها و آموزشگاههای عالی از جمله دانشگاه ملی، مدرسه عالی ادبیات، مدرسه عالی بازرگانی و مؤسسه علوم بانکی روی آورد. در سال ۱۳۴۸ به دعوت فضلالله رضا (رئیس وقت دانشگاه تهران) به همکاری با دانشگاه تهران دعوت شد و براساس تألیفاتی که در زمینه ادبیات انتشار داده بود، جزو هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قرار گرفت و تدریس دروس «نقد ادبی و سخنسنجی»، «ادبیات تطبیقی»، «فردوسی و شاهنامه»، «شاهکارهای ادبیات جهان» را در دانشکده ادبیات، و تدریس «تاریخ تمدن و فرهنگ ایران» را در دانشکده حقوق بر عهده گرفت و تا سال ۱۳۵۹ که به انتخاب خود از دانشگاه تهران بازنشسته شد، به این کار اشتغال داشت.
علاوه بر انواع مقالات و پژوهشها و سفرنامهها ندوشن چندین کتاب شعر و دو داستان هم منتشر کرده است: داستان «افسانه و افسون» (با نام مستعار م. دیدهور، تهران: جوانه، ۱۳۴۵) و مجموعه داستان «پنجرههای بسته» (تهران: توس، ۱۳۵۷). ندوشن در مصاحبهای گفته است:
«در داستاننویسی چند آزمایش کردهام، ولی وزنه اصلی کار قلمی من بر مقاله بوده است. دو داستان از من به نامهای “آینده” و “زندگی” در مجله “پیام نو” که سردبیری آن با بزرگ علوی بود چاپ شد و یکی از آنها هم بلافاصله به روسی ترجمه شد. آن را پیش از طبع به صادق هدایت نشان دادم. خواند ولی حرفی نزد. عادت نداشت که از چیزی تعریف کند.»
او درباره هدایت گفته بود:
«هدایت مرا هشیار کرد که نسبت به سبکسریهای زمان، تعینهای مقامی و بعضی تفرعنهای ادیبانه و روشنفکرمآبانه و خلاصه هر چه بوی دروغ و قلب از آن بیاید، به چشم بیاعتنایی یا تحقیر بنگرم…»
نخستین کتابی که از ندوشن منتشر شد، ترجمه «پیروزی آینده دمکراسی»، نوشته «توماس مان» نویسنده معروف آلمانی بود. این کتاب دو بار چاپ شد، ولی چاپ سوماش در «انتظار مجوز» مانده است. ندوشن درباره اهمیت فرهنگ گفته است:
«و اما فرهنگ، که طی این پنجاه سال همواره حرفش را به میان آوردهام، اهمیتش در آن است که یک کشور باید با مردمش به راه برده شود، و مردم باید با فرهنگشان به راه برده شوند. اگر یکی بلنگد، دیگری هم میلنگد، و آنگاه به قول سعدی:راهی به سوی عاقبت خیر میبرد / راهی به سوء عاقبت، اکنون مخیری»