آلمودنا گراندز، نویسندهی مهم و مورد احترام و توجه اسپانیا، متولد ۷ مه ۱۹۶۰ در ۲۷ نوامبر ۲۰۲۱ درگذشت. فرازهایی از زندگی لولو نخستین رمان اوست که در ۱۹۸۹ منتشر شد: این رمان دربارهی نیاز تنکامخواهانه پس از تقوای اخلاقی ریاییِ دوران دیکتاتور فرانکوست؛ رمانی موفق و پرفروش (بیش از یک میلیون نسخه) که به بیش از ۱۹ زبان ترجمه شد و بر اساس آن فیلم نیز ساخته شد. گراندز در رمانهای دیگرش بیشتر به رنج و درد دوران پس از جنگ داخلی اسپانیا پرداخته است. جنگی که چپها و جمهوریخواهان شکست خوردند. فرازهایی از زندگی لولو را کوشیار پارسی در دست ترجمه دارد. پارسی درباره این رمان به بانگ میگوید:
«داستانی که خوب روایت شده است، اما هنوز و در دومین دههی سده بیست و یکم نیز انگیزانندهی بحث و جدل. اگر روایت خوب نداشت، الفیه شلفیهی مبتذلی میبود. به زمان خواندن و بعد ترجمه، بارها به تردید افتادم و باید به آن عادت میکردم. خواندن رمان برای کسانی مناسب است که پنجاه طیف (آقای) گری نوشتهای. ال. جیمز هم برایشان چندان هیجانانگیز نیست. تنها انگیزهی ترجمهی رمان، واکنش نویسنده و نسل او به تقوا و اخلاق دروغین و ساختهگی دوران دیکتاتور فرانکو است. دیر و آرزوی محال نیست که چنین واکنشی در روایتهای بسیار و حتا تنکامخواهانه به دینخویان فاسد و جنایتکاران جنگی اکنون ایران بخوانیم.»
روزنامه ال پاییس (El País) در آگهی مرگ آلمودنا گراندز نوشت “گراندز کنجکاوی یک تاریخنگار و توانایی رماننویس داشت. ” او خود را جمهوریخواه، چپ و ضد کلیسا میخواند. پدرو سانچز، نخست وزیر اسپانیا نیز در واکنش به مرگ او نوشت که “نویسندهی شجاع و متعهدی که تاریخ معاصرمان را از زاویهی پیشرو روایت کرده است”.
گراندز برای خوانندگان اهمیت بسیار قایل بود. خواننده را آزادی خود میدانست. سیزده رمان از او منتشر شد که همه در اسپانیا پرفروش بود و در بیرون از اسپانیا نیز از آن استقبال شد.
گراندز در محلهی مالاسانیا (Malasaña) – مرکز شهر مادرید- رشد کرد و تا آخر عمر در همانجا زیست. محلهای با باشندگان از طبقات، نژاد و فرهنگهای گوناگون. در بوسهها و نان (۲۰۱۵) (Los besos en el pan) بدون آرمانی کردن، به نقش و شرح این محله پرداخته است. رمانی خواندنی دربارهی این محلهی سنتی مادرید. غنی و فقیر، پیر و جوان، مجرد و متاهل، اسپانیایی و مهاجر با هم زندگی میکنند. نقشی در بحران ندارند، اما از آن رنج میبرند. هرکدام از باشندگان تجربهی خود دارد اما لحظات شیرین همبستگی، احساس مسئولیت و نیز خشم و مهربانی با هم تجربه میکنند. با هم زندگی تازهای میدمند در جان محله. رمانی دربارهی شجاعت ِ ایستادگی، حتا با کنشهای به ظاهر خُرد.
گراندز با نخستین رماناش فرازهایی از زندگی لولو مطرح شد و جایزهی Premio La Sonrisa Vertical (خندهی عمودی) دریافت کرد. با رمانهای مالنا نام (ترانه) تانگو است (۱۹۹۴) (Malena es un nombre de tango) و اطلس جغرافیای انسانی (۱۹۹۸) (Atlas de geografía humana) نشان داد که بس بیش در چنته دارد و به زنانی پرداخت که درگیر و نگران رابطهشان با پدر و مادر (بزرگ)، مردان و خودشان هستند.
در رمان قلب آهنین (یا منجمد) (۲۰۰۷) (El corazón helado) نشان داد که تاریخ ِ امروز اسپانیا هنوز به گذشته نپیوسته است. کشور پس از مرگ فرانکو در ۱۹۷۵ به جهان مدرن، دموکراتیک و مرفه پیوست اما اندوه گذشته، جنگ داخلی (۱۹۳۶-۱۹۳۹) و دیکتاتور فرانکو هنوز هم در آن حضور دارند.
قلب آهنین یکی از شش رمان چرخه فرازهایی از جنگی بیانتها (Episodios de una guerra interminable) است که گراندز بر اساس سرگذشتهای فردی به تاریخ کشور پرداخته است. آخرین رماناش مادر فرانکشتین (۲۰۲۰) بر اساس ماجرای واقعی مادری است که دخترش را به قتل رسانده و نویسنده از آن نقب زده به اسپانیای زیر ستم دههی پنجاه سدهی گذشته، زمانهای که دیکتاتور فرانکو قدرت مطلقه داشت و ‘به هر چیزی که دست میزد، تبدیلاش میکرد به گُه. ‘
رمان ایستگاه (های) بین راه (۲۰۱۴) (Estaciones de paso) درباره پنج نوجوان چهارده تا هجده ساله است و تجربههاشان که آنان را به بزرگسالی میرساند، گرچه خود ندانند. تجربههای احساسی، تجربههاییاند که از یاد نخواهند رفت، حتا اگر از نوجوانی باشند؛ دوران شکنندهای که زندگی بزرگسالی خود مینماید بی آنکه آمادگیش را داشته باشی.
رمان بیماران دکتر گارسیا (۲۰۱۸) (Los pacientes del doctor García) جایزهی ملی داستان (Premio Nacional de Narrativa) دریافت کرد. دکتر گارسیا پس از درمان بیمارش مانوئل در ۱۹۳۷ رابطهی دوستانه و صمیمانهای با او دارد. اما مانوئل برای ماموریت به ژنو فراخوانده میشود. سالها بعد مانوئل به سراغ پزشک میآید. تصمیم به نفوذ در گروه تحت تعقیب نازیهای بازمانده از رایش سوم گرفته و از دکتر گارسیا کمک میطلبد.
نینو، راوی نُه سالهی رمان خوانندهی ژول ورن (El lector de Julio Verne) است، پسر ژاندارم روستایی در جنوب اسپانیا. با پدر و مادر و خواهراناش در پادگانی زندگی میکند. سال ۱۹۴۷ با غریبهای به نام پپه (Pepe) آشنا میشود. بعد از ظهرها با او برای ماهیگیری و بازی به کنار رودخانه میرود. آنجا خانهای روستایی قرار دارد که در آن دختران و زنانی زندگی میکنند که پدران و شوهرانشان کشتهشدهاند، چون ‘سرخ’ بودند. رمانی پرماجرا از نسلی که دارد شکل میگیرد.
در رمان سه عروسی مانولیتا (۲۰۱۴) (Las tres bodas de Manolita)، تازه هجده ساله شده است که زندگیش به بوتهی امتحان گذاشته میشود. دختر جوان باهوشی است که ترجیح میدهد از هیاهو گوشه بگیرد. وقتی برادرش به او التماس میکند که در مقاومت علیه دیکتاتور فرانکو همکاری کند، میپذیرد. تبدیل میشود به شخصیتی قوی و پرشور در گروه دوستان مبارز برای دموکراسی. وقتی به یکی از مبارزان مقاومت که پسری معمولی و آرام است دل میبندد، زندگیش زیر و رو میشود. آخر، در دوران دیکتاتور، قابل اعتمادترین چهرهها نیز غیرقابل اعتماد میشوند. خیانت نزدیک است و عشق است که قربانی خواهد شد.
بیشتر بخوانید: