محمدعلی قیصرنیا، متولد ۱۳۵۶ در خوزستان و شاعر دو مجموعه شعر «گربهها گربههای سابق نبودند» و
«لغت پر رنگ و قرائتهای جسمانی»
اردیبهشت
ساعت به سعد است و
آفتاب به دراز دّرًهها
رعایتیای دلبر با من از سّرِ کِردار
که غّلت میزنم به جاده وآرامم نمیکند خاک
پّشًهگی مکن بر درِ منای غریب
تا باریک شوم به تو و
تو عود بسوزان به بوی کمرم
کآنچه را به بّرکّتِ این موی نجس بر من رفته
تو بر کف دستت قرائت کن
از آنچه شنیدی وراندی به پوست
تمام ساعات من
ساعات خوش من برای تو
وهرچه ساعت بد
بسته به مچم باد
گلهای کولی وار
بر چفت دندانم گرهی بیمار افتاد
رانم به مهمیز تو از هم پرید
من به جستجوی خود نخواهم خاست
چرا که بر آن سّرو سِرُ
با آوازهای من شتران صحرا از بیخ میلرزند
همچنان که شِنهای روان اعصابم را میپُخت
همیشه
با زنانی از آن قبیل به گِل نشستهام
و همیشه قبایم به چوب رّخت یکی از آنان گیر میکرد
چه دهانی و چه اطرافی
در آن بد و بدترینِ بدِ تابستان
وقتی موهای سرم سِفت میشدند
بر بستر تُشک
ماری به ستارهای دنبالهدار لگد میزد.